علی حسینی

بر مزار مختاری – شعری از علی حسینی
در میان مزارها گشتم و نیافتمت چراکه سنگ مزارت کوچک بود و آن چه جز نامت بر آن حک شده تنها شاعر و نویسنده است و همین هم کافی ست. بر مزارت گریستم در شهر مرده گریستم بر این سرزمین بی مروت گریستم و به دست های خالیم نگاه کردم. مردی که در […]...
ادامه مطلب
توسط:
علی حسینی
فقدان – شعری از رضا اکوانیان و علی حسینی
پیشترها، آنروزها که هنوز مانده بود بیستساله شویم و شعر حال عجیبْ بهتری داشت و “دهدشت” جوان بود و کمی هنوز بوی زندگی میداد، من و “علی حسینی” رفیق خوب همیشه و هنوز، آخر شبهای آخر هفته را با هم بودیم و شعرهای مشترک میگفتیم؛ شبها و شعرهایی که به شبها و شعرهای “چریکیمان” معروف […]...
ادامه مطلب
توسط:
علی حسینی