زنان برای انقلاب، انقلاب برای زنان چه کرد؟
در سال های قبل از انقلاب، سازمان ها و تشکل های ویژه ی زنان در ایران وجود نداشت. انقلاب نیز در ابتدا خواست ویژه ای برای زنان نداشت. انقلاب عمومی بود. انقلاب علیه دیکتاتوری شاه و مناسبات وابسته به آن بود. انقلاب برای آزادی و زندگی بهتر و مشارکت همه جانبه ی زنان در عرصه های اقتصادی-اجتماعی-و سیاسی و تحقق برابر حقوقی زنان با مردان بود. انقلاب یک جنبش همگانی بود که زنان و مردان فعالانه در آن شرکت داشتند و شریک انقلاب بودند. “همه با هم” ستون فقرات انقلاب بود. در آن فضای” همه با هم” مطالبات زنان و توجه به خواست آنان در حاشیه ای از ابهام قرار داشت. نکته ی جالب آن است که حتی در فرهنگ اعتراضی جامعه که به شدت تحت تاثیر شور انقلاب بود، چه در گروه های سیاسی اعم از مارکسیست و یا اسلامی، و یا در فضای روشنفکری شعرا و نویسندگان، زنان و مردان فعالانه شرکت داشتند. در مقطع انقلاب، هیچ کس حتی نمی توانست تصورش را بکند که چگونه در یک زمان بسیار کوتاه(2-3 سال) مناسبات و قوانینی، بالاخص علیه زنان در ایران برقرار می شود که امروز بعد از گذشت بیش از سه دهه از عمر انقلاب، تلاشگران برابر حقوقی زنان با مردان هنوز به دنبال “تغییر قوانین تبعیض آمیز” و تحقق مطالبات خود می باشند.
زنان در انقلاب 57 و در مبارزه برای سرنگونی شاه وسیعاً شرکت کردند؛ چه در جریان شورش های خارج از محدوده، چه در راهپیمایی ها و اعتصابات و چه در تحصن ها و شب های شعر دانشگاه و چه در گروه های سیاسی آن دوره، نقش زنان برجسته بود. کافی نیست بگوییم زنان شرکت داشتند و نقش برجسته ای داشتند، این هنوز حق مطلب را ادا نمی کند. انقلاب 57 اولین تجربه ی سیاسی عظیم زنان در تاریخ ایران بود و به لحاظ شرکت و حضور زنان، در اساس انقلابی زنانه بود. در واقع زحمتکشان، زنان و دانشجویان ارکان اصلی انقلاب 57 بودند.
نگاهی گذرا به قبل از انقلاب در حوزه ی مربوط به زنان
1307- زنان برای تحصیل درخارج کشور به بورس آموزشی دست یافتند.
1314- با کشف حجاب اولین دبستان مختلط ابتدایی افتتاح شد.
1317- زنان، بدون هیچ محدودیتی، به دانشگاه تهران راه یافتند.
1323- قانون تعلیمات اجباری به تصویب رسید.
– شورای عالی جمعیت های زنان تشکیل شد.
1341- زنان دارای حق رای شدند.
1342- زنان به نمایندگی مجلس انتخاب شدند.
1345- با همکاری انجمن های مختلف زنان، “سازمان زنان ایران” تشکیل شد.
1346- ورود زنان به کادر سیاسی وزارت امور خارجه.
– زنان دارای حق قضاوت در دادگاه و عضویت در نیروهای انتظامی شدند.
– قانون حمایت خانواده به تصویب رسید.
1347- شرکت نخستین وزیر زن در هیئت دولت.
– قانون خدمات اجتماعی زنان به تصویب رسید.
– اولین مرکز رفاه خانواده توسط سازمان زنان ایران گشوده شد.
1347- زنان به خدمت در صفوف سپاهیان انقلاب پرداختند.
1349 – زنان به عضویت انجمن شهر و شهرستان و استان انتخاب شدند.
1354- قانون حمایت خانواده اصلاح شد و ایران در گردهمایی بین المللی زن شرکت کرد.
– نخستین زن به مقام وزیر مشاور در امور زنان رسید.
1357- طرح اقدامات ملی به تصویب رسید.
– در این سال دو میلیون زن ایرانی رسماً به کار اشتغال داشتند. 187928 زن در دانشگاه ها و در رشته های تخصصّی تحصیل می کردند. 146604 زن کارمند دولت بودند، که از آن ها 1666 نفر پست مدیریت داشتند. 22 زن نماینده ی مجلس، دو زن سناتور، یک زن وزیر، یک زن سفیر، سه زن معاون وزیر، یک زن فرماندار، پنج زن شهردار و 333 زن نماینده ی انجمن های شهرستان و شهر بودند.
لازم است تاکید شود، اگر زنان قبل از انقلاب به برداشتن حجاب مجبور شدند، اما این بدان معنا نبود که در میان زنان روشنگری صورت گرفته و آن ها آگاهانه بر ورود به عرصه ی اجتماع تشویق شده بودند. در همان دوره ذهنیت غالب در میان زنان، لزوم ایفای نقش سنتی به عنوان آشپز و مادر بود. این دید هم چنان در زمان انقلاب وجود داشت.
حکومت “دیکتاتوری” و” دوگانه ی” پادشاهی سقوط کرد و”حکومت برخاسته از انقلاب” جای آن را گرفت. اولین سخنان در ارتباط با حقوق اولیه ی زنان درانتخاب پوشش را، آقای خمینی در روز 16 اسفند ماه 57 در مدرسه ی رفاه بیان کرد: “در وزارتخانه ی اسلامی نباید معصیت بشود. در وزارتخانه های اسلامی نباید زن های لخت بیایند. زن ها بروند، اما با حجاب باشند مانعی ندارد بروند کار کنند. لیکن با حجاب شرعی باشند.(کیهان، 16 اسفند ماه 57، شماره ی 10655، صفحه ی 1)
در عکس العمل به این سخنان بود که موج اعتراضات جامعه را فرا گرفت. این در حالی بود که سر و صدای برخورد شدید چاقوکشان به زنان، به روزنامه های دولتی نیز کشیده شده بود.
به دنبال طرح مسئله ی حجاب و اظهار نظرهای متفاوت روحانیون و مسئولین، اقشار مردم در مقابل این مسئله موضع گیری های مختلفی داشتند. از جمله مذهبیون به پشتیبانی از حجاب اسلامی برخاسته، افراد بی حجاب را مورد بی حرمتی قرار می دادند و موجب ایجاد اغتشاش در سطح کشور می شدند. با این که هنوز قانون مشخصی برای چگونگی پوشش وضع و اعلام نشده بود، این افراد گمان می کردند به محض پیروزی انقلاب همه باید مذهبی شده و یا تحت لوای مذهب ظاهری درآیند. بدین ترتیب با پیروزی انقلاب اگر دست حکومت پهلوی از سرزمین ایران کوتاه شد در عوض خود مردم که طبیعتاً دارای اختلاف سلیقه و برداشت های مختلف از دین بودند، با هم درگیر شدند. در این میان چون نیروهای مذهبی از نظر تعداد بیش تر بودند و از طرف روحانیت هم حمایت می شدند، توانستند رشته ی امور را به دست بگیرند. به این دلیل گروه های دیگر که خود را در پیروزی انقلاب سهیم می دانستند، خواهان ارائه ی نظرات خود در ساختار حکومت و قانون گذاری شدند و حاکمیت روحانیت مطلق را نقض آزادی و اصول اصلی انقلاب می دیدند.
تجربه نشان داده است که دولت ها در هر زمینه ای که امری را اجباری و الزامی کرده اند، بدون آن که زمینه ی پذیرش و اقناع عمومی را فراهم نمایند، فرهنگ سیاسی و رویکرد اجتماعی مردم به عکس العمل منجر شده و عملاً بر خلاف آن اجبار به اشکال مختلف پیدا و پنهان بسیج شده اند. دو نمونه ی عینی این حرکت را در رابطه با پدیده ی پوشش(حجاب)زنان می توان دید؛ چه آن زمان که به امر رضاشاه بی حجابی اجباری شد و چه بعد از انقلاب که به حکم قانون مصوب مجلس حجاب اجباری گردید و بی حجابی از مصادیق جرایم ضد عنف و اخلاق عمومی تلقی شد.
مطابق تبصره ی ماده ی 638 قانون مجازات اسلامی، زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به حبس از 10 روز تا 2 ماه و یا پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد. این تبصره در ذیل ماده ای ست که کیفر اشخاصی که در انظار و اماکن عمومی و معابر، متظاهر به عمل حرام می شوند یا مرتکب اعمالی می شوند که گرچه نفس آن عمل دارای کیفر نمی باشد، ولی عفت عمومی را جریحه دار می نماید، آمده است.
تا قبل از اجباری شدن حجاب، مقاومت هایی از سوی زنان بی حجاب صورت می گرفت. اما بعد از قانونی شدن حجاب و برخورد با زنان بی حجاب و پاکسازی آن ها در مراکز شغلی، حجاب اجباری حتی توسط مخالفین نیز رعایت شد، به نحوی که دیگر در سطح جامعه با پدیده ی بی حجابی مواجه نبودیم؛ هر چند به دلیل بی اعتقادی طیف هایی از زنان به امر حجاب و در اعتراض به آن، به تدریج پدیده ی بد حجابی شکل گرفت.
از طرف دیگر چون حد و حدود حجاب شرعی مورد نظر قانون گذار مشخص نبود و در این رابطه سلیقه ای عمل می شد، به تدریج زنانی به بهانه های عدم حفظ حجاب یا بد حجابی مورد برخورد قرار گرفتند.
زنان کارمندی نیز که در ادارات رعایت امر حجاب را نمی کردند، به استناد قانون رسیدگی به تخلفات اداری مشمول توبیخ کتبی با درج در پرونده یا اخراج از اداره قرار گرفتند.
بر این اساس بود که:
در بهار 58، رسماً قانون حمایت از خانواده، ملغی اعلام شد و جای خود را به دادگاه های مدنی داد که حق طلاق را به مراجع شرعی می سپرد.
در بهار 58، سن ازدواج برای دختران از 18 سال به 13 سال تقلیل یافت. به موازات آن، تحصیل دختران ازدواج کرده در دبیرستان ها ممنوع می شود و خود به خود بخش وسیعی از دختران از تحصیل محروم می شوند.
در بهار 58، حق قضاوت از زنان سلب شد. زنان دیگر نمی توانستند در رشته ی حقوق قضایی تحصیل کنند و کار آموزان حقوق، سرگردان دست به تحصن و اعتراض زدند.
در بهار 58، هنرستان های مختلط نیز از تصمیمات “انقلابی” بی نصیب نماند و اعلام شد که این هنرستان ها باید تعطیل شوند. خود به خود دختران هنرستانی که مدرسه ی مستقلی نداشتند، سرگردان شدند.
در بهار 58، حکومت برای محدود کردن مهد کودک کارخانجات و ادارات وارد عمل شد. بانک مرکزی، وزارت آب، سازمان برنامه و بودجه، کارخانجات استارلایت و مینو از آن جمله اند. این اقدامات مورد اعتراض زنان قرار گرفت.
در بهار 58، مراکز رفاه خانواده به تعطیلی کشانده شدند و مراکز کمک به کودکان و تنظیم خانواده محدود شد. مددکاران اجتماعی که در این مراکز مشغول کار بودند به خدمات غیر تخصصی گماشته شدند. توزیع قرص های ضد حاملگی کاملا ً محدود شد و تنها در اختیار زنان بالاتر از 40 سال قرار گرفت. حکومت ایران همه ی این اقدامات را پیش از تدوین قانون اساسی اش انجام داد.
همان گونه که اشاره گردید، گفتمان غالب در انقلاب 1357 گفتمان پوپولیستی بود. این پوپولیسم در عین حال با خشونت آمیخته بود. جو، زبان و رهبری غالب بر انقلاب بهمن، تحمیل می نمود که به حقوق زنان توجهی ابراز نشود. ما وقتی از سکوی آینده به گذشته نگاه می کنیم، می بینیم که خواسته های دمکراتیک و حقوق بشر مطرح نبودند و بالطبع موضوعات خاص زنان نیز نمی توانست در مرکز قرار گیرد. پس از انقلاب، در زندگی زنان ایرانی دگرگونی چشمگیری به وجود آمد. چهار تغییر بزرگ، زندگی زن ایرانی را به گونه ی دیگری شکل داد. در این راستا مهرداد درویش پور می نویسد: “چهار محور اصلی سیاست بعد از انقلاب در رابطه با زنان از این قرار بود که هم چنان پا برجاست:
1-اجباری کردن حجاب، 2- جدا ساختن زنان از مردان، 3- تاکید بر نقش زن به مثابه ی مادر و همسر 4- تاکید بر تفاوت امتیازات برتر مردان.( چالشگری زنان علیه نقش مردان، صفحه ی73)”
در سال 1361 لایحه ی کار نیم وقت زنان به تصویب رسید و بیش تر زنان کار تمام وقت را رها و نیم وقت به کار پرداختند. برنامه ی بازنشستگی تنظیم شد و زنان توانستند با 15 سال کار از مزایا و حقوق بازنشستگی استفاده کنند. از زنان خواسته شد که با خانه نشستن راه را برای مردان بیکار باز کنند. در دویست و هشتاد و هشتمین جلسه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1371، خانه داری و تربیت فرزندان، بزرگ ترین مسئولیت و کار زن شناخته شد. بیش تر مسئولیت های زنان به کارهای زنانه مانند مامایی و آموزش محدود شد.
هم چنین بنا بر ماده ی 54 پیش نویس قانون کار اسلامی، زنان شوهردار به هنگام کاریابی و استخدام، بایستی از سوی شوهر پروانه ی کار کردن و فعالیت های اجتماعی را داشته باشند.
با این همه با دگرگونی های سیاسی و اقتصادی کشور مانند: جنگ ایران و عراق و شرکت مردان در جنگ، گسترش بخش های دولتی، افزایش جمعیت شهری و نیاز به نیروی انسانی ارزان تر برای پیشرفت های اقتصادی، ورود زنان به بازار کار و همکاری با مردان پذیرفته شد. روشن است که تحصیلات، دانش و کاردانی در هر رشته، راه را برای این پذیرش بازتر می کند. در حالی که بیش تر مردان با تحصیلات دبیرستانی شانس بیش تری برای کاریابی داشتند، زنان نمی توانستند با چنین مدرکی به آسانی به کار مشغول شوند. بنابراین زنان ایران با تلاش فراوان به سوی دانشگاه ها و آموزشگاه های عالی روی آورده و با خانه نشستن و بیکاری سخت به مبارزه برخاستند؛ تا آن جا که شمار دختران دانشجو در هر رشته بیش از پسران شد.
نگاهی گذرا به آن چه بعد از انقلاب نصیب زنان گردید
1358-لغو قانون حمایت خانواده؛ محرومیت زنان از اشتغال به قضاوت؛ اجبار زنان به پذیرش حجاب اسلام؛ جدائی زنان و مردان در سواحل دریا و مسابقات ورزشی؛ تظاهرات زنان در اعتراض به تحمیل حجاب اسلامی و لغو قانون حمایت خانواده.
1359-با تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی آیت الله خمینی به مقام ولی فقیه گزیده می شود و احکام و سنن اسلامی نقش زن در خانواده و جامعه را تعیین می کنند. با آغاز انقلاب فرهنگی دانشگاه های ایران تعطیل می شوند. به زنان حق شرکت در انتخابات عمومی با رعایت موازین اسلامی داده می شود.
1360-حدود حقوق و آزادی های زنان را فتوای ولی فقیه تعیین می کند، به ویژه در موارد اختلاف بین مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان.
1361-بر اساس احکام اسلامی، زنان از حق حضانت فرزندان خردسال خود پس از جدائی از همسر محروم می شوند؛ مدارس ابتدایی و دبیرستان ها منحصراً دخترانه یا پسرانه می شوند.
1362-گشت های پلیس ویژه ی مقابله با حجاب غیراسلامی آغاز می شود.
1368-حق انحصاری شوهر به طلاق زن موکول به حکم دادگاه های خاص، بر اساس موازین اسلامی می شود.
1373-به زنان اجازه داده می شود به عنوان مشاور قضایی در دادگاه های ویژه خانوادگی حضور یابند.
1376-سازمان دیده بان حقوق بشر جایزه ی دفاع از حقوق زنان و کودکان خود را به شیرین عبادی اعطائ می کند؛ در انتخابات ریاست جمهوری، شمار کثیری از زنان به یک کاندیدا -محمد خاتمی- رای می دهند.
1377-قانون مصوب مجلس شورای اسلامی حضور مشاور حقوقی زن را در دادگاه های رسیدگی به دعاوی حضانت کودکان الزام می کند.
1379-تعداد دانشجویان دختر وارد شده به دانشگاه ها از تعداد دانشجویان پسر بالاتر می شود؛ دختران دانشجوی دانشگاه دخترانه ی قم در اعتراض به محرومیت از فراگرفتن برخی از دروس به سبب نبود استادان زن در مقابل دانشگاه به تظاهرات دست می زنند…
مقایسه ی وضعیت کنونی و قبل از انقلاب زنان ایران
در ایران بعد از انقلاب مادر جوانی به خاطر قتل فردی که می گوید قصد تجاوز به او را داشته به مرگ محکوم شد و قاضی گفته بود: شکل لباس پوشیدن این خانم “زمینه را برای تجاوز او آماده کرده بود”، زنان بسیاری به خاطر ترویج اندیشه های برابری خواهانه به زندان تعلیقی محکوم شده اند، شورای نگهبان پایبندی کشور به معاهده ی 1981 سازمان ملل علیه تبعیض علیه زنان را وتو کرد.
در دوران قبل از انقلاب زمانی که زنان دارای حق رای شدند، اولین اعتراض توسط آقای خمینی صورت گرفت. هم چنین تعدد زوجات در عمل غیرقانونی شده و قوانین طلاق براساس برابری زن و مرد تنظیم شده بود.
انقلاب قول حیثیت و برابری به زنان داد اما با گذشت سه دهه زنان از هر دو محروم اند، جمهوری اسلامی ایران به جای دنبال کردن رویه ی قضایی انعطاف پذیری که شریعت اسلامی با آن سازگار است و خانم عبادی ترویج می کند، آنچه را فریده غیرت، وکیل پیشرو حقوق زنان “نسخه ی خشک استخوان” می خواند ترویج می کند.
قوانین ایران پس از انقلاب تعدد زوجات را احیا کرد، طلاق از سوی زنان را بدون رضایت شوهر تقریباً غیرممکن ساخت و زنان را با عنوان “زناکار” به سنگسار محکوم کرد.
در پی رشد شدید جمعیت در دهه ی اول انقلاب، برنامه ریزی برای خانواده نرخ باروری ملی را به دو فرزند کاهش داد، میانگین عمر زنان هفتادو دو سال، یعنی دو سال بیش از مردان است. در سال 1354 نرخ بی سوادی زنان در نواحی روستایی نود درصد و در شهرها بیش از چهل و پنج درصد بود. اکنون میزان سواد در میان دختران پانزده تا بیست و چهار ساله، به نود و هفت درصد رسیده است. در سال های گذشته، شمار دانشجویان دختر در دانشگاه های دولتی بیش از شمار مردان بود.
علی رغم رشد تعداد زنان تحصیل کرده و با توجه به تورم، خانواده های زیادی نیستند که بتوانند با حقوق یک نفر زندگی کنند اما اقتصاد قادر به ایجاد اشتغال نیست تا این زنان را جذب کند.
“جریانی تاریخی” در ایران به راه افتاده است. امروزه خیلی دخترها در استان های ایران با پسرهایی که خود انتخاب کرده اند ازدواج می کنند، نه آن هایی که والدین خواسته اند؛ یک دهه قبل این پدیده ناشناخته بود. با این حال برخی والدین احساس خطر می کنند. در واقعه ای دردناک، پدری شیرازی دخترش را از تحصیل در مقطع کارشناسی که در آن قبول شده بود منع کرد و دختر خود را به آتش کشید.
پیش از انقلاب دو زن در هیات دولت حضور داشتند.
پس از درگیری فراوان، سن بلوغ زن از نه سال به سیزده سال افزایش یافت، مهریه نیز اکنون با توجه به تورم محسوب می شود و دختران می توانند برای تحصیل در خارج از کشور بورس دریافت کنند.
طی چند سال گذشته یک صد و پنجاه زن در سازمان های غیردولتی ایران سرگرم فعالیت شده اند.
تبدیل شدن این نهادها به حامیان موثر حقوق زنان زمان می برد اما این سازمان ها راهی برای دختران ایرانی است تا هویت خود را معرفی و اظهار وجود کنند.
سازمان های غیردولتی در مقابل وحشت محافظه کاران از جامعه ی مدنی به شدت آسیب پذیرند.
خشونت خانوادگی، خیانت به زناشویی و ایدز، چند برابر شده است.
فرسایش ارزش های خانوادگی در ایران، تبعاتی را به دنبال داشته اشت: یک سوم پیوندهای زناشویی به طلاق منجر می شود، درحالی که در بیست سال قبل طلاق امری نادر بود. با این حال، قضاتی که با زنان- خواهان طلاق، همدردی نشان دهند انگشت شمارند. زنان برای تضمین موافقت شوهر با طلاق، اغلب مجبور به گذشتن از مهریه می شوند.
مشکلاتی مانند فحشا و اعتیاد در ایران بیداد می کند.
هیچ کس نمی داند چه تعداد زن روسپی در تهران هست، هرچند حضور آن ها در گوشه و کنار خیابان ها حاکی است شمار آن ها به ده ها هزار نفر می رسد، در مورد یک موضوع نیز اتفاق نظر وجود دارد: اکثریت زنان خودفروش، دختران فراری از خانواده های فقیر و متلاشی شده اند و هر روز بر شمار آنها افزوده و از سن آنها کاسته می شود.
در ایران به اشعار فروغ فرخزاد، شاعره ی ایرانی توجه ای ویژه نشان داده می شود.فروغ می گفت:
” تغییرات اجتماعی ایران به مفاهیمی مانند مذهب، اخلاقیات و عشق معنای تازه ای بخشیده است.”
اما با گذشت چهل و پنج سال از دوران او، بیان چنین اظهاراتی می توانند گوینده را راهی زندان کند ولی قضات جمهوری اسلامی نمی توانند انبوه زنان جوان ایرانی را از همدلی با این نگاه منع کنند.
ماهنامه شماره ۳۴