اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۶, ۲۰۲۴

بازسازی «دادگاه افکار عمومی» در برابر «تواب‌سازی»/ امین قضایی

مطلب حاضر به رویکرد فعالین حقوق بشر در قبال فرآیند اعتراف‌گیری اجباری و تواب‌سازی در اسارتگاه‌های حکام مستبد اختصاص دارد. این‌که چگونه فرد اسیر مجبور به ابراز توبه و ندامت می‌شود تا جایی که حتی به آرمان‌ها و ارزش‌های خود پشت کرده و ارزش‌ها و ایدئولوژی اسارتگر خود را می‌پذیرد و به این ترتیب حتی از قربانی به شکنجه‌گر تبدیل می‌شود، پاسخ‌های متعدد روان‌شناختی دارد: نیاز فرد اسیر به بقای عاطفی وی را مجبور می‌کند که خود را با محیط جدید در اسارت تطبیق دهد. او که از گروه اجتماعی و ارزش‌های گروهی آن جدا شده، راهی جز پذیرش ارزش‌های اسارتگر و محیط حبس نمی‌بیند (تغییر هویت و هویت‌یابی گروهی). بازجو و شکنجه‌گر، گاهی نقش حامی اسیر را نیز ایفا می‌کند و به همین خاطر ممکن است با وی نوعی پیوند عاطفی برقرار کند (وابستگی عاطفی). هم‌چنین وی نسبت به رفتار اسارتگران به مرور زمان بی‌تفاوت شده و عادت می‌کند که برای بقا صرفاً کاری را انجام دهد که به او گفته می‌شود (حساسیت‌زدایی). وقتی اسیر دربند به آرمان‌های خود پشت می‌کند یا اصطلاحاً می‌شکند، ممکن است تلاش کند حتی نقش بازجو و شکنجه‌گر را برای دوستان و همرزمان خود ایفا کند، چون تصور می‌کند که آن‌ها نیز هرچه زودتر باید همین مسیر وی را طی کنند تا از این مخمصه رها شوند. همه‌ی این توضیحات روان‌شناختی روی یک نکته‌ی اصلی دست می‌گذارند: این‌که اسارت انسان را از یک موجود خودآگاه، مسئول و دارای حق انتخاب، به موجودی تنزل می‌دهد که صرفاً برای بقای جسمی-عاطفی و شخصیتی خود می‌جنگد.

اما این‌که فرد اسیر چگونه می‌تواند در مقابل اظهار توبه و تواب‌سازی مقاومت کند، پرسش اصلی نیست. پرسش مهم‌تر پیش روی افکار عمومی و بالاخص فعالین حقوق بشر قرار دارد: این‌که آن‌ها چگونه باید با این اعترافات اجباری و فرآیند تواب‌سازی مقابله کنند؟ چون در اصل، هدف اعتراف‌گیری‌های اجباری و پخش اظهارات ندامت و توبه از سوی فعالین حقوق مدنی و مخالفین سیاسی دربند، تاثیرگذاری عاطفی روی مردم است. با دیدن اظهار ندامت و توبه، تصور مردم از این فعالین مدنی به عنوان «نماد مقاومت» شکسته می‌شود. در همین جاست که نقش یک فعال حقوق بشر ضرروت می‌یابد تا این استراتژی حکومت را خنثی کند.

واکنش ما باید «ساده» اما منتج از یک بینش عمیق نسبت به «آزادی» باشد. وقتی کسی به اسارت گرفته می‌شود، جان او در اختیار و اراده‌ی اسارتگر قرار می‌گیرد، پس تا زمانی که وی در اسارت هست، او را نباید مطلقاً مالک و مسئول هیچ‌کدام از گفته‌ها و اعمال خود دانست. به سادگی، هر آن‌چه اسیر انجام می‌دهد و می‌گوید، کردار و گفتار اسارتگر است و نه خود اسیر. زیرا آزادی عمل شرط ضروری انجام یک عمل است و مادامی‌که آزادی و اختیار از فرد سلب شده است، وی را حتی نباید گوینده‌ی سخنی که ظاهراً از زبان وی شنیده می‎شود، لحاظ کرد. بر همین اساس، هیچ دادگاهی مجاز نیست اعترافاتی را که در شرایط اجبار و بدون حضور وکیل گرفته شده، مد نظر قرار دهد.

پس اعترافات یک فرد اسیر، صرفاً اعتراف اسارتگر به شکنجه است. فعال حقوق بشر حتی مجاز به پخش و به اشتراک‌گذاری این اعترافات نیست. اما همان‌طور که گفتم، هدف حکومت مستبد، تاثیرگذاری عاطفی روی مردم و فروریختن احساس تعلق و سمپاتی مردم به فرد اسیر است. حتی وقتی مردم معترف به این امر باشند، این تاثیرگذاری عاطفی کار می‌کند.

مسئله این‌جاست که وجدان و افکار عمومی نباید متاثر از عواطف باشد، بلکه همگان باید بکوشند تا با تکیه بر عقل، مانند یک دادگاه عادل قضاوت کنند؛ به نحوی که هر کسی را تا زمانی‌که در یک دادگاه صالح و طی یک فرآیند قانونی عادلانه (چیزی که تمامی حکومت‌های مستبد مانند رژیم ایران فاقد آن هستند) محکوم نشده، بی‌گناه بدانند و هر اعتراف و هر عملی از سوی فرد اسیر در شرایط اسارت را فاقد اعتبار قلمداد کنند. این تاثیرگذاری عاطفی حکومت‌های مستبد از میان خواهد رفت اگر دادگاه افکار عمومی مانند یک دادگاه عادلانه و واقع براساس مدارک و شواهد قضاوت کند و نه عواطف.

مطمئناً بسیاری از تواب‌های گذشته از این جهت ارزش‌های اسارتگر خود را پذیرفتند که می‌دانستند با شکستن و اعترافاتی که تحت فشار انجام داده‌اند، در دادگاه افکار عمومی همرزمان خود محکوم هستند و شانسی ندارند. پس آن‌ها پل‌های پشت سر خود را خراب شده می‌دانستند. بنابراین وظیفه‌ی امروز فعالین حقوق بشر، بازسازی یک «دادگاه افکار عمومی» (Court of public opinion) است که اصول حقوق بشر، حقوق زندانیان و شروط روند دادرسی عادلانه را می‌شناسد و بر همین اساس قضاوت می‌کند. پس این افکار عمومی به سادگی تحت تاثیر اعترافات اجباری، ندامتنامه‌ها و تواب‌سازی‌ها قرار نمی‌گیرد و ترفندهای پروپاگاندایی حکومت‌های مستبد خنثی می‌شود.

اما این رویکرد «ساده» نسبت به تواب‌سازی، در حین سادگی، محکم، تخطی‌ناپذیر و استثنائ‌ناپذیر است. مهم‌تر این‌که یک بینش عمیق و اگزیستانسیالیستی از «آزادی» را به ما می‌آموزاند. این واقعیت تلخ، که در فقدان آزادی، فرد حتی هویت خود را از دست می‌دهد و به تواب و شکنجه‌گر خود تبدیل می‌شود، نشان از این دارد که آزادی صرفاً یک امکان و توانمندی نیست که از بیرون در اختیار انسان قرار می‌گیرد، بلکه پیش‌شرط و بخش ضروری از وجود انسان و تعریف انسانیت و هویت اوست. پس آزادی پیش‌شرط شخصیت و هویت است و هنگامی‌ که فرد اسیر آزادی خود را به تمامی از دست می‌دهد، چه بسا هویت او نیز در خطر قرار می‌گیرد.

توسط: امین قضایی
جولای 22, 2024

برچسب ها

اعتراف امین قضایی تواب سازی توبه خط صلح خط صلح 159 روانشناسی شکنجه شکنجه سفید شیوه نامه احراز توبه مغزشویی