از ستیز با علوم انسانی، تا نظارت حوزه بر مدارس
تبدیل مدارس دولتی تهران به مدارس وابسته به حوزه ی علمیه، خبر تازهای نبود؛ با نگاهی به فعالیت های حوزه ی علمیه، میتوان دید که حوزه از اواخر دهه ی 70 بر روی نفوذ و به کارگیری تسهیلات آموزش و پرورش تمرکز کرده است.
اما سوال اصلی در این مورد آن است که هدف حوزه ی علمیه از نفوذ در آموزش و پرورش چیست؟ شاید ساده ترین جواب برای سوال پیش رو آن باشد که حوزه ی علمیه به دنبال وسعت دادن به امکانات و ریشه دار کردن فعالیت های خود در بین نوجوانان و کودکان است؛ خواستهای که با تفکر حاکمیت و دولت هم راستاست.
اما اگر دقیقتر به این موضوع و موارد تفاهم نامه ای که میان مدیریت حوزه ی علمیه ی برادران استان تهران و اداره ی کل آموزش و پرورش استان تهران منعقد شده، نگاهی بیندازیم به نکات کلیدیتری میرسیم. در این تفاهم نامه از تعهدات حوزه ی علمیه سخن گفته شده که یکی از آن ها چنین است: “برنامه ریزی لازم برای ارائه ی مشاوره به دانش آموزان، نظارت بر محتوای برنامهها و فضاهای تربیتی و فرهنگی مدارس از جمله کتابخانه و سایت.”
به نظر می رسد روحانیون حوزه ی علمیه قرار است جایگاه مشاورین روانشناس، تحصیلی و حقوقی را در مدارس داشته باشند. یعنی آموزش و پرورش به جای استفاده از متخصصین مختلف علوم انسانی، تمایل دارد از فارغ التحصیلان حوزه استفاده کند و این چیزی نیست جز ستیز همیشگی حاکمیت با علوم انسانی و تمایل اش به جایگزینی این علوم با علوم دینی و اسلامی.
ستیزی که پیش از انقلابِ ایران، با شعار “وحدت حوزه و دانشگاه” آغاز شد و با انقلاب فرهنگی سال 59، در دانشگاه های کشور ادامه پیدا کرد و این پروژه ی سیستماتیک و پیوسته، از سوی دولت محمود احمدی نژاد نیز با عنوان “اسلامیکردن دانشگاهها” پیش رفت.
در پروژه ی اسلامی کردن دانشگاه ها، بسیاری از اساتید و دانشجویان که عقاید و تفکراتشان از تفکرات اسلامی فاصله داشت، اخراج و تصفیه شدند؛ افرادی که رشته ی تخصصی بیش تر آن ها علوم انسانی چون حقوق، سیاست، اقتصاد و غیره بود. این مسئله نشان دهنده ی آن بود که با وجود برخوردهای سیستماتیک با دانشگاه ها برای ستیز با علوم انسانی، حاکمیت هم چنان از آموزش علوم، حتی به شکل قلب شده بعد از انقلاب فرهنگی، راضی نبوده است.
به همین دلیل است که بسیاری از کارشناسان، این تجربه ی سی و اندی ساله و حضور حوزه در دانشگاه را، ناموفق میدانند و در همین راستا، در حداقل ده سال گذشته، حوزه به فکر استفاده ی مستقیم از تواناییهای آموزش و پرورش و اسلامی تر کردن آموزش در سنین پایه افتاده است.
سوال دیگری که در این زمینه مطرح است، آن است که چه کسانی بیش تر از حضور روحانیون حوزه ی علمیه در مدارس آسیب می بینند؟
اولین گروهی که از این طرح آسیب میبینند، کودکان و نوجوانانی هستند که خانواده ی آن ها از اقلیت های مذهبی هستند. کودکان و نوجوانانی که عموماً به علت محتوای شیعی کتب درسی و فشار مدیران، معاونان و آموزگاران دینی و پرورشی تحت فشار هستند، با عملی شدن این تفاهم نامه بیش تر تحت فشار و آزار مستقیم و غیر مستقیم قرار میگیرند. با این اوصاف شاید بتوان ترس کودکی که پدر و مادر بهایی یا یهودی دارد را در مواجه با روحانیون حوزه ی علمیه در مدرسه بیش تر درک کرد. دانشآموزی که همواره از معلم پرورشی و کتب درسی خود به دلیل توهین به اعتقادات خانوادهاش، فشار برای گرایش او به اسلام، در اقلیت قرار دادن او در برابر دیگر دانشآموزان و غیره بیزار بوده است، حال باید فشار مضاعفی را از سوی روحانیون حوزه ی علمیه تحمل کند.
از سوی دیگر به نظر می رسد کودکان و نوجوانان متعلق به طبقه ی کارگر و کم درآمد نیز مورد توجه این طرح قرار دارند. کودکانی که دین در خانواده ی آن ها جایگاه مهمی دارد. خبرگزاری مهر در گزارش خود از هفتمین آیین تجلیل از نوگلان حسینی (پنج شنبه ۲۸ آذر ماه)، با اشاره به رشد ۲۲۴ درصدی نسبت به دوره ی قبل، به حضور هفت هزار مداح نوجوان در این دوره از رقابت ها اشاره کرد. به نظر می رسد یکی از اهداف اجرای این طرح کشاندن دانشآموزان طبقه ی کم درآمد به سمت حوزه و موارد مرتبط با آن است. با مطرح شدن این موضوع به نظر می رسد آموزش و پروش و حوزه ی علمیه، نه تنها به دنبال حل مشکلات دانشآموزان، مخصوصاً دانشآموزان طبقه ی کم درآمد نیستند، بلکه تلاش دارند از آسیب های وارده به دانش آموزان در جهت القای هرچه بیش تر تفکرات اسلامی در مدارس استفاده کنند.
البته در نگاه کلان تر تمام کودکان و نوجوانانی که در این مدارس تحصیل میکنند، آسیب میبینند. دانشآموزانی که در دوران تحصیل خود به مشاور روانشناس یا مشاور تحصیلی احتیاج دارند، نه نتها از نبود این مشاوران ضربه میخورند بلکه تلاش روحانیون در مدارس برای القای تعلیمات دینی و حوزوی در ذهن این دانشآموزان آسیبهای جدی تری را به همراه خواهد داشت. دانش آموزانی که دچار آسیب های اجتماعی چون افت تحصیلی، اضطراب، کمرویی، فرار از مدرسه یا خانه، افسردگی و غیره میشوند، بیش از هر چیز در مدرسه نیازمند مشاور روانشناس، حقوقی و تحصیلی هستند. اما نه تنها حوزه ی علمیه اصرار به حل مشکلات این دانشآموزان از طریق علوم اسلامی دارد، بلکه آموزش و پرورش هم با اصرار عجیبی این نیاز دانشآموزان را نادیده گرفته و راه حل آسیب های اجتماعی آنان را روحانیون حوزه ی علمیه معرفی می کند.
نگرانی از این آسیب ها و حساسیت هایی که در مورد روحانیون در جامعه وجود دارد باعث شده که، در سالهای گذشته این طرح به صورت آرام آرام اجرا شود. طرحی که هنوز مشخص نیست آیا در مرحله ی نهایی و در عمل اجرایی خواهد شد یا نه. شاید قطعی نبودن موفقیت این طرح بوده که باعث شده نه تنها این طرح آرام آرام اجرایی شود، بلکه پس از افزایش حساسیت ها و اعتراضات به این طرح حجتالاسلام ملکی، دبیر ستاد همکاریهای حوزه علمیه و آموزش و پرورش اعلام کند: “هیچ یک از مدارس آموزش و پرورش وابسته به حوزه علمیه نیست.”
اما می توان پیشبینی کرد که با هرچه اجرایی تر شدن این طرح و اصرار به استفاده از روحانیون و تئوری های دینی به جای متخصصین و علوم انسانی در مدارس، آسیب های جدی تری به دانشآموزان وارد خواهد شد؛ آسیب هایی که جبران آن ها شاید غیر ممکن باشد.
ماهنامه شماره ۳۳