همچون نوزادی در گورواره – شعری از سابیر هاکا

اخرین به روز رسانی:

اکتبر ۲, ۲۰۲۴

همچون نوزادی در گورواره – شعری از سابیر هاکا

زمین می‌چرخد تا مردگان‌اش را هضم کند

و گورها به رویمان خمیازه می‌کشند

وحشت من

چیزی فراتر از مردن است

اینکه خاک

همه را به یک شیوه در بر می‌گیرد

و ناپاکی هیچ انسانی خاک را آلوده نمی‌کند

زیر پایم زمین دهان باز می‌کند

زیر پایم گورستانی‌ست از استخوان‌ها

استخوان‌هایی که روزی یکدیگر را دوست داشتند

استخوان‌هایی که روزی به کشتن همدیگر برخاستند

و بی‌حوصلگی زندگی را تاب آوردند

استخوان‌هایی که هنوز بوی شهوت در آن‌ها باقی‌ست

شهوت به دست آوردن

و تصاحب کردن

در گلوی هر مرده‌ای بغضی به‌جا می‌ماند

از رنجی که از سر گذرانده

هر چیزی باید نشانی از حقیقت خود باشد

پس چگونه است

که انسان بی‌روح این‌چنین آرام است

و چهره‌اش خالی از هر گونه گناهی

چگونه توانسته

این‌گونه با تنهایی خود خو بگیرد

با لبخندی ابدی بر چهره‌اش

مگر نه این‌که عشق پیوند دو استخوان است

نه، این حقیقت ما نیست

مرگ چهره‌ی هر چیزی را زیباتر نشان می‌دهد

به چهره‌ام نگاه کنید

و ببینید خدایی را که می‌جویید

انسان را

که خود شاهدی‌ست بر تمامی آن‌چه از سر گذرانده‌ایم

و بیادآرید مردگان خود را

چرا که جسم هیچ انسانی شریف‌تر از روحش نیست

باید رو در روی مرگ ایستاد

باید تن را به زنجیر کشید

باید به پای چوبه‌ی دارش کشاند

باید به آرامی به نابودی‌اش برخاست

پیش از آن‌که از خود بپرسیم

“چرا انسان شدم؟”

همه چیز با سرعتی باورنکردنی رو به نابودی‌ست

زمین می‌چرخد

زمین هم‌چنان می‌چرخد

زمین هم‌چنان به چرخیدن ادامه خواهد داد

و انسان

هم‌چون دانه‌ای که در دل خاک

پوست می‌ترکاند تا جوانه بزند

پوست می‌ترکاند در تلاش برای زیستن

در تلاش برای زنده نگاه داشتن خود در خاطر دیگران

زاده شده در تلاش برای مردن

و مردن

به سادگی عادت نفس کشیدن

مرگ شهامت آن را به انسان می‌دهد که همه‌چیز را به سادگی از یاد ببرد

مهم مرگ ما نیست

مهم مرگ چیزهایی است که با ما می‌میرند

مدیر
دسامبر 27, 2016

خط صلح سابیر هاکا شعر ماهنامه خط صلح هم‌چون نوزادی در گورواره