اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

حق بر شهر و ‌تولید شهر ایدئولوژیک در شیراز/ مرضیه محبی

«برای سازماندهی فضای اجتماعی دو راه وجود دارد. نخستین راه هدفی از پیش تعیین شده را دنبال می‌کند. این شیوه، اقتدارگرایانه، عقلانی و تقلیل‌گرایانه است. این شیوه با میل به کنترل رخدادها و افراد توسط کسانی که وظیفه‌ی درک سازماندهی و تولید را بر عهده دارند، انجام می‌شود. شیوه‌ی دیگر ایجاد فضای اجتماعی، فرایند زنده‌ای‌ست که تنها به نفع مراکز اصلی فعالیت در یک پیکربندی روشن فضایی است و چنان شدت فرم و معنایی دارد که به نفع چیزهایی است که اساسی می‌دانیم، روابط و فعالیت‌های زیستی که از تنوع برمی‌خیزد، ابتکارات غیرمنتظره و بالاتر از همه‌ی آن ویژگی انسانی که ایجاد اجتماع منتهی می‌شود.» (۱)

پس از سال‌ها کشمکش و نزاع آشکار و پنهان صاحبان قدرت، در مواجهه با طرح‌های تخریب بخش بزرگی از بافت تاریخی شهر شیراز، گویا ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور فعلی، با عزیمتی تاریخی از همه‌ی مرزها و سدهای قانونی و با نادیده گرفتن حق مردم بر شهرشان، رای بر تشکیل کمیته‌ای سه نفره با اقتداری فراقانونی داده تا در یک تهاجم سازمان یافته، همه‌ی آن‌چه از حیات تاریخی یک مردم مابین دو حرم شاهچراغ و علائالدین وجود دارد، از صحنه‌ی روزگار حذف و منظری ایدئولوژیک را با توسل به زور و اجبار بگشاید؛ میان دو ‌حرم شاهچراغ و علائالدین را بدل به گذرگاهی وسیع و ‌پیراسته از هرگونه ردپای زندگی و تلاش و ‌کنش ورزی و هنر ساکنین آن‌ (قدر متیقن به وسعت پنجاه و هفت هکتار)  نماید تا بلکه ستاره‌ی بخت و اقبال مذهب را با کالایی ساختن آن بلند گرداند و البته زیر چشمی نگاهی جدی به منافع اقتصادی حاصل از صحنه‌گردانی مومنانه‌ی یک کسب و کار پرسود از قبل توریسم شیعی و به گفته‌ی برخی «فروش قبر» داشته باشد. طرحی که در چشم‌انداز آن، خیل زائرین  بر آن سنگفرش فراخ راه می‌روند و فارغ از جلوه‌ی خانه‌های باستانی و منظر محله‌ها و کوچه‌ها و پیچ‌وخم‌های دل‌انگیز که در هر خشت آن، زحمتی و رنجی و نگاه عاشقانه‌ی هنرمندی و عبور دمادم مردمی نهفته است، به حرم علاالدین بنگرند و در فصاحت بی‌چون و چرای نظمی ایدیولوژیک غرقه گردند.

هرچند اغلب رسانه‌ها همزمان از تملک خانه‌ها از سوی شهرداری با توسل به قدرت و اجبار و آغاز عملیات اجرایی طرح و تخریب بافت تاریخی سخن گفته‌اند، برخی از مدافعان جدی طرح همه‌ی این‌ها را شایعه به حساب می‌آورند.

در هر حال آن‌چه عملاً حادث شده، تبانی آشکار سازمان میراث فرهنگی و رئیس جمهور و صاحبان قدرت ‌و نفوذ برای نادیده انگاشتن مفاد منشور جهانی ونیز برای حفاظت از آثار تاریخی (مصوب ۱۹۶۴) و قوانین ملی از جمله قانون اساسنامه‌ی سازمان میراث فرهنگی است که تصریح‌ می‌کند همه‌ی تصمیم‌گیری‌ها درباره‌ی بافت تاریخی مسئولیت و وظیفه‌ی روشن سازمان میراث فرهنگی است.

در مواد دهم و‌ یازدهم این قانون، تهیه و اجرای طرح‌های مربوط به حراست، حفاظت، تعمیر، مرمت و احیائ آثار، بناها و مجموعه‌های با ارزش فرهنگی-تاریخی و اظهارنظر در کلیه‌ی طرح‌های عمرانی جامع و تفصیلی در رابطه با مناطق فرهنگی و تاریخی، وظیفه‌ی ذاتی سازمان میراث فرهنگی شناخته شده است. نهاد فراقانونی سه نفره‌ی منتخب رئیس جمهور علاوه بر این، امتیاز ویژه برای عبور از مقررات کیفری -که قانون‌ مجازات دراین‌باره وضع کرده- دارد و راه بر هر اعتراض سازمان یافته‌ی قانونی نسبت به طرح بسته است.

عملیات تولید آمرانه و دستوری فضا در شیراز، به منظور ایجاد قلمروهای جدید برای عملی ساختن فرایندهای سلطه صورت می‌گیرد؛ آن هم در زمانی که دین دولتی و اجباری در سطحی وسیع از سوی مردم به مبارزه خوانده شده و مردم در پی حفظ آزادانه‌ی بنیان‌های اندیشه و کنش خود، به خیابان آمده‌اند.

گفتمان‌های سیاسی و یا ایدئولوژیک، همواره فضاهای خود را بر ویرانه‌های فضای مادی و نمادین گذشته بنا می‌کنند تا سوژه‌های اجتماعی در آن حیات تازه‌ای را آغاز کنند. فوکو در کتاب تاریخ جنون، رابطه‌ی میان ظهور گفتمان‌های جدید و بازتولید فضاهای اجتماعی را به خوبی نشان می‌دهد. به اعتقاد او این فضاها علاوه بر آن‌که نظم فضایی خاصی را بر مناسبات اجتماعی تحمیل می‌کنند، زیست انسان را هم تحت تاثیر قرار می‌دهند. (۲)

تولید فضاهای مقدس نیز با گسستن رشته روابط و مناسباتی که در فضا نهادینه شده و شکل گرفته و با هدف نفی وضعیت موجود و تغییر انگاره‌های فضایی و ‌مداخله در شیوه‌ی اندیشیدن و زیستن و ادراک فضا صورت می‌پذیرد. اما نظام ایدئولوژیکی که به تولید یک فضای قدسی به بهای تخریب بخشی از حیات اجتماعی یک شهر تاریخی پرداخته، از این واقعیت غافل مانده که امر قدسی با مناسک و آیین‌هایش در یک بستر تاریخی طولانی محقق می‌شود و مداخله‌ی حاکمیت در امر مقدس باعث می‌شود که مردم دین را وجهی از نظام سلطه تلقی کنند و به آن واکنش نشان دهند و فضای تازه را به مدد هویت به خطر افتاده‌ی خود، باورها و تجربه‌ی زیسته‌شان مورد هجوم قرار دهند و حق به تاراج رفته‌ی خود بر شهر را مطالبه کنند. کنشی که در هیات جنبش‌های اجتماعی جدید جلوه‌گر می‌شود.

در  شیراز، حق مردم بر شهر و هویتی که به میانجی زیست طولانی تاریخی در آن کسب کرده‌اند، به مخاطره افتاده است. حقی که امروز بشریت در روند تحولات اجتماعی خود آن ‌را در زمره‌ی حقوق بشر نسل سوم، و در چارچوب مقررات بین‌المللی صورت بندی نموده است. این حق بیش از آن‌که مطالبه‌ای قانونی باشد، چهره‌ی اخلاقی دارد و مراد از آن مجموعه‌ی درهم‌تنیده‌ای از حقوق است که شهر را به مکانی برای تحقق عدالت، برابری و رفاه جمعی بدل می‌کند و بر ضرورت اجتناب ناپذیر مشارکت ساکنان در خلق شهرها تاکید می‌نماید.

هانری لوفور که نخست او اندیشه‌ی سیاسی را به شیوه‌ی تولید فضا و حق بشر بر شهر متوجه کرد، فضا را موجودیتی سیاسی به حساب می‌آورد که طبقات حاکم از آن به عنوان ابزاری هژمونیک بهره می‌برند. به زعم او فضا را نمی‌توان چونان ظرفی برای حیات و مناسبات اجتماعی تصور کرد و آن را از محتوای ایدئولوژیک آکند، «بلکه هر فضای اجتماعی خود در تمام سطوح و روابط اجتماعی انسان‌ها، وارد و نمایان می‌شود. فضا همزمان محیطی فیزیکی است که می‌توان آن را درک کرد، انتزاعی نشانه‌شناسانه است که چگونگی استفاده‌ی مردم و برنامه‌ریزان را از فضا، تحت تاثیر قرار می‌دهد و واسطه‌ای است که بدن از طریق آن در، بر هم کنش با بدن‌های دیگر قرار می‌گیرد». (۳)

لوفور معتقد است که این فضا که باید محلی برای تبلور حق بشر بر شهر باشد از سوی حاکمان به کالایی برای تحصیل سود و انقیاد مردم بدل شده، ارتباط آزادانه‌ی آن‌ها را دچار مشکل می‌کند و با تقسیم بندی انسان‌ها ذیل گروه‌های متفاوت و دیگری سازی آن‌ها نسبت به یکدیگر به بازتولید خشونت می‌پردازد.

لوفور حق انسان بر شهر را دارای دو وجه اساسی می‌داند: حق تصاحب و حق مشارکت. حق تصاحب فضای شهری به منزله‌ی حق ساکنان بر استفاده از فضاهای شهری در زندگی روزمره، حق زندگی کردن، مسکن گزیدن، کارکردن، بازی کردن و غیره است. حق مشارکت عبارت است از امکان مداخله‌ی جدی برای همه‌ی شهروندان، در همه‌ی تصمیم‌هایی که با سرنوشت شهر مرتبط است و شهروندان آن را مسقیماً یا با رابطه اعمال می‌کنند.

با الهام از این اندیشه‌ها حق بر شهر در زمره‌ی یکی از حقوق نسل سوم حقوق بشر درآمد و به اسناد بین‌المللی راه یافت.

شاخص‌ترین سند جهانی در زمینه‌ی حق بر شهر منشور جهانی حق بر شهر است که در سال ۲۰۰۵ تدوین شده است. یونسکو نیز حق بشر بر شهر را در سند موسوم به «به سوی شهر، همبستگی و شهروندی» به رسمیت شناخت. نهادهای مدنی جهان هم‌چنین موفق به تصویب منشور مونترآل به مثابه توافق‌نامه‌ای بین شهروندان و شهرداری و منشور حق بر شهر مکزیکو سیتی گردیدند.

علاوه بر این‌ها، کنفرانس ملل متحد درباره‌ی مسکن و توسعه‌ی شهری پایدار، معروف به برنامه‌ی اسکان ملل متحد ۳ در سال ۲۰۱۶ به مسئله‌ی حق بر شهر می‌پردازد.

بر اساس این اسناد بین‌المللی دولت‌ها مکلف به تامین حق مشارکت شهروندان و جامعه‌ی مدنی و اتخاذ سیاست‌های شهری با تکیه بر آرای مردم شده‌اند.

در شیراز  بخشی از پیکره‌ی شهر، بخشی از تاریخ و بخشی از حیات اجتماعی انسان‌ها -که میراث ارجمند گذشتگان در هر لحظه‌ی آن جاریست و سخن می‌گوید-، به تیغ یک جراحی سودجویانه سپرده شده است. اما تخریب تنها «صورت مادی» این بخش از کالبد شهر را حذف می‌کند؛ «تجربه‌ی زیسته و ادراک مردم» از شهر به جای می‌ماند. گاه هنگامی که دست انسانی را قطع می‌کنند، دستی که وجود ندارد، به طرز جنون‌آمیزی درد می‌کشد. نزد مردمان شیراز نیز این بخش کنده شده، هم‌چون یک زخم ترمیم‌ناپذیر حضور خواهد داشت و منشائ کنش‌ورزی اجتماعی خواهد شد. هم‌چنان که در مشهد تخریب‌های سلسله‌وار بافت تاریخی دور حرم و تسلیم زیستگاه ساکنان آن به صنعت عنان گسسته‌ی توریسم مذهبی، یک تکیه‌گاه تاریخی را از پشت مردم برداشته، چشم‌انداز آنان را از معماری دلنواز تاریخی، خانه‌های بزرگ و کوچه‌های باریک تهی کرده و برج و باروهای زشت را برافراشته و ساز و کار تجارت ایدئولوژیک را با تهی کردن جیب زائرین برپا داشته است.

پانوشت‌ها:
۱- لوفور، هانری، فضا، تفاوت، زندگی روزمره، ترجمه‌ی: محمد فاضلی و افشین خاکباز، تهران: نشر تیسا، سال ۱۳۹۳، ص. ۲۶۲.
۲- فوکو، میشل، تاریخ جنون، ترجمه‌ی: فاطمه ولیانی، تهران: هرمس، سال ۱۳۹۹ (چاپ بیستم).
۳-  ترکمه، آیدین، درآمدی بر تولید فضای هانری لوفور، تهران: نشرتیسا، سال ۱۳۹۵ (چاپ دوم)، ص. ۱۰۱.
توسط: مرضیه محبی
مارس 21, 2023

برچسب ها

ایدئولوژی بافت تاریخی بافت تاریخی شیراز توسعه حرم شاهچراغ حرم علاءالدین حق بر شهر خط صلح خط صلح 143 شاهچراغ طرح ۵۷ هکتاری علاءالدین ماهنامه خط صلح مرضیه محبی میراث فرهنگی هانری لوفور