اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

بهار وطن – شعری از مصطفی سپهرنیا

بوی نسیم و سبزه و ریحان گرفته است

آمد بهار و نبض وطن جان گرفته است

 

کوهش کشیده بر سر خود، از کلاه برف

دشتش گل بنفشه به دامان گرفته است

 

رودش نوای نغمه‌ی خنیای خویش را

از شورِ چشمه‌های خروشان گرفته است

 

حتی صنوبری، که زمستان تکیده بود

از نوبهار، مژده‌ی درمان گرفته است

 

ابرش نشسته بر لبِ ایوانِ آفتاب

باغش هوای نم نمِ باران گرفته است

 

خاکش نفس کشید و زِ خوابی گران پرید

این گل ستان که عطرِ بهاران گرفته است

 

زیباست خاکِ ما و درین فصل دیدنیست

گویا شکوهِ روضه‌ی رضوان گرفته است

 

یا، ذوالجلال، نقشه‌ی رضوانِ خویش را

از روی بوم و نقشه‌ی ایران گرفته است

 

از این هوا و زمزمه‌ی رود و بوی گل

مستی سراغِ مرغِ غزلخوان گرفته است

 

بر چهره‌ی سپهرِ شبش کرده ام نگاه

دیدم به سینه ماه درخشان گرفته است

 

یا رب روا مدار، که خوارش کند کسی

این خاک را که شهرت ایران گرفته است

مدیر
آوریل 21, 2022

بهار خط صلح خط صلح 131 شعر ماهنامه خط صلح مصطفی سپهرنیا نوروز