دردنامه ی تبعید؛ به بهانه ی رنج مضاعف زندانیان سیاسی
در قوانین ایران، مجازات زندان در تبعید وجود ندارد، اما امررزه تعداد زیادی زندانی در ایران مجبور به تحمل این مجازات هستند. زندانیان در تبعید از ۲ طریق محکوم به تحمل این مجازات شده اند :
۱-قضاوت در بحث محاربه با استناد به یک فتوا، در عملی بر خلاف قانون و شرع، مجازات تبعید که یکی از مجازات اتهام محاربه است را به صورت زندان در تبعید تعبیر کرده و حکم می دهند. در حالی که بحث تبعید به طور کامل متفاوت از مقوله ی زندان در تبعید است. متاسفانه مسئولین قوه ی قضاییه با حمایت از این قضاوت، احکام غیر قانونی آن ها را اجرایی کرده و بر حمایت آن ها پا فشاری می کنند.
۲-در آیین نامه ی سازمان زندان ها، در تبصره ی ۱ ماده ی ۲۳۴، به صراحت قید شده است که محکومان با درخواست شخصی در نزدیک ترین زندان محل سکونت خانواده ی خود تحمل کیفر بنمایند. اما در همین آیین نامه در ماده ی ۲۳۳ آمده است که در هر مورد که نگهداری محکوم در زندان محلی، مخالف مصالح آن شهرستان یا استان باشد، با موافقت مقام های قضایی مربوط و تعیین محل انتقال به وسیله ی اداره ی کل زندان ها، با جلب نظر شورای طبقه بندی و موافقت دادستان، محکوم منتقل می شود.
به موجب این ماده به مسئولین زندان اختیار داده شده که زندانی را به زندان دیگری تبعید نماید. این مجوز که به مسئولین زندان داده شده است، کاملاً خلاف قوانین است. آن ها بدون دادن هیچ گونه حق دفاع و بدتر آن که بدون اطلاع زندانی از موضوع، مجوز تبعید زندانی را از مقامات قضایی دریافت کرده و به طور ناگهانی وی را تبعید می کنند. تجربه ی شخصی من در این مورد بدین گونه بوده که: صبح روز ۵ دی ماه ۹۱، پیجر بند ۳۵۰ به سراغم آمد و گفت که نامه ی تبعید من به زندان رجایی شهر آمده است و باید وسایلم را جمع کرده و به رجایی شهر بروم؛ در حالی که من هیچ گونه اطلاعی از موضوع تبعید نداشتم و البته با پیگیری های به عمل آمده، مسئله ی دخالت وزارت اطلاعات و مسئولین زندان در این حکم تبعید مشخص شد .
احکام قضایی صادره از دادگاه قابلیت تجدید نظر خواهی و اعاده ی دادرسی دارند. هم چنین متهم می تواند در دادگاه از خود دفاع نماید. اما در آیین نامه ی سازمان زندانها -که حتی قانونی نشده است-، به راحتی اختیار مجازات در اختیار افراد فاقد صلاحیت -آن هم بدون حق دفاع و یا حتی اطلاع از موضوع برای فرد زندانی- قرار داده شده است. متاسفانه مسئولین قضایی چشم بر این قانون شکنی آشکار بسته و حتی بعضی از قضات و مسئولین دادرسی از آن حمایت کرده و در پاره ای موارد برای تسویه حساب شخصی با زندانیان سیاسی- عقیدتی از مجوز این آیین نامه استفاده می کنند.
در مورد زندانیان رجایی شهر نکته ی خاصی نیز مطرح است؛ بعد از تشکیل استان البرز در اقدامی خلاف قانون، ۲ زندان رجایی شهر و قزل حصار هم چنان در اختیار اداره ی کل زندان های استان تهران قرار دارد و مسئولین دادستانی و سازمان زندان ها به استناد این مجوز غیر قانونی، حتی منکر تبعید زندانیانی چون من می شوند و می گویند که زندان رجایی شهر متعلق به حوزه ی قضایی استان تهران است و شما تبعید نیستید. در عین حال برای رسیدگی به پرونده هایی که در طول زندان ایجاد شده، زندانیان در دادگاه شهر کرج محاکمه می شوند و دلیل آن را صلاحیت محلی دادگاه می دانند. نمونه ی جالب تر این که از ابتدای امسال، استانداری البرز در بخش نامه ای روزهای پنج شنبه را در سطح استان البرز برای ادارات تعطیل اعلام کرد. هنگامی که به مسئولین دادستانی بابت این تناقضات اعتراض می شود، پاسخی نمی دهند و شان خود را بالاتر از آن می دانند که پاسخ گو باشند. دو سالن ۱۰ و ۱۲ زندان رجایی شهر به ترتیب محل نگهداری زندانیان عقیدتی اهل سنت کُرد و زندانیان سیاسی عقیدتی است و زندانیان هر دو سالن به صورت تبعیدی در آن روزگار می گذرانند. من با توجه به سکونت در سالن ۱۲، تنها به این سالن می پردازم و صحبت در مورد سالن ۱۰ و زندانیان عقیدتی اهل سنت کرد ساکن در آن را، به وقت دیگری موکول می نمایم.
ساکنان سالن ۱۲ از اقصی نقاط کشور ایران از سیستان و بلوچستان تا آذربایجان و کردستان، از خراسان تا خوزستان، از گلستان تا فارس و لرستان و اصفهان و کرمانشاه گرد آمده اند و در این میان افرادی مانند من که از تهران به این جا تبعید شده ایم، انگار در شهر خودمان هستیم. زندان مشکلات خاص خود را دارد اما سالن ۱۲ زندان رجایی شهر علاوه بر مشکلات معمول، مضایق خاص خود را نیز دارند.
یکی از این مشکلات، مسئله ی هواخوری است که در ۶ ماه دوم سال روزانه 2 و نیم ساعت و در ۶ ماهه ی اول یک هفته در میان، ۳ ساعت و هفته ی دیگر 4 و نیم ساعت است. عدم استفاده از هواخوری و از طرفی مشکلات تهویه ی سالن ۱۲ که به دلیل مسائل امنیتی مقابل پنجره ها و هواکش های آن با صفحات فلزی مشبک با سوراخ های بسیار ریز پوشانده شده، باعث ایجاد مشکلات عدیده در سلامت ساکنان این سالن شده است. بسیاری از ساکنان این سالن دچار مشکلات قلبی شده اند و متاسفانه اراده ای برای تغییر در این وضعیت دیده نمی شود.
از دیگر مشکلات سالن ۱۲، قطع بودن تلفن است. با توجه به این مسئله ملاقات تنها راه کسب خبر از وضعیت زندانی و خانواده اش از یک دیگر است. از طرفی با توجه به این مسئله که زندانیان این سالن همه در تبعید هستند، مشکلات زیادی برای زندانی و خانواده اش به وجود می آید. در مورد تعدادی از زندانیان دوری راه موجب شده است تا ماه ها و در مواردی سال ها، نتوانند از عزیزانشان خبر داشته باشند. برای مثال یکی از زندانیان این بند تنها در مرخصی که بعد از ۴ سال زندان به او داده شد، توانست پدر و مادرش را ببیند. در طی این ۴ سال پدر و مادر کهن سال وی، به دلیل دوری راه و مشکلات رفت و آمد توانسته بودند به ملاقات فرزندشان بیایند. افرادی هم که خانواده هایشان به ملاقاتشان میآیند، هر بار پس از ملاقات از دیدن عزیزان خود شادمانند اما همواره دچار استرس هم هستند. شب قبل از ملاقات این استرس برای افرادی که خانواده هایشان در شهرستان های دور هستند به اوج می رسد؛ زیرا برای ملاقات خانواده هایشان از شب قبل حرکت کرده و به سمت کرج می آیند و با توجه به وضعیت جادههای کشور و میزان تصادفات جاده ای و آمار بالای مرگ و جراحت های ناشی از سوانح جاده ای، نگرانی از وقوع اتفاقی ناخوشایند ذهن و روان زندانیان را آشفته میکند. بعد از ملاقات نیز نگرانی در مورد برگشت خانواده ها به شهرهای محل سکونت آن ها وجود دارد و نکته ی غم انگیز ماجرا این است که این توالی و دور پایانی ندارد و به دلیل عدم امکان استفاده از تلفن، زندانیان نمی توانند از سلامت رسیدن خانواده هایشان خبری کسب کنند .
مشکل دیگر در بحث ملاقات، ملاقات حضوری است. از سال ۸۹ دادستانی تهران در اقدامی خلاف عرف، ملاقات حضوری زندانیان سیاسی-عقیدتی را منوط به اجازه ی دادستان دانست و برای هر بار ملاقات حضوری خانواده ها باید به دادستانی تهران در میدان ارگ رفته و مجوز بگیرند. خانواده هایی که در شهرستان هستند، اگر بخواهند به طور حضوری با عزیز در بندشان ملاقات کنند، باید رنج سفر به تهران را نیز بر خود تحمیل نمایند و گاه ۲ تا ۳ روز کاری را تنها برای ملاقات حضوری و دیدن عزیز در بندشان برای مدت کوتاه، از دست بدهند؛ تازه این که در تهران شب را چگونه بگذرانند و هزینه ی اقامت اجباری و خورد و خوراک قصه ای دیگر است. تا قبل از عید ۹۲ ملاقات سالن ۱۲ روزهای پنج شنبه بود اما با توجه به تعطیلی پنج شنبه ها در زندان، به دنبال دستور استانداری البرز، ملاقات سالن ۱۲ به چهار شنبه منتقل شده است، با توجه به این که چهارشنبه روز کاری است و هم چنین مدارس تعطیل نیستند، همین جابه جایی روز ملاقات باعث شده است بسیاری از زندانیان از ملاقات فرزندان محصل خود محروم شوند و اقوام شاغل زندانی دچار مشکلات عدیده در محل کار خود شوند.
در عمل بحث زندان در تبعید خاصیت مجازات گونه ی خود را از دست داده و به صورت شکنجه ای برای زندانی و خانواده اش در آمده است. حکم زندان در تبعید که امری خلاف قانون و شرع است، به جای آن که مجازات زندانی باشد، بر خلاف شرط اصلی بودن مجازات، تبدیل به بستری برای انتقام گیری از زندانی و مجازات وی و خانواده اش شده است .
حادثه ی ناگوار فوت مادر و همسر امیر رضا (پیمان) عارفی، آینه ای بود که قامت ناساز عملکرد مسئولین قضایی را در مقابلش به نمایش گذاشت و نتیجه ی فاجعه بار عملکرد غیر قانونی آن ها را پیش چشمانشان آورد. سابقه ی عملکرد مسئولین قضایی نشان داده است دل بستن به عبرت گیری آن ها از این حادثه و جبران اشتباهات از سوی ایشان، بسیار خوش بینانه است، اما جنبش سبز به من آموخته است، امید تنها هویت ماست. به امید روز خوبیکه می آید.
ماهنامه شماره ۳۳