PEACE-MARK

اخرین به روز رسانی:

سپتامبر ۱۴, ۲۰۲۴

شعر

زمینه‌ی سیاه/ شعری از جمشید عزیزی

  دیگر کار از شعر گذشته است مرثیه باید خواند و مرثیه می‌خواند ما را و مرثیه تا کی راستش، همه چیز گل و بلبل نیست! از لوله‌ی تفنگ گل نمی‌روید شوخی شوخی پرنده‌ها می‌خوانند جدی جدی سوخاری می‌شوند و سس، بوی خون می‌دهد!   حوصله‌ی شعر ندارم آخر مهسا و نیکا و بکتاش آبتین […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
می 21, 2024

حصار؛ شعری از مهرداد نقیبی

من آن شاخه‌ی سروم با گردنی افراشته، فراتر از شب از همه‌ی اختران بوسه چیده‌ام.   ای یادگار خونِ عاشقان ای سپیده، بخوان با من آواز سرخِ روشنایی.   اگر این خون پاک ریخت بر خاک هر سوی از بانگ خون،   شعله بر می‌انگیزد جنگلی بر می‌خیزد....

ادامه مطلب
توسط: مهرداد نقیبی
آگوست 23, 2023

گل‌زخم‌ها/ شعری از مهرداد نقیبی

در زندان‌های بیداد اکنون از خونِ کدامین جوان می‌شکوفد هزاران گلِ ارغوان؟ شعله‌های تازیانه بر پیکر کدامین دلاور آتش می‌زند؟ که خون می‌چکد اکنون از جدارِ زخم‌های دیرین. آن گلزخم‌ها با شراره‌های آتش می‌رویند تا ستارگانِ سحر، در شبِ خونین بر آیند. بگذار تا فریادِ عاشقان از کرانه‌های دور بگذرد. خون سروقدان ریخت بر خاکِ […]...

ادامه مطلب
توسط: مهرداد نقیبی
ژوئن 22, 2023

کسی به جوخه‌ی آتش نمی‌سپارد جان – شعری از مهرداد نقیبی

از قعرِ سیاهی می‌گذرد در قرن‌های تباهی در هوای اختناق با سینه‌های سوخته و خونین و جان‌هایی که زیرِ حریقِ رگبارها به خاک می‌افتند.   میان آن میدان‌های پر خون؛ و دشت‌هایی از یادِ یاران گلگون.   ***   از قعر شب می‌گذرد و شهابِ روشنایی می‌تراود در آسمانِ شب‌زده.   دیگر کسی نمی‌دهد تن […]...

ادامه مطلب
توسط: مهرداد نقیبی
می 22, 2023

آزادی – شعری از مهرداد نقیبی

آزادی شعری از مهرداد نقیبی     آزادی، ای حریق شرر بار گل کن.     اکنون در پهنه‌ی فلات خواهی شکفت ای گل خون آلود، هر شب پرندگان زخمی تو را به سرودی   آواز خواهند داد.   فریاد ای خواهر، ای برادر؛ وقتی که خلق بر خروش خزر مشت می کوبد، وقتی آن […]...

ادامه مطلب
توسط: مهرداد نقیبی
آوریل 21, 2023

حافظ موسوی: هنرمند ایرانی به ناگزیر با مسئله‌ی اجتماع و سیاست درگیر است/ مهرنوش نوع‌دوست

بررسی هنر متعهد و مسئولیت اجتماعی هنرمند در گفتگو با حافظ موسوی، شاعر هنرمند متعهد کیست؟ آیا هنر صرفاً حاصل واکنش هنرمند به موقعیت سیاسی و اجتماعی است؟ وضعیت هنر متعهد و اعتراضی در اعتراضات کنونی ایران چگونه است؟ این سوال‌ها بارها در دوره‌های مختلف تاریخی در جهان پرسیده شده است، اما جنبش «زن، زندگی، […]...

ادامه مطلب
توسط: مهرنوش نوع‌دوست
نوامبر 22, 2022

بهار وطن – شعری از مصطفی سپهرنیا

بوی نسیم و سبزه و ریحان گرفته است آمد بهار و نبض وطن جان گرفته است   کوهش کشیده بر سر خود، از کلاه برف دشتش گل بنفشه به دامان گرفته است   رودش نوای نغمه‌ی خنیای خویش را از شورِ چشمه‌های خروشان گرفته است   حتی صنوبری، که زمستان تکیده بود از نوبهار، مژده‌ی […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
آوریل 21, 2022

سرم را سگ برده – شعری از پارسا گلشنی

سرم را سگ برده با تمام کِرم‌های متفکرش که وول می‌خورند و گاز می‌گیرند   آری! تو را ای هزار ساله‌ جامه‌ی زنگار گرفته به طاق کوبیدند سودای بی‌پایان شب‌های ناکوک‌ات را به خورشید سپردند تا سایه‌اش در عمق تاریکی‌هایت، هم‌خوابه‌ی نور باشد   آن‌هنگام که خروشِ خاموشِ تو را با حکم تیتر تاخت زدند، […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
مارس 21, 2022

خانه خراب/ شعری از مصطفی سپهرنیا

مسجد آباد ولی خانه خرابیم همه خانه ویرانه شد و فکر ثوابیم همه   هر که دارد خرَد امروز پیِ آبادیست ما پیِ منبری و روضه‌ی نابیم همه   اهل عالم پیِ اعجازِ خِرَد بوده و ما … در پیِ معجزه‌ی هاون و آبیم همه   وقتِ هشیاریمان مست شدیم و امروز … جایِ بیدار […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
دسامبر 22, 2021

نان و دندان/ شعری از مصطفی‌سپهرنیا

دندان برای آدم بی نان چه فایده؟ نان در زمان غیبت دندان چه فایده؟   بر آن‌که بند بندِ وجودش گرسنه شد توصیفِ خوانِ روضه‌ی رضوان چه فایده؟   با مادری که طفلِ صغیرش گرسنه است حرف از حجاب و پاکیِ دامان چه فایده؟   از خوانِ بی بضاعت هر مردِ بی نوا امّیدِ هفت […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
اکتبر 23, 2021

بر گور ما می‌گریند قاتلان / شعری از الیاس علوی

که قاتلان بر گور ما می‌گریند و های‌های‌شان ضجّه‌ی مادرانمان را گم می‌کند. نشسته‌اند بر بالای برج‌ها و با دوربینی تیز تمام جزییات را دنبال می‌کنند از بزرگ شدن کودکی در مدارس “دیوبندی” تا بستن بمب بر کمرش و فشردن سینه‌اش در کوچه‌ای گمنام در “دشت برچی”. حیرانی دویدن وحشت دویدن این‌ها اسباب مستی‌اند و […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
سپتامبر 23, 2021

قطعات معلق؛ داستان کوتاه: سروناز سیستانی، شعر: انور عباسی

داستان کوتاه: رقص شعله‌ها نوشته سروناز سیستانی جوری باران می‌بارید که انگار کسی دل بزرگ‌ترین ابر آسمان را چاقو کشیده بود. مامان نشست وسط اتاق و برادرم را گذاشت کنار بخاری تا قنداقش را باز کند. من در گوشه‌ای از اتاق مشق می‌نوشتم و از زیر چشم نگاهش می‌کردم. دستش را گذاشت روی گره قنداق […]...

ادامه مطلب
توسط: مدیر
مارس 21, 2021