سعید پیوندی: جامعهی ایران برده داری را از مذهب نیاموخته/ مانی تهرانی
هر چند هنوز نمیتوانیم با خیال راحت بگوییم جهان پیرامون ما مکان ایده آلی برای زیستن است، اما اگر به پشت سرمان نگاهی بیندازیم، این جهان هر روز به جای بهتری برای زندگی تبدیل شده و بشر که روزی دادگاههای تفتیش عقاید و آشویتس و اردوگاههای کار اجباری استالین و بهره کشی از سیاهان در آمریکای شمالی و بیشمار جنایت علیه همنوعان خود را تجربه کرده، مسئلهی امروزش برده داری مدرن است. یعنی آن اشکال برده داری مستقیم و علنی که با مقادیر متفاوت وحشیگری همراه بوده، در زمان حاضر کلا منسوخ شده و یا دستکم در مقیاس قابل اندازه گیری وجود ندارد. شکل جدید برده داری شامل بردههای جنسی که بیشتر توسط گروههای مافیایی صنعت پورن به کار گرفته میشوند، کودکان کار که توسط سودجویان برای سرقت و تکدیگری از آنها استفاده میشود و همین طور نیروی کار است که با سواستفادهی عدهای از شرایط نامناسب بازار کار و یا ناگزیر بودن افراد در پی فرار از شرایط جنگ و نا امنی، در کارهای سخت و با حقوق و دستمزد ناچیز از آنها بهره کشی میشود. تا پیش از این جهان بینی چپ عرضه کنندهی چنین نگاه و تعریفی بود، اما امروز گزارشهای متعدد و از منابع مختلف نشان میدهد که همچنان میلیونها انسان تحت شرایط دشواری که از آن به عنوان برده داری مدرن نام برده میشود، کار و زندگی میکنند و صدها هزار از این تعداد در ایران سکونت دارند. در گذشتهی ایران ردپاهایی از برده داری دیده میشود اما کمتر دربارهی آن صحبت شده. شاید یکی از مصادیقی که بتوانیم به عنوان نوعی از برده داری معرفیاش کنیم، نظام ارباب و رعیتی بوده باشد. علاوه بر آن در دین اسلام برده داری امری رایج و مرسوم بوده و در کنار مردان، زنانی که در جنگها اسیر میشدند، غنیمت شمرده شده و به عنوان کنیز و در عقد موقت ظفرمندان ادامهی حیات میدادند. یا اینکه کودکان زیر هجده سال را با توجه به باور بلوغ که نه سالگی برای دختر و پانزده سالگی برای پسر میدانستند در مزارع کشاورزی و مراتع دام و مثل مردان و زنان دیگر به کار میگرفتند.
با دکتر “سعید پیوندی” استاد جامعه شناسی در پاریس دربارهی چیستی برده داری مدرن، گذشته و ارتباطش با برده داری سنتی، عوامل پدید آورنده و بازدارندهی آن، برده داری در ایران و تاثیر مذهب و میزان اهمیت این مفهوم در جهانی که به طور روزانه نظارهگر و یا درگیر جنگ و کشتار است، صحبت کردهایم که میخوانید.
تعریف واژهی ترکیبی “برده داری مدرن” از نظر شما چیست؟ اصولا آیا چنین واژهای درست است یا اینکه برده داری ذاتا یک سنت فناتیک است؟
این واژهی ترکیبی در دنیای معاصر معنی پیدا میکند. زیرا تکرار و باز تولید برده داری سنتی در جهان امروز ممکن به نظر نمیرسد. برده داری مدرن به اشکالی از روابط اقتصادی و بهره کشی از انسان در جهان کنونی گفته میشود که به چهارچوبها، قوانین و هنجارهای بازار کار و جامعه امروز بی اعتناست و حقوق افراد به گونهای گسترده زیر پا گذاشته میشود. آنچه که شاید به واژهی “برده” در این اصطلاح مشروعیت میدهد، موقعیت خاص کسانی است که قربانی برده داری معاصر هستند. چرا که این سواستفاده غیر انسانی گاه بهخاطر ناآگاهی قربانیان این نوع روابط کاری ممکن میشود و گاه بهخاطر ناچاری، فقر و استیصال. بنابراین استفاده از واژهی برده داری مدرن در دنیای امروزی، اغراق آمیز یا نادرست نیست.
اشکال مدرن برده داری کدام است و عامل یا عوامل آن چیست؟
شرایطی که در آن گروهی سودجو میتوانند به گونهای تحمیلی و خارج از چهارچوبهای شناخته شدهی بازار کار و روابط اجتماعی افرادی را به کار گیرند و یا از آنها “بیگاری” بکشند. کسانی که تحت فشار و با زور و علیرغم میل خود و یا به دلیل ناآگاهی به این یا آن کار غیر قانونی تن میدهند، کودکان کار و یا مهاجرانی که در خانههای مردم و یا در مزارع و کارگاهها کار میکنند بدون اینکه ساعت و مقررات کار و قواعد مربوط به دستمزد و تامین اجتماعی دربارهی آنها رعایت شود، مصداقهای این برده داری معاصر هستند. برخی هم گاه به دلیل اقامت غیر قانونی، آشنا نبودن با قوانین، سن پایین و غیره، به ناچار و در ازای دستمزدهای ناچیز و یا در ازای مسکن و غذا تن به کار میدهند؛ بدون آنکه از دستمزد و شرایط حداقل انسانی برخوردار شوند. نمونهی بسیار رایج، کارگران فصلی و غیر فصلی در کشاورزی و یا مراکز اقتصادی دیگر هستند که گاه به طور مخفیانه و بدون اطلاع نهادهای رسمی به کار گرفته میشوند و از آنها بهره کشی میشود. به طوری که این کارگران از هیچ یک از امتیازات قانونی بازار کار امروزی مثل ساعت کار مشخص، حق بیمه، حق مرخصی، امکانات بهداشتی و ایمنی محل کار برخوردار نیستند.
اصلیترین عامل پیدایش برده داری مدرن و عامل بازدارندهاش کدام است؟
گاهی در نظام عرضه و تقاضای امروزی، افراد تحت فشار و یا به دلیل ناآگاهی و یا شرایط خاص ناچار میشوند به شکلی از مناسبات اقتصادی یا اجتماعی تن بدهند که با موازین دنیای مدرن همخوانی ندارد. شناخت کافی از بازار کار و قوانین و قواعد آن و یا دسترسی به امکانات قانونی در میزان برده داری مدرن موثر است. همچنین افرادی هم وجود دارند که با تسلط بر هنجارهای اجتماعی و اقتصادی، عامدانه و به منظور سودجویی و با دور زدن قوانین و یا حتی اعمال زور به بهره کشی از دیگران میپردازند. همزمان ضعف نهادهای نظارتی در جامعه و یا قدرت فراقانونی گروههای با نفوذ و ثروتمند، به توسعهی چنین اشکالی از روابط دامن می زند. شماری از رسانهها دربارهی وجود اشکال برده داری در دنیای کنونی صحبت میکنند اما نهادهای نظارتی گاه دارای ارادهی لازم و یا قدرت کافی برای رویارویی با این پدیدهی منفی و غیر انسانی ندارند.
شما به کارگران ارزان اشاره کردید. یکی از بحثهای مهم همه پرسی برگزیت در بریتانیا بحث مهاجرت بود که گفته میشد با ماندن بریتانیا در اتحادیه، مردم شرق اروپا با دستمزد پایین برای کار به بریتانیا میآیند و به این ترتیب موقعیت شغلی بریتانیاییها را اشغال میکنند و دستکم روی نرخ دستمزدها تاثیر منفی میگذارند. آیا میتوان گفت همگراییهایی به مدل اتحادیه اروپا به نوعی برده داری مدرن را گسترش میدهد؟
شاید به دشواری بتوان مسئلهی نیروی کار ارزان اروپای شرقی شاغل در اروپای غربی را برده داری مدرن نامید. بهره کشی که در مورد این کارگران وجود دارد بیشتر نوعی سواستفادهی قانونی است. در فرانسه هم در حوزههای خاصی از کارکنان اروپای شرقی استفاده میشود.
این سواستفادهها تا چه اندازه بر اساس قوانین فرانسه صورت میگیرد و یا دور زدن قانون و اقدام خلاف قانون است؟
اینها با رعایت ظاهری قوانین در حقیقت به دور زدن زیرکانهی آن اقدام میکنند. این نوع رعایت و تفسیر قانون سواستفادهی آشکار از قانون است. مثلا میتوان فردی را برای کاری استخدام کرد و حداقل دستمزد قانونی را به او داد. در حالیکه دستمزد واقعی کاری که انجام میدهد بسیار بیش از این است. تکنسین اروپای شرقی که با حداقل حقوق کار میکند در حقیقت نصف یک فرانسوی با تخصص مشابه دستمزد میگیرد. بخشی از نیروی کار مهاجر کشورهای ضعیف که اقتصاد شکنندهای دارند، در معرض این سواستفادهها قرار میگیرند. البته رقم دستمزد حداقلی این افراد هم اگر به کشور خودشان مثلا برای خانواده ارسال شود، قدرت خرید بالایی دارد اما در کشورهای غربی ناچیز است. در بریتانیا هم با همین پدیدهی سواستفاده از بازار کار مواجه هستیم. اشکال بغرنجتر از این را مثلا در بازار کار ایران میبینیم. در مورد کودکان کار در ایران یا کارگران مهاجر افغان و زنان میتوان اصطلاح برده داری مدرن را به کار برد. چون اغلب به طور مخفیانه به انواع کارهای سخت و حتی غیر قانونی گماشته میشوند؛ بدون آنکه از حداقل حقوق اقتصادی و اجتماعی بهره مند شوند.
میتوان گفت پایهی برده داری سنتی بر شرایط اجتماعی بشر در قرون گذشته استوار بوده، آیا برده داری مدرن دنباله و تغییر شکل یافتهی همان برده داری سنتی است؟ و یا شکافی ایجاد شده و بر اساس توضیحات شما برده داری مدرن بیشتر ریشههای اقتصادی دارد و نه اجتماعی؟
همانطور که گفتید، برده داری سنتی بر متن جامعهای استوار بوده که این نوع روابط در آن شیوه مسلط بوده و ذهنیت و فرهنگ عمومی جامعهی بشری در آن زمان با این مسئله هماهنگ و همسان بوده است. اما آنچه امروز میبینیم در متن جوامع مدرن است و جوامع مدرن با نهادهای قانونی، رسمی، حقوق فردی و روابط قانونی مربوط به استفاده از نیروی کار تمام آن چهارچوبهای گذشته را دگرگون کرده است. نادیده گرفتن و زیر پا گذاشتن این قوانین چنان شرایط نابهنجاری را میتواند به وجود آورد که برای دنیای ما غیر قابل پذیرش باشد. به کار بردن اصطلاح برده داری مدرن در حقیقت اعتراض به چنین وضعیتی است. یعنی در این اسم گذاری غیر قابل قبول بودن این وضعیت، مستتر است و به این معنی نیست که ما در حال بازتولید هنجارهای جوامع گذشته هستیم. روابط و هنجارهای دنیای امروز به حدی متحول شده که خوشبختانه در حوزهی اقتصادی دیگر هیچ نشانی از آن دنیای برده داری قرون گذشته به جای نمانده است. شرایط قرون گذشته با تجربه و هنجاری امروزی به کلی غیر قابل پذیرش بوده و بازتولید آن بعد از قرنها، معنایی جز سقوط آزاد جوامع مدرن نمیتواند داشته باشد است. البته شکل اولیهی برده داری مربوط به دوران خیلی دور است. اشکال دیگری از برده داری هم در تجربهی آمریکا و انتقال سیاهپوستان از آفریقا و در برخی مستعمرات قدرتهای بزرگ استعماری مانند فرانسه و انگلستان وجود داشت. در ایران این اشکال از برده داری کمتر تجربه شده است. برخی از تاریخ شناسان اهل شوروی سابق و یا تاریخ شناسان ایرانی با گرایشات مارکسیستی تلاش کردند مصداقهای این نوع برده داری سنتی را در تاریخ ایران پیدا کنند اما اثبات اشکال گسترده برده داری در ایران کمی دشوار است. البته نوع روابطی مبتنی بر نگاه برده دارانه در اشکال مختلف تا همین قرن اخیر هم در ایران وجود داشته است. مصداقهای مهم آن هم در نظام ارباب و رعیتی میتوان یافت. در مورد نوع استفاده از کار زنان و کودکان هم شاید بتوان نمونههایی را یافت. اینها هم شاید نوعی برده داری بوده اند. اما در شرایط امروز وجود یک و نیم میلیون کودک کار در ایران، یا نوع استفاده از کارگران افغان و زنان در اقتصاد روستایی مصداقهایی از برده داری مدرن محسوب میشود.
نقش مذهب در این میان چیست؟ با توجه به اینکه در احکام شرعی از زن به عنوان کنیز میتوان استفاده کرد و تقریبا تمام حقوق انسانیش نصف مرد شمرده میشود.
اگر بخواهیم به آموزههای مذهبی که مربوط به چهارده قرن پیش است بازگردیم برای اشکال روابط اقتصادی و اجتماعی برده گونه و برده داری هیچ منع واقعی وجود ندارد هر چند برخی فکر میکنند که در اسلام برابری کامل انسانها در آفرینش پایهی یک فلسفه اجتماعی ضد برده داری است. خیلی از بزرگان صدر اسلام کنیز و برده داشتند. به اسارت گرفتن انسانها در جریان جنگها در آن زمان شکلی از برده داری بوده است. بعضی از تفسیرهایی که بعدها انجام شده برده داری را مردود میداند اما اصل متون مذهبی این مسئله را رد نمیکند و نا مشروع نمیداند. تاثیر مذهب بر روی چنین پدیدهای در ایران ناچیز بوده؛ به ویژه که ورود اسلام به ایران از نظر تاریخی با دورانی که گاه از آن به عنوان برده داری یاد میشود همزمان نیست. مطالعهی تطبیقی بین ایران و دیگر کشورها نشان میدهد که ما اصولا دارای اشکال نابهنجار روابط اقتصادی و اجتماعی برده گونه در ایران نبودهایم.
طبق گفتهی شما مذهب، برده داری را مردود نمی داند اما ظاهرا در ایران برده داری پایگاه اجتماعی نداشته که مذهب بتواند به آن دامن بزند.
من تصور نمیکنم هیچگاه اسلام در ایران در این زمینهی خاص و یا در حوزهی روابط اقتصادی نقش مرکزی را بازی کرده باشد که بتوانیم تصور کنیم اگر به جای اسلام دین دیگری در ایران وارد میشد، و یا همان ادیان پیشین مانند دین زرتشتی قدرت خود را حفظ کرده بودند، شرایط اجتماعی ایران متفاوت میبود. به عنوان مثال نوع روابط اقتصادی و بازار کار در شهرهای ایران در قرن پانزدهم و شانزدهم به اروپای آن زمان شبیه بوده است؛ در حالیکه مذاهب متفاوتی در این دو منطقه وجود داشتند. در تمدن اروپایی کلیسا پشتیبان بزرگ فئودالیسم بود و در ایران هم نهاد دین با زمینداری بزرگ مشکلی نداشت.
این نظام اقتصادی است. اگر به جامعه برگردیم آیا نظام پدرسالار در ایران از احکام مذهبی نشات گرفته و نوعی از برده داری محسوب میشود؟
نظام پدرسالار تنها ناشی از اسلام نیست و در بسیاری از فرهنگها وجود داشته. نقش شرایط عمومی اقتصادی و اجتماعی عمومی در نظام پدرسالاری ایران از نقش مذهب پر رنگتر است. اگر تنها نقش مذهب اسلام را در نظر بگیریم باید پدرسالاری را به جوامع اسلامی محدود بدانیم؛ در حالیکه این طور نبوده است.
به هر حال پدرسالاری از احکام مذهبی مشروعیت میگیرد و این مسئله به دلیل وجود حکومت مذهبی هنوز هم در ایران ادامه دارد. همین چند وقت پیش در ارومیه پدری به ظن ارتباط دخترش با پسری، او را در خیابان به ضرب گلوله از پای درآورد و وقتی عابران پیش از شلیک مانع او شدند، گفته بود دختر خودم است به شما ربطی ندارد. این همان نگاه برده گونه است که پدر را صاحب دختر میداند و به همین دلیل در قوانین ایران قتل فرزند با محازات خاصی هم روبهرو نمیشود. آیا این شکل رابطه در تعریف برده داری نمیگنجد؟
نظام پدرسالار با نظام برده داری متفاوت است چون در آن سن فرد و سلسله مراتب و نسبت خانوادگی نقش مهمی دارد. در این نظام سن و جنسیت و جایگاه اجتماعی اعتبار و تاثیر ویژه، نمادین و یا واقعی دارد. در مورد حادثهی ارومیه و حوادث متعدد مشابه باید کمی دقت کرد. تمام شواهد و قرائن و دادههای عینی و جامعه شناسانه حاکی از این است که نظام پدرسالار به شکل گذشته در ایران به کلی از هم پاشیده است. آنچه که امروز میبینیم فقط بقایای این فرهنگ است. آنچه امروز همچنان وجود دارد، نظام مردسالار است که با نظام پدرسالار کاملا متفاوت است. نظام پدرسالار مستلزم وجود خانوادههای بزرگ است که روی نقش سن و جنسیت افراد تکیه دارد. امروز این مسئله وجود خارجی ندارد، ابعاد خانواده هم به شدت کوچک شده. امروز خانوادههای بالاتر از چهار نفر در ایران در اقلیت هستند در حالیکه در سال 1355 در اکثریت بودند. این تحول اساسی در جامعهی ایران اتفاق افتاده بدون اینکه تمام اجزای این شیوهی زندگی از بین رفته باشد. دیرپایی نابرابری روابط زن و مرد که در جامعهی ایران هنوز به گونهی گسترده به چشم میخورد، ناشی از سلطهی نظام مرد سالارانه است و حکومت دینی در تداوم و سخت جانی آن نقش مهمی بازی میکند.
به وجود برده داری در تمدنها اشاره کردید. بسیار گفته شده که تا برده هایی وجود نداشته باشند شکوفایی و تمدنی شکل نمیگیرد. این مسئله در مورد رشد در سرمایه داری هم مطرح شده. تا چه اندازه میتوان برده داری را به نظام کمونیستی یا کاپیتالیستی مرتبط دانست؟
دیدگاه ماتریالیسم تاریخی مبتنی بر این است که جوامع بشری به طور ناگزیر مراحل مختلفی را طی میکنند تا به سوسیالیسم و بعد به کمونیسم برسند. یعنی در ابتدا به صورت کمون اولیه زندگی میکردند. بعد به دوران برده داری که برای توسعهی جامعه آن روز لازم بود، وارد شدند و زمانی این ضرورت اجتماعی معنی خودش را از دست داد و بعد به دوران فئوالی وارد شدند که شدت نابرابریها در آن کم شد. بعد جوامع وارد دوران سرمایه داری و بعد سوسیالیسم شدند. نگاه ماتریالیستی تاریخی تلاش میکرد تا در همهی کشورها مصداقهای وجود این مراحل را پیدا کند و هر کدام از مراحل ضرورت تاریخی خودش را داشت. از نظر مارکسیستی مثلا سرمایه داری برای رشد سرمایه و تولید، آزاد کردن نیروی انسانی و تحولات صنعتی جامعه ضرورت بود ولی بعدها روابط سرمایه داری به مانعی برای پیشرفت جامعه بدل میشود و از آن زمان ضرورت سوسیالیسم مطرح میشود. با توجه به تحولات و تجربهی امروز جهان، به ویژه آنچه که در اروپای شرقی گذشت، این دیدگاه ایدئولوژیک و خشک شبه مذهبی مربوط به جبر تاریخی تاحدودی منزوی شده است. بسیاری از واقعیتها، تحقیقات معاصر و تحقیقات تاریخی نشان دادند که این روابط خطی و جبری نیست. امکان رفت و برگشت در این روابط وجود دارد و اصولا نگاه به تاریخ را نمیتوان اینقدر ساده کرد. تجربهی جوامع پیچیدهتر هستند و نقش آگاهی و انسان و یا فرهنگ را در تحولات نباید نادیده انگاشت و همه چیز در روابط تولیدی خلاصه نمیشود در دو سه قرن گذشته این اتفاق به اشکال مختلف در همهی جوامع رخ داده است. دورههای سکون هم در تاریخ وجود داشته که در آن تحولی رخ نداده اما در دراز مدت اگر نگاه کنیم میبینیم شرایط و روابط کاری و روابط انسانی متحول شده و ضمن وجود کمبودهای فراوان، بشر رو به جلو و در حال پیشرفت است.
کمونیسمی که از آن نام بردید منظورش همان شرایط نظام حاکم بر اتحاد جماهیر شوروی سابق است و یا تفاوت دارد؟
بسیاری از کمونیستها معتقد هستند که اتحاد جماهیر شوروی و اقمارش به بیراهه رفتند. برای همین اشکال جدیدی از خود بیگانگی در این جوامع به وجود آمده. در حالیکه تئوری مارکس این بود که جوامع سرمایه داری نوعی از روابط اقتصادی را به مردم تحمیل میکنند که در آن نه تنها از افراد بهره کشی میشود بلکه افراد دچار از خود بیگانگی هم میشوند. تجربهی شوروی سابق نشان داد که از خود بیگانگی و بهره کشی به نظام سرمایه داری محدود نمیشود و روابط اقتصادی حاکم بر جامعه تنها و مهمترین عنصر تعیین کنندهی تاریخ نیست. در این میان ساختار اجتماعی، فرهنگ و نوع روابط انسانها پارامترهای مهمی هستند.
اینکه میگویند اتحاد جماهیر شوروی و اقمارش به بیراهه رفتند، در نتیجه چه کشورهایی را میتوانیم مثالی از کمونیسم واقعی مورد نظر ایشان بنامیم؟ آیا شش کشور حوزهی اسکاندیناوی به این الگو نزدیک هستند؟
کشورهای حوزهی اسکاندیناوی بیش از شوروی سابق به الگوی مورد علاقهی مارکس نزدیک شدهاند. البته زمانی که مارکس این حرفها را میگفت، هنوز قانون 8 ساعت کار در روز و حداقل دستمزد و یا تامین اجتماعی به شکل امروزی وجود نداشت. در حوزهی تحولات فنی و علمی مارکس حتی برق را هم ندید. بنابراین شاید اعتقاد مارکس در خصوص کاهش نا برابری و اعطای حقوق مساوی به همهی افراد جامعه و توزیع عادلانه به واقعیت این جوامع نزدیکتر است تا کمونیسم که یک ایده آل و آرمانی بود که هیچگاه جامه عمل به خود نپوشید. اگر چکیدهی کمونیسم را آن گونه که مارکس میگفت “هر کسی به اندازه نیازش” بدانیم، طبق تجربهی امروزی انسان به وجود آوردن چنین جامعهای بسیار دشوار است و تا امروز این شعار عملی نشده است. البته کشورهای اسکاندیناوی توانستهاند در جهت انسانیتر کردن جوامع و کاهش نا برابری و تبعیض گام بزرگی بردارند و چه بسا اگر مارکس زنده بود همین را جامعهی مناسب و انسانی مورد نظر خود میدانست؛ به ویژه اگر از فاجعهی سوسیالیسم شوروی و دیگر کشورهای مشابه هم اطلاع داشت.
امروزه در عصر رسانه هستیم. نقش رسانهها در مبارزه با برده داری چقدر موثر است؟
امروز و از طریق رسانهها به وجود آوردن یک هوشیاری و وجدان جمعی بسیار آسانتر شده. این تحول اساسی است و میتواند در هنجارسازی و آگاه کردن افکار عمومی برای زندگی انسانیتر بسیار موثر باشد. به این صورت میتوان افکار عمومی ساخت که خواهان چنین زندگی و رعایت چنین هنجارهایی باشد و به اشکال غیر انسانی تن ندهد. رسانهها در هوشیار کردن افکار عمومی از یک طرف و در افشا کردن اشکال پنهان و نیمه پنهان روابط نا عادلانه نقش بسزایی دارند. برای همین آنچه در جامعه شناسی “میل به زیستن به گونهی طبقه متوسط” است، امروز در همهی طبقات اجتماعی که حتی از نظر اقتصادی با طبقهی متوسط برابر نیستند، به یک خواست عمومی تبدیل شده. امروز همه با هر سطحی از شناخت میتوانند به رسانهها دسترسی پیدا کنند و هم خودشان به بخشی از شبکه رسانهها تبدیل شوند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار خط صلح قرار دادید.
توضیح پس از انتشار خط صلح: در نسخهی پی.دی.اف منتشر شده در ابتدا نام گفتگو گیرنده به جای آقای مانی تهرانی به اشتباه فرد دیگری ذکر شده بود که اصلاح شد.
برچسب ها
برده داری برده داری مدرن بنیاد واک فری سعید پیوندی مانی تهرانی ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۶۳