درباره ی خشونت علیه زنان سکوت نکن
همیشه از خشونت علیه زنان سخن گفته میشود و این که آن ها چقدر متحمل مشکلات و ناهنجاریها می باشند. آیا واقعاً اینطور است؟ آیا به راستی این ها تنها مشکلات زنان اند؟ نقش مردان چیست؟ آیا مشکلات زنان، مشکلات مردان نیستند؟ چرا تا میگوییم “نابرابری جنسیتی”، به طور اتوماتیک “نابرابری زنان” به ذهن مان متبادر می گردد و نه “نابرابری مردان”؟ چرا در خبرها نمیگویند که مردی تجاوز کرد، به جای این که بگویند زنی مورد تجاوز قرار گرفت؟ چرا به جای این که بگویند، زنی مورد آزار و اذیت خیابانی قرار گرفت، نمیگویند، مردی موجب اذیت و آزار زنان شد؟ پاسخی آکادمیک برای این پرسشها وجود ندارد. متاسفانه جامعه اینگونه بنا نهاده شده است و در این جامعه ی مردسالار، همینکه اتفاقی درباره ی زنان رخ می دهد، تمامی نگاه ها خیلی سریع معطوف به مفعول می شود و فاعل با این حاشیه ی امنیتی به اعمال خشونت خود ادامه می دهد. بنابراین یکی از راه های مقابله با خشونت، نشانه گرفتن فاعل و یا فاعلان خشونت است.
عموم خشونت هایی که بر زنان اعمال می گردد، با سه شخصیت با واسطه و یا بدون واسطه، روبه رو می باشد: “فاعل یا خشونت گر”، “مفعول یا خشونت دیده” و “ناظر یا شاهد اعمال خشونت”
خشونت علیه زنان مشکلی فراگیر است. در ایران و همسایگان آن، اصولاً آماری از خشونت علیه زنان وجود ندارد و خشونت علیه زنان یک امر نهادینه شده است. در ایران، آمار دقیقی از خشونت علیه زنان منتشر نمی شود. در تاجیکستان نیز خشونت علیه زنان امری سنتی است. در کل مناطق کرد نشین (ایران، عراق، ترکیه و سوریه)، هزاران زن تحت فشارهای روحی و قبیله ای قرار دارند. در تمامی کشورهای عربی (مخصوصاً حاشیه ی خلیج فارس) زنان خود نیز باور دارند که حقوقی ندارند و نباید داشته باشند. در شرق آسیا دختران کالایی هستند که برای رهایی خانواده از فقر، خرید و فروش می شوند.
خشونت جنسی، خشونت جنسی غیر تماسی، خشونت کلامی، تجاوز، خشونت در مورد جهیزیه، تن فروشی اجباری، بارداری اجباری، ختنه ی دختران، خرید و فروش زنان و دختران، خشونت علیه زنان کارمند و مستخدمین زن، خشونت های ناشی از جنگ، خشونت در زندان، تجاوزهای سیستماتیک، خشونت نگاهی و رفتاری، خشونت سیاسی و غیره از انواع خشونت هایی است که بر زنان اعمال می شود. در بررسی این خشونت ها و با مقایسه ی آماری(کمی) اعمال خشونت بر زنان، با نکاتی مواجه می شویم که بیانگر عرصه های اعمال خشونت هستند.
الف-قوانین مدون زن ستیز
ب- فرهنگ خانوادگی و اجتماعی
ج- تفاسیر متفاوت قانون و فرهنگ از سوی مجریان
با مقایسه ی سطح کمی خشونت در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه و توسعه نیافته، در می یابیم به هر میزان که تدوین قوانین به نفع زنان و آموزش شناسایی و رعایت برابر حقوقی و پرهیز از خشونت توانسته بر فرهنگ خانوادگی و اجتماعی تاثیر گذار باشد، به همان میزان از خشونت ها کاسته شده و خشونت بر زنان به مثابه ی یک آسیب اجتماعی مد نظر قرار نمی گیرد. برعکس این موضوع، با نگاهی به کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته در می یابیم، قوانین زن ستیز که خود را از طریق سنت ها و نگرش های زن ستیز به قوانین و فرهنگ غالب تبدیل می نمایند، تلاشی برای آموزش شناسایی و رعایت برابر حقوقی و پرهیز از خشونت انجام نمی پذیرد و به همین دلیل در این گروه از کشورها خشونت بر زنان به مثابه ی یک آسیب اجتماعی می بایست مد نظر قرار گیرد.
سطح کیفی خشونت بر زنان فارغ از توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی همواره یکسان بوده و خشونت طبیعت خود را به صور زیر نشان می دهد:
الف- سلسله مراتبی بودن خشونت
ب-هوشمند بودن خشونت
ج-چرخه ای بودن خشونت
برای آن که بتوان از تحقق موارد یاد شده جلوگیری نمود، علاوه بر جنبه های قانونی و فرهنگی، توانمند سازی زنان و ناظران خشونت می تواند گامی بزرگ برای شکستن سکوت در مقابل خشونت باشد.
الف-خشونت را مخفی نکنیم.
ب-خشونت های بسیار کوچک را هم جزئی در نظر نگیریم.
ج-خشونت را به مثابه ی استثنائ در نظر نگیریم.
د-به عوامل بیرونی خشونت تمرکز نکنیم و فاعل خشونت را همواره به عنوان خشونت گر مورد شناسایی قرار دهیم.
از آن جایی که فاعل بیش ترین خشونت ها مردان هستند، می توان روند کلیشه سازی گفتمان خشونت در جامعه را به صورت زیر بیان نمود:
کلیشههای زیادی در مورد “مردبودن” وجود دارد. به عنوان نمونه، ساده ترین و عام ترین آنها، عبارتند از: “مرد نباید گریه کند”، “مرد باید قوی و محکم باشد”، “مرد نباید شکوه و شکایت کند”، “مرد سرش میرود اما قولش نه”، “مرد از تاریکی نمیترسد”، “مرد ابراز احساسات نمیکند” و بیشمار کلیشه هایی از این نوع. آن ها فقط برای خود کلیشه سازی نمی نمایند و به طور موازی، کلیشه هایی در مورد زنان نیز میآموزند؛ بهطور مثال: “زن گریه میکند”، “زن مانند مرد قوی نیست”، “زن شکوه میکند”، “زن پای قولش نمی ایستد”، “زن از تاریکی می ترسد”، “زن ابراز احساسات میکند” و آنها این صفات را به عنوان ضعف زنان ارزیابی می نمایند و در نهایت نتیجه می گیرند: مردان همیشه تواناتر و قوی تر و بهتر از زنان می باشند. اینها صفاتی هستند که جامعه(قانون-فرهنگ و تفسیر از قانون و فرهنگ) آن ها را به زنان و مردان نسبت می دهد. به درستی می دانیم مردان و زنانی نیز وجود دارند که به این کلیشه ها توجهی نداشته و بر عکس آن ها عمل می نمایند، اما متاسفانه به تاثیر این کلیشه ها در اکثریت مردان و زنان نمی توان بی توجه بود. این حس برتری داشتن و پذیرش آن از سوی انبوهی از زنان باعث می شود که مرد همواره خود را قدرتمندتر از زن بداند. این حس قدرت به مردان این اجازه و جسارت را می دهد که زن را کنترل و اداره کند. اینجاست که قدرت کاذب، خشونت میآفریند. اگر زنی از فرمان مردی سرپیچی نماید، مرد نمیتواند آن را تحمل کند. چگونه ممکن است موجود “ضعیفی” چون زن که هم گریه میکند، هم از تاریکی میترسد، از موجود “محکمی” چون مرد که نه گریه میکند و نه از تاریکی میترسد، فرمانبرداری نکند!؟ در همین وضعیت است که اساس مردبودن، تبدیل به انتظارات سطحی، بی معنا و سنتی جامعه از زنان به نفع مردان می گردد.
با همین کلیشه ها دنیای اکثر مردان شکل میگیرد؛ دنیایی خالی از احساس. این بیاحساسی موجب ایجاد خشونت و بیدادگری در آنها میشود. بدین سان است که جامعه پر میشود از مردانی خشن و خشک که همه میخواهند “رئیس و ارباب” زنان باشند و بر آن ها امر به معروف و نهی از منکر کنند. در مقابل هستند مردانی پر از احساس که هم گریه میکنند و هم از تاریکی میترسند. اما شمارشان خیلی اندک است. در بیش تر مواقع این مردان، واقعیت درونیشان را آشکارا نمیکنند، چرا که از تمسخر و قضاوت مردان دیگر در مورد خودشان هراس دارند؛ مردانی که آنها را با “زنان” مقایسه خواهند کرد. آن ها نمی توانند که این “بیحرمتی” را در حق خود پذیرا گردند. این موضوع برای زنان کاملاً برعکس است، اگر زنی به مردی تشبیه شود، آه که او چه “شیر زن” و “والاهمت” تلقی میشود. این ترس مردان از مقایسه ی آن ها با زنان، موجبات گسترش بیش تر خشونت علیه زنان در جامعه می گردد.؛ چون مرد از مرد می ترسد و در مقابل خشونت بر زنان، سکوت می نمایند. مردان خشونت پرهیز (با احساس) در برابر مردان خشونت گر (بیاحساس) سکوت اختیار میکنند و این بسیار وحشتناک و خطرناک است.
مقابله با خشونت بر زنان را باید از مردان آغاز نمود؛ برای پایاندادن به خشونت مردان علیه زنان، مردان باید گامی بردارند. مردان باید بدانند که سکوت آنها در برابر خشونت علیه زنان تصدیق این عمل است. برای خاتمهدادن به خشونت علیه زنان، مردان باید چهارچوب مردانه را بشکنند و تصویرهای یک مرد سنتی را به چالش بکشند. مردها باید نُرم ها و معیارهای اجتماعی را در مورد خودشان از بین ببرند. آنها باید به توقعات کلیشه ای جامعه برای مردبودن “نه” بگویند. مردان باید بپذیرند که خشونت علیه زنان به پایان نخواهد رسید تا زمانی که آنها خود را اصلاح نکنند و به همه، مرد و زن، به دیده ی “انسان” ننگرند.
در همین ارتباط است که “بان کیمون”، دبیرکل سازمان ملل متحد نیز، در آستانه ی روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان، تصریح کرد: “من در مورد فاصله میان حرف تا عمل درباره ی حذف خشونت علیه زنان و دختران متاثرم. در این روز، ما باید تلاش هایمان را برای حمایت از این قشر آسیب پذیر و بی دفاع دو چندان کنیم. باید متحد شویم. باید در اهدافمان و در اعمالمان متحد شویم تا دنیایی امن و بهتر برای زنان و دختران بسازیم”. وی هم چنین از مردان خواست با زنان مهربان باشند.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد تمامی سازمان ها و نهادها را درباره ی توجه به مسائل زنان و مقابله با خشونت علیه این قشر فراخواند و از تمامی دولت های جهان درخواست کرد تا راهکاری را برای مقابله با خشونت علیه زنان بیندیشند. به طوری که در این طرح ذکر شده است، تمامی بخشهای یک کشور باید از لحاظ اجتماعی، قانونی، حقوقی، شهروندی و مدنی و برابری و مساوات حقوق زنان را به رسمیت شناخته و به آن عمل کنند.
هم چنین مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را از هر نوع فیزیکی، جنسی و روحی ممنوع اعلام و بیان کرده که این موضوع باید چه در اجتماع و چه در زندگی خصوصی و شهروندی زنان مورد ملاحظه قرار گیرد.
این پیشنویس بدون رای گیری از حاضران در سومین کمیته ی مجمع عمومی سازمان ملل متحد به امضا و تصویب رسید.
هم چنین در این طرح آمده است که علاوه بر مقابله با خشونت علیه زنان، باید به موضوعاتی نظیر اعلامیه ی جهانی حقوق بشر، پیمان جهانی رعایت حقوق سیاسی و اجتماعی، پیمان جهانی اقتصاد، رعایت حقوق اجتماعی و فرهنگی، کنوانسیون حذف انواع خشونت و تبعیض جنسیتی از زنان و اعمال هر نوع تنبیه بدنی در مورد قشر زن در هر جامعهای توجه شود. از طرفی کشورهای جهان باید به این موضوع توجه داشته باشند که پرداختن به موضوع حذف و مقابله با خشونت علیه زنان در اصل یک جامعه را به سوی رشد، شکوفایی و صلح پایدار رهنمون میکند.
هم چنین، زنان روسای جمهور و نخست وزیران حدود 20 کشور افریقایی در پاریس، خواستار پایان بخشیدن به خشونت های جنسی در مناطق درگیری در قاره ی سیاه و معرفی عاملان این جنایت ها به دادگاه و مجازات آن ها شدند. بانوان اول این کشورهای آفریقایی در پایان کنفرانسی که در پاریس و در حاشیه ی اجلاس صلح و امنیت افریقا در حمایت از زنان افریقا برگزار شد، تداوم تحمل ناپذیر خشونت های جنسی در درگیری ها در افریقا را محکوم و تاکید کردند حاضر نیستند این قبیل خشونت ها را نتیجه ی غیر قابل احتراز و حتی قابل قبول جنگ ها تلقی کنند.
همسران روسای کشورهای افریقایی به علاوه متعهد شدند برای حساس کردن افکار عمومی جهان نسبت به این قبیل جنایت ها و جلوگیری از بروز این خشونت ها بکوشند و به نحوی عمل کنند که عاملان این جنایت ها تحت پیگرد قرار بگیرند و مجازات شوند و قربانیان از بهترین پشتیبانی ها و حمایت ها بهره مند شوند.زنان افریقایی تاکید کردند در صورت ناکارآمدی کشورها، دادگاه های جزایی بین المللی ویژه و دیوان جزایی بین المللی باید وارد عمل شوند.
این زنان در ادامه از دولت ها خواستند طرح های ملی را برای مقابله با این قبیل خشونت ها به تصویب برسانند. این فعالان زن هم چنین از دبیر کل سازمان ملل متحد خواستند سیاست تسامح صفر را در پیش بگیرد و به طور نظام مند بر ضد عاملان خشونت های جنسی وارد عمل شود.
بنا به گزارش نهاد زنان سازمان ملل متحد، نیروهایی از 16 کشور از جمله قبرس، غنا، هندوستان و تاجیکستان در رابطه با چگونگی برخورد با خشونت جنسی در مخاصمات، دورههای آموزشی گذرانده اند.
در ادامه ی برنامههای آموزشی نهاد زنان سازمان ملل متحد با همکاری مرکز حفظ صلح سازمان ملل متحد، برخی زنان فعال به عنوان نیروهای حافظ صلح برای مقابله با وضعیتهای خشونت جنسی آموزش داده می شوند. تاکنون برخی از نیروهای زن پلیس هندوستان جهت انجام عملیاتهای حفظ صلح به کشورهای دیگر از جمله لیبریا فرستاده شده و برخی نحوه ی حضور آنان را مثبت ارزیابی نموده اند.
برخی مقامات هندوستان اظهار داشته اند که حضور زنان در نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد و نقشآفرینی آنان در وضعیت های پس از مخاصمه و غیره، دارای اثر اطمینان بخشی به مردم محلی است. هم چنین به نظر می رسد که گزارشات مربوط به خشونت جنسی به لحاظ کمیت و کیفیت با دقت بیش تری ارائه خواهد گردید.
هم چنین نهاد زنان سازمان ملل متحد طی 2 سال اخیر بیش از 20 دوره ی آموزشی داخلی و بینالمللی در مورد جنسیت و خشونت جنسی و خشونت مبتنی بر جنسیت با همکاری مقامات ملی در کشور هند برگزار کرده است.
در فوریه ی 2013 نیز، دورهای با عنوان “زنان در ایجاد صلح” برگزار گردیده که بیش از 100 زن از نیرهای حافظ صلح، مامورین صلح، مقامات پلیس، مقامات بلندپایه ی سیاسی، دانشگاهی، و نهادهای مدنی و نیز پرسنل نظامی ملل متحد در آن مشارکت داشتند. به عنوان نتایج این دوره، فرماندهان ارشد نظامی هندوستان طی اعلامیه ای، عزم جدی خود را برای آموزش نیروهای حافظ صلح در این کشور ابراز کردند. نکته ی قابل تامل آن است که در واقع خشونت جنسی امروزه به منزله ی موضوعی زنانه تلقی نمیگردد، زیرا در اغلب موارد مرتکبین آن مردان هستند؛ لذا آموزش نیروهای مرد حافظ صلح نیز در این زمینه بسیار مهم تلقی شده است.
ماهنامه شماره ۳۳