اخرین به روز رسانی:

مارس ۳, ۲۰۲۵

بر مزار مختاری – شعری از علی حسینی

در میان مزارها گشتم و نیافتمت

چراکه سنگ مزارت

کوچک بود

و آن چه جز نامت

بر آن حک شده

تنها شاعر و نویسنده است

و همین هم کافی ست.

 

بر مزارت گریستم

در شهر مرده گریستم

بر این سرزمین بی مروت گریستم

و به دست های خالیم نگاه کردم.

 

مردی که در امامزاده طاهر

از سرما یخ زده بود

شکل جوانی پدربزرگم بود

نگاهش کردم

و از کنارش گذشتم.

 

از مزار کسی که دو بار کشته بودندش، برگشتم

دوبار گریسته

و دو بار مرده بودم

دو بار آمده

و دو بار رفته بودم.

 

گیاهی از میان ترکهای دستم

جوانه زد

که شکلی از یاد‌رفته داشت

نامی از یادرفته نداشت

و آن‌گاه

که گرد تنم پیچید

و از ترکی دیگر

دوباره در من فرورفت

صدایش کردم

و نام تو را صدا کرده بودم.

 

ای سرزمین بی مروت!

خاکی که بوی خون و باروت بگیرد

فراموشی را

مثل ترکی در استخوانش می پذیرد

و با آن مدارا می کند

سر فرزندانش را اما

مثل گنجشکی می کند،

له مان کردی ای بی مروت

و دل هایمان را

بر قله ها

و در یخچال های طبیعیت

چال کرده ای.

 

از مزار کسی

که دو بار کشته بودندش

برگشتم

سه بار گریسته

و سه بار مرده بودم

سه بار آمده

و سه بار رفته بودم؛

اشک سوم

نامش عشق بود

که این سرزمین

جز آن که نفست را می گیرد

عشق را هم

از قلب تکه تکه ات می گیرد

و چیزی جز اندوه و ملال

و چیزی جز سرخوردگی

دل‌شکستگی

و درخودپیچیدگی

به تو پس نمی دهد.

علی حسینی
نوامبر 23, 2018

خط صلح شعر علی حسینی ماهنامه خط صلح محمد مختاری