بازگشت کابوس گشت کمیتهی انقلاب اسلامی و ارشاد؟/ کیومرث امیری
هنوز خاطرهی تلخ و هولناک «گشت کمیتهی انقلاب اسلامی» که چون بختکی شوم و آزاردهنده جان و مال و حیثیت و حرمت مردم ایران را در طول سالهای طولانی لگدمال و رعب و وحشتی توصیف ناشدنی ایجاد کرده بودند، از یادها فراموش نشده است یا «گشتهای ارشاد» که زخمهای عمیقی بر جان مردم به جای گذاشتند. حالا هم صحبت از لایحه پر از ابهام و بیمعنا و مفهومی به نام «عفاف و حجاب» میکنند که بیش از هر چیز یادآور کابوس شوم و خفقانآور سالها و حتی دهههای اولیهی انقلاب است؛ سالهایی که شبهنظامیان گشتهای کمیتهی انقلاب اسلامی و متاسفانه در سایهی هرج و مرجی که اتفاق افتاده بود ماموران شهربانی و ژاندارمری نیز به تقلید و تنفیذ از کمیتهچیها به میدان آمده، تمامی آزادیهای فردی و اجتماعی و حرمت مردم را زیر پا میگذاشتند.
گشتهای کمیته در حقیقت کانونهای هرجومرج و بلبشویی بودند که هر جور زور و ظلم و بیحرمتی را در حق مردم روا داشتند و زخمهایی عمیق بر روح و روان مردم و خسارات سنگین بر مالشان باقی گذاشتند؛ بدون آنکه به کسی یا نهادی پاسخگو باشد. عملکرد این یاغیان در لباس مامور که کوچکترین رحم و مروتی نداشتند و پایبند هیچ اصول انسانی و قانون و قاعدهای نبودند و زبانی غیر از زور و بیمنطقی نمیدانستند هنوز از یاد مردم نرفته که این بار دولت رئیسی موضوع لایحه حجاب و عفاف را به میان آورده و آن را برای تصویب به مجلس شورای اسلامی پیشنهاد داده است؛ لایحهای که دور از معنا و مفهوم و حفظ کرامت انسان و حقوق شهروندی بوده و در ابهام و سایه کجومعوج پیش میرود تا سریعاً توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی تصویب شود. این موضوع به نوبه خود دلالت بر آن دارد که آنچه ظرف نزدیک به نیمقرن تحت عنوان حفظ حجاب بر مردم رفته، از اساس و بنیاد غیرقانونی بوده است و تازه میخواهند برای اعمال آن قانون وضع کنند. در واقع آنچه طی این سالها مردم ستمدیدهی ایران از عملکرد و مزاحمتهای بیحد و حصر گشتهای کمیته و ارشاد شاهد بودهاند، سراسر بیقانونی بوده که آحاد مردم و به ویژه زنان متحمل شدند تا پدیدهی بدیمن حفظ حجاب از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی و به وسیلهی شبه نظامیانی فارغ از هر درس و قاعده و اخلاق و قانونی تحمیل شود.
امروز عدهای بر این باورند در چنین شرایطی که اوضاع جامعه تغییرات زیادی پیدا کرده و نگاه مردم به حقوق و آزادیهایشان دیگر آن نگاه گذشتهها نیست، طرح این موضوع و محتملاً اجرای آن دور از عقلانیت بوده و میتواند تبعات سنگین و غیر قابل پیشبینی برای جامعه از یک سو و برای حاکمیت از سوی دیگر به دنبال داشته باشد. هرچند تردیدی نیست که حاکمیت میخواهد از این وسیله برای سرکوب و ایجاد خفقان استفاده ببرد، ولی تبعات آن نیز اینبار متفاوت خواهد بود که باید در آینده شاهد این تبعات بود.
نگاهی به تاریخچهی گشت کمیتهی انقلاب اسلامی
خودرویشان پاترول استیشن شاسیبلند چهار در، محصول کشور ژاپن با علامت اختصاری فنی 4WD بود که چهار سرنشین با لباسهای متحدالشکل داشت و روی درهای دو طرف خودرو با خط درشت نوشته شده بود: گشت کمیتهی انقلاب اسلامی. در کنار آن نقش آرمی با چند آیه از قرآن و تصویری از تفنگ ژ۳ و نشانهی الله روی پرچم جمهوری اسلامی، این خودرو و سرنشینان آن را کابوس ترسناکی بدل کرده بود که شبانهروز و وقت و بیوقت دست از سر مردم بر نمیداشتند. ماموران گشت کمیتهی انقلاب اسلامی سر هر چهار راه، معبر و گذرگاه و در ورودی و خروجیهای شهرها مستقر بودند و شبانهروز مزاحم رفتوآمدهای مردم میشدند و در این مزاحمتها کمترین حریمی را برای مردم و حق و حقوق بدیهی جامعه قائل نبودند. آنها با تراشیدن بهانههای بیمورد اقدام به توقف رهگذران و خودروهای آنها کرده و به تفتیش خودروها و بازرسی بدنی از سرنشینان میپرداختند و گاه با انگ سیاسی بودن و متهم کردن افراد به ارتباط یا وابستگی به گروههای سیاسی و مخالف حکومت، فرد را به خاک سیاه مینشاندند.
به تبع این بیقانونی و بلبشو، ماموران شهربانی هم به نوبه خود در شهرها و ژاندارمریها در روستاها آنچه ناروا بود بر سر مردم شهر و روستاها تحت عنوان پاسداری از حجاب و عفاف و غیره آوردند و در خصوصیترین مسائل زندگی مردم دخالتها کردند. این رفتار و کردارهای غیرانسانی و خارج از هر اصول و قانون و قاعدهی اجتماعی و اخلاقی دستکم دو دهه –دهههای شصت و هفتاد— توسط افرادی که به «کمیتهچیها» هم معروف شده بودند، به صورت تمام عیار بر کلیت زندگی مردم سایه افکنده بود. در طول این مدت و با حاکمیت کمیتهچیها و دیگر مامورها در شهربانی و ژاندارمری همه چیز از لوازم و ابزار موسیقی و عطر و چای گرفته تا آرد و مرغ و پارچه و نوار کاست و هرچه که در تصور آید از نظر آنها میتوانست قاچاق تلقی شود و شکنجه و شلاق و بازداشت و زندان شهروندان بیگناه را به دنبال داشته باشد. چه خانوادههایی که در پی چنین رفتارها و برخوردهایی از هم نپاشیدند و چه جانهای عزیز و مالهای فراوانی که به هدر نرفت و غارت و چپاول نشد.
کمیتههای انقلاب اسلامی در واقع اولین سازمانِ انقلابی نظامی بود که بلافاصله پس از وقوع انقلاب بهمن ۵۷ و در تاریخ ۲۳ بهمن ماه با فرمان آیتالله خمینی تشکیل شد. نکته اینکه همزمانی تشکیل این کمیتهها با پیش آمدن جنگ ۸ سالهی ایران و عراق موجب قدرت گرفتن بیچون چرای آنها شد. پاسداران کمیتههای انقلاب اسلامی یا همان کمیتهچیها در همهی امور زندگی مردم با زور و قلدری دخالت میکردند؛ از دستگیری و مصادرهی اموال وابستگان به رژیم گذشته گرفته تا به اصطلاح مبارزه با مواد مخدر و قاچاق انواع کالا و دستگیری جوانها برای فرستادنشان به اجباری- سربازی (جبهههای جنگ در زمان جنگ ایران و عراق) و دخالت در نوع لباس پوشیدن زنان و مردان و تحمیل حجاب به زنان. دادگاههای انقلاب اسلامی نیز به عنوان بازوان قضایی و اجرایی و حامی این کمیتهها فضای جامعه را در چنان جوی از التهاب و خفقان فرو برده بودند که هیچ صدایی شنیده نشود و کسی جرات اعتراض نداشته باشد. این رفتارهای عجیب و غریب تا آنجا از قانون و عقلانیت دور بودند که گاه به دستگیری مادری با پسرش در خیابان و بازجویی از آنها که چه نسبتی با یکدیگر دارند میانجامید و پیش میآمد که زن و شوهری را روزها در بازداشت نگه میداشتند تا ثابت کنند زن و شوهر هستند یا نه. آنها همچنین شلوار لی پسرهای جوان را با تیزبر پاره میکردند و دستهایشان را به دلیل پوشیدن آستین کوتاه رنگ میزدند. کمیتهچیها هر زن و دختری را که دلشان میخواست بیبهانه و با بهانه دستگیر و در انظار عموم و یا به دور از چشم مردم سوار بر خودروهای پاترولشان کرده و به ستاد کمیتههایشان میبردند و چه بلاهایی که در این جور مواقع بر سر زنان و دختران نمیآمد.
به دنبال ادغام کمیتههای انقلاب اسلامی با شهربانی و ژاندارمری، در سال ۱۳۷۰ نیروی انتظامی در کشور تشکیل و گشتهای ارشاد از درون این نیروی جدید خلق شدند؛ گشتهایی که ظاهراً و بر خلاف کمیتهایها صرفاً دغدغهاش حجاب زنان (و چند مورد دیگر) بود. گشتهای ارشاد این بار با خودروهای «ون» و ماموران زن و مرد با لباس شخصی و یا لباس فرم در خیابانها گشت میزدند و به زنها دربارهی حجابشان تذکر میدادند و بعضی را به همین «جرم» حتی با اعمال خشونت در انظار عموم بازداشت میکردند.
لایحه عفاف و حجاب در مجلس شورای اسلامی
کشته شدن مهسا امینی در شهریور ۱۴۰۱ به دست گشت ارشاد، اعتراض مردم و خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» را به همراه داشت. جامعه خروشید و در این حرکت مدنی زنان در سطحی بیسابقه اعتراض خود را به حجاب نشان دادند. در این خیزش انقلابی صدها نفر کشته و کور و زخمی شدند و هزاران نفر بازداشت و دستکم هفت نفر هم اعدام شدند. حاکمیت برای سرکوب هرچه خشنتر جنبش مهسا به اینها اکتفا نکرده و در آستانهی سالگرد این واقعه با ارائهی طرحی ۷۰ مادهای از سوی دولت رئیسی به مجلس شورای اسلامی با عنوان «لایحه حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» مترصد قانونی کردن سرکوب زنان بیحجاب است. اگرچه از این طرح با نام «حجاب و عفاف» نام برده میشود اما در اساس طرحی است برای سرکوب و ایجاد رعب و وحشت در جامعه و بازگشت گشت ارشاد؛ گشتی که پس از سالها اجرای ناثواب در کشور در نهایت منجر به طغیان ملت علیه حجاب و حاکمیت شد. شواهد نشان میدهد که مواد گنجانده شده در این طرح تا آنجا متضاد عقلانیت و حقوق بشر و حق شهروندی است که به افراد عادی هم اجازه میدهد در مقام آمران به معروف و ناهیان از منکر با شهروندان عادی رفتار و برخورد به دور از شان و شئون شهروندی داشته باشند.
با تصویب و اجرای این طرح پر از ابهام که ابعاد آن نامشخص است علاوه بر آنکه کمیتهها و گشتهای ارشاد و پلیس به صحنه بازخواهند گشت و سختگیریهایی را که اشاره شد به اشکال شدیدتر تکرار خواهند کرد، احتمالاً حاکمیت هم با این کار خود بانی بروز یک بحران بزرگ سیاسی، اجتماعی در کشور خواهد شد.
برچسب ها
آزادی بیان پاسدار پاسداران تبعیض جنسیتی حجاب حجاب اجباری خشونت خط صلح خط صلح 148 کمیته کمیته چی کیومرث امیری گشت ارشاد گشت کمیته انقلاب اسلامی لایحه عفاف و حجاب ماهنامه خط صلح مهسا امینی