اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

توبه در «اسلام» و توبه در «جمهوری اسلامی»/ پدرام تحسینی

تواب صیغه‌ی مبالغه از ریشه‌ی «ت ـ و ـ ب» است. توبه در لغت به معنای بازگشت، یا بازگشت از ناخوشایند به خوشایند است. این‌واژه در برخی از متون، به‌معنای بازگشت از نافرمانی یا ترک گناه به‌زیباترین وجه نیز آمده‌ است؛ ولی معنای اخیر با کاربرد توبه درباره‌ی خداوند منافات دارد، به همین‌دلیل، مفهوم بازگشت از ناخوشایند به خوشایند، با معانی قرآنی بیش‌تر سازگار است.

«تواب» از اسم‌های افعال الهی است که در قرآن نُه مرتبه همراه اسم «رحیم»، یک بار همراه اسم «حکیم» و یک بار به‌تنهایی استفاده شده ‌است. در آیاتی نیز توبه‌ی خدا به‌سوی بندگان، به‌صورت فعلی «تابَ، اتوبُ، یَتُوبُ» به‌کار رفته‌. هم‌چنین در آیات دیگری با استفاده از واژه‌ی «توبه» یا «تَوْب» به توبه‌ی الهی اشاره شده‌ است، چنان‌که در یکی از آیات با اسم «قابِلِ التَوبِ» (پذیرفته‌شدن توبه‌ی بندگان توسط خداوند) بیان شده که خود از مصادیق تواب بودن خداوند است. بر پایه‌ی روایتی از امام هشتم شیعیان، هرکس روزی سه مرتبه «یا تواب» بگوید، وسوسه از دلش زدوده و توبه‌اش پذیرفته‌ می‌شود. برخی، آثار دیگر، مانند رهایی از ستم را نیز برای تکرار این ‌اسم ذکر کرده‌اند. واژه‌ی «تواب» دارای مادّه و هیاتی است، در توضیح مادّه‌ی این ‌نام باید گفت توبه‌ی الهی یک معنا بیش‌تر ندارد و آن بازگشت به‌سوی بندگان با رحمت است، ولی این بازگشت در مقایسه با توبه‌ی بنده و تقدم و تاخر نسبت به آن، متعدد شده و می‌توان آن‌ را به دو صورت ترسیم‌ کرد.

موفق ساختن بنده به توبه

در دین اسلام، توبه‌ی الهی در این ‌مورد، پیش از توبه‌ی بنده –به‌صورت توفیق بازگشت از معصیت، فراهم‌ساختن اسباب توبه، پشیمانی از گناه، هدایت به‌سوی توبه و بازگرداندن دل‌های رمیده از حق، به‌سوی اطاعت و محبت الهی— ظهور می‌یابد. بر این اساس، از آن‌جا که خداوند به باطن بندگانش آگاه است، به شایستگان توبه، توفیق آن ‌را می‌دهد: «… و یَتوبُ اللّهُ عَلی مَن یَشائُ»؛ چنان که به آدم، پس از ترک اولی و خوردن از میوه درخت ممنوع: «… ولا تَقرَبا هـذِهِ الشَّجَرَهَ… فَاَزَلَّهُمَا الشَّیطـنُ عَنها» چنین توفیقی را داد: «فَتَلَقّی ئادَمُ مِن رَبِّهِ کَلِمـتٍ فَتابَ عَلَیهِ اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیم».

برخی از اشاعره، این‌توبه‌ی الهی را به‌معنای آفرینش توبه و رجوع، در قلب گناهکار دانسته‌اند، اما معتزله چنین معنایی را انکار کرده‌اند، زیرا از نظر آنان چنین امری به معنای پذیرش جبر است. در نظر بسیاری از محققان، انکار معتزله، وجهی ندارد، زیرا فیض و عنایت ابتدایی الهی، شامل کردار و صفات اختیاری انسان نیز می‌شود. با این حساب توبه‌ی الهی سبب توبه‌ی بنده است، زیرا تا خداوند با رحمت خویش به‌سوی بنده بازنگشته و به‌او توفیق توبه ندهد، وی نمی‌تواند از گناه خویش پشیمان شده، به سوی خدا بازگردد: «ثُمَّ تابَ عَلَیهِم لِیَتوبوا».

پذیرش توبه‌ی بنده

توبه‌ی الهی در این‌ مورد، پس از توبه‌ی بنده و عبارت است از پذیرش توبه‌ی بنده و بازگشت وی از معصیت: «… و قابِلِ التَّوبِ»، هم‌چنین اعمال نیک پیشین او را حبط (بی‌اثر) نمی‌نماید و احسان وعده داده‌شده به اهل طاعت را از وی منع نمی‌کند؛ چنان‌که پس از توبه‌ی بنی‌اسرائیل و امتثال فرمان الهی، گناهان بزرگ آنان را عفو کرد و آنان را آمرزید: «… فَتوبوا اِلی بارِئِکُم فَاقتُلوا اَنفُسَکُم… فَتابَ عَلَیکُم اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیم». هم‌چنین به کتمان‌کنندگان حقایق الهی وعده داده که اگر پس از توبه، آن‌چه را که فاسد کرده‌اند اصلاح کنند و آن حقایق مکتوم را آشکار سازند، خداوند توبه‌ی آنان را می‌پذیرد: «اِنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ ما اَنزَلنا… اُولـئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ و یَلعَنُهُمُ اللّـعِنون اِلاَّ الَّذینَ تابوا واَصلَحوا وبَیَّنوا فَاُولـئِکَ اَتوبُ عَلَیهِم واَنَا التَّوّابُ الرَّحیم». برخی، این‌گونه توبه‌ی الهی را همان برداشتن کیفر از بنده و برخی متضمن آن دانسته‌اند. برخی نیز اطلاق توبه به‌معنای پذیرش توبه‌ی بنده را بر خداوند مَجاز دانسته‌اند.

با عنایت به توبه‌ی پیشین و پسین الهی است که گفته ‌شده: توبه‌ی بنده میان دو توبه‌ی خدا و محفوف (پیچیده شده) به آن دو است، زیرا اصل توبه‌ی بنده، حسنه‌ای نیازمند قدرت است و همه‌ی حسنات و قدرت‌ها از آنِ خداست؛ پس توفیق توبه و اذن و الهام آن از سوی خداست. پس از توبه‌ی بنده نیز، وی نیازمند یاری خداست تا توبه‌اش را بپذیرد، او را مورد مغفرت و رحمت خویش قرار دهد و به او ثواب عنایت کند.

با توجه به دو صورت یادشده، توبه‌ی الهی تنها در جایی صورت می‌پذیرد که پیش یا پس از آن، از سوی بنده توبه‌ای تحقق یابد، ولی به اعتقاد برخی، توبه‌ی الهی حتی بدون تحقق توبه‌ی بنده نیز مصداق دارد؛ چنان که بر اساس آیه‌ی ۲۷ از سوره‌ی نسائ، خداوند اراده کرده‌ است که با رحمت خویش به سوی مومنان بازگردد: «واللّهُ یُریدُ اَن یَتوبَ عَلَیکُم…». در این ‌آیه، توبه‌ی الهی بدون توبه‌ی مومنان محقق شده است. از مصادیق این توبه‌ی خداوند، آسان کردن دشواری و تخفیف در حکم دانسته شده ‌است، چنان که تجویز مباشرت با همسر در شب‌های ماه رمضان: «عَلِمَ اللّهُ اَنَّکُم کُنتُم تَخْتَانُونَ اَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ…» و یا تخفیف در کفاره‌ی قتل خطایی، در حالی‌که قاتل مرتکب گناهی نشده ‌باشد: «ومَن قَتَلَ مُومِنـًا خَطَاً فَتَحریرُ رَقَبَهٍ مُومِنَهٍ… فَمَن لَم یَجِد فَصیامُ شَهرَینِ مُتَتابِعَینِ تَوبَهً مِنَ اللّهِ» مشمول توبه‌ی الهی دانسته شده ‌است.

بنابراین توبه را باید یکی از کهن‌ترین تکالیف الهی دانست که در دین اسلام برای بشر تعیین‌ شده تا به‌واسطه‌ی آن، بشر به سعادت برسد و از عذاب دنیا و آخرت رها شود؛ زیرا از زمان آدم که اولین فرد نوع بشر بود و بعد از او خلقت انسان‌ها فزونی یافت، توبه هم خلق شد. با این ‌وصف، قدمت توبه، به‌قدمت نوع بشر می‌رسد و کم‌تر حکمی از احکام الزامی الهی به این ‌میزان دارای قدمت است. در نتیجه می‌توان توبه را از باب‌های مهم و ابتدایی رحمت الهی دانست؛ رحمتی که آدم به همه‌ی انسان‌های پس از خود آموزش داد. البته نوع توبه‌ی او با توبه‌ی باب گناه، دارای تفاوت جوهری است اما توبه به معنی بازگشت از جهتی به جهت دیگر را آدم برای نوع بشر به‌ ارث گذاشت، زیرا که انسان معجونی است از خیر و شر. هم‌چنین فطرت آدمی به‌سوی حق رهنمون است: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها».

به‌شکل کلی، سلسله‌ی انبیا، در مجموع از موهبت و رحمت واسعه‌ی الهی بهره‌ی کافی برده‌اند و در قرآن به بعضی از آن‌ها اشاره شده ‌است، اما دایره‌ی وسعت توبه، تا قبل از اسلام و به‌شکلی که در قرآن بیان‌شده، نبوده؛ یعنی توبه موجب آمرزش مطلق گناهان نمی‌شده. به‌عنوان مثال در ادیان یهودی و مسیحی، توبه عبارت است از انصراف کفر و شرک، یعنی توبه موجب ایمن ماندن از پلیدی‌های کفر و شرک خواهد بود، نه مطلق گناهان و معاصی. در اصول مسیحیت آمده‌ است که توبه هیچ منفعتی برای گناهکار و عاصی نخواهد داشت. از دیدگاه باورمندان این دین، غیرممکن است که انسان از طریق توبه، ره‌آورد و بهره‌ای نصیب خود کند. اما بعد از آن، نظر مسیحیت درباره‌ی توبه، دچار تغییری افراطی شد، تا آن‌جا که توبه در بین آنان چنان حرمت و قداست یافت که فرد گناهکار و عاصی، نزد روحانی دینی خود می‌رود، به گناهان خود اعتراف می‌کند و از کشیش توبه‌نامه دریافت می‌نماید؛ درحالی که اعتراف و اقرار به گناه، باید از خداوند باشد.

توبه در دوران معاصر

اینک که تعریفی روشن و اندک، از مفهوم توبه و جایگاه آن در دین اسلام و نیز تاریخ ادیان به‌دست آوردیم، می‌توانیم نگاهی دقیق‌تر به کارکرد آن در جامعه‌ی معاصر داشته‌ باشیم. برای درک بهتر این موضوع می‌توانیم به نمونه‌های تاریخی آن اشاره ‌کنیم. از مشهورترین توبه‌ها در تاریخ تشیع، می‌توان به حر بن یزید ریاحی اشاره ‌کرد، یا نام‌هایی چون ابولُبابه در ماجرای مذاکره با بنی قریظه، بُشرحافی و ماجرایش با امام موسی کاظم، زهیر بن القین و داستانش در کربلا و ملاقاتش با امام حسین و غیره. اما آیا مفهوم واقعی توبه، در توبه‌نامه‌های پس از انقلاب و در زندان‌های جمهوری اسلامی رعایت شده؟ چند درصد از توابین با قلبی سرشار از انابت، تصمیم به بازگشت و توبه گرفته‌اند؟ به هر حال بیش‌ترین شناخت عمومی از این ‌واژه، به ساخته‌شدن واژه‌ی «تواب» در دهه‌ی شصت باز می‌گردد. شاید تبیین این موضوع برای کسانی که آن دوران را تجربه نکرده باشند و شناختی از رخدادهای داخل زندان‌ها نداشته ‌باشند، سخت باشد. بیش‌تر مردم عادی تصور می‌کنند که منظور از تواب، زندانی «بریده» در زندان است؛ تجربه‌ای که در زندان‌های رژیم شاه نیز وجود داشت. مطابق با این تجربه و نگاه عامه، تواب و توبه‌کننده کسی است که از سر ناچاری و ایمان شکننده و ترس، مجبور به‌تغییر عقیده و نوشتن ندامت‌نامه شده ‌است. البته این‌نگاه، بی‌راه نبود چرا که بسیاری از تواب‌ها، پس از آزادی، به همان اندیشه و راه قبلی باز می‌گشتند. بر اساس این دیدگاه تواب‌ها در اثر شرایط احتمالی شکنجه و فشار و ترس در زندان و بند، مجبور به ‌همکاری می‌شدند. این‌دسته از زندانیان قربانی تصمیمات و برداشت‌های ناصواب بودند.

به علاوه، اخیراً بخشنامه‌ی جدیدی از سوی قوه‌ی قضاییه تصویب و منتشرشده و در آن مراتب توبه‌پذیری و شرایط پذیرش توبه‌ی مجرمین ذکر شده ‌است. در این‌جا، بنا ندارم که ماده و تبصره‌های بخشنامه‌ی مذکور را نقد کنم، چون اگر نافی شخصیت انسانی، احترام به‌ عقاید و اصول اخلاقی باشد، به ‌خودی خود مردود و غیرمفید خواهد شد. البته این ‌مراتب، به‌خصوص درباره‌ی زندانیان عقیدتی و سیاسی کاملاً مردود و غیرقابل اتکاست. بنابراین برای ختم کلام، به اصول و مراتب پذیرش توبه و ارکان مهم آن که در کتاب «آزادگی، بندگی، هدف زندگی» اثر مرتضی مطهری ذکر شده، به‌شکل مستقیم، اما نقل به‌مضمون اشاره می‌کنم. در این‌ کتاب از قول علی‌ابن ابی‌طالب آمده که رکن اول توبه، ندامت و پشیمانی است: «اولش این است که روحت آتش بگیرد، مشتعل بشود، خودت را غرق در حسرت ببینی، غرق در ندامت و پشیمانی ببینی». این ‌کتاب، در ادامه رکن دوم توبه را وابسته به ‌عدم بازگشت ذکر کرده و ادامه می‌دهد: «تصمیم مردانه، یک تصمیم جدی که دیگر من این عمل ناشایست را تکرار نمی‌کنم». پس این دو رکن اول و مهم توبه از زبان امام اول شیعیان است. یعنی اول ندامت، حسرت، اشتعال درونی، ناراحتی از گذشته، پشیمانی کامل از گناه و دوم، تصمیم قاطع و جدی برای تکرار نکردن گناه. مطهری می‌نویسد: اما توبه دو شرط هم دارد، شرط اول توبه، بازگرداندن حقوق مردم یا همان ادای حق‌الناس است. به‌عبارت دیگر: «انسان اگر می‌خواهد توبه کند، باید حقوق و دیون مردم را بپردازد» و در مرحله‌ی دوم، ادای حقوق الهی واجب می‌گردد. به این‌ معنی که حقوق الهی باید بعد از پرداخت دیون مردم، ادا شود. مثلاً: «روزه، حق اللّه است، روزه مال خداست. روزه‌هایی را که خورده‌ای باید قضا کنی» بنابراین حق‌الناس مقدم بر حق‌الله ذکر شده ‌است.

مرتضی مطهری برای کمال توبه هم، شروطی را از قول علی‌ابن ابی‌طالب عنوان می‌کند: «بعد، علی علیه‌السلام دو موضوع را فرمودند که شرط کمال توبه‌ی واقعی است. فرمودند: توبه آن وقت توبه است که این گوشت‌هایی را که در حرام رویانیده‌ای آب کنی» و در انتها شرط دوم کمال توبه را این‌گونه شرح می‌دهد: «به این‌بدن که این‌همه لذت معصیت را چشیده است، رنج طاعت را بچشان، یک مدت به‌خودت رنج و سختی بده، خودت را تادیب کن».

توسط: پدرام تحسینی
جولای 22, 2024

برچسب ها

پدرام تحسینی تواب تواب سازی توبه توبه اجباری خط صلح خط صلح 159 دهه شصت شیوه نامه احراز توبه مرتضی مطهری