اخرین به روز رسانی:

آوریل ۲۱, ۲۰۲۵

حتی شبیه خودم زندگی نکرده‌ام – شعری از منیره حسینی

آزادی

برای کسی که سال‌ها

با میله میله‌ی سلول‌اش

نفس کشیده است

یعنی حبس ابد!

 

از پای چوبه‌ی دار

آخرین حرف‌هایم را

میان بغضی پنهان می‌کنم

که بعد از من

گره از طنابش باز کنید و

مثل نامه‌ای

بی‌تفاوت

برای خانواده‌ای که منتظر وصیتی نبوده‌اند …

فکر کنید

اصلا خانواده‌ای نبوده‌اند!

 

پشت این همه سال

دیوار با دیوار

در بند، آزاد بوده‌ام

زندان بود که در کوچه پرسه می‌زد

زندان بود که در خیابان میله‌های ممـــــــــــــتد می‌کشید

زندان!

که هدف داشت در شهر محاصره‌ام کند

به این‌جا که می‌آمدم، فهمیدم

پشت سرم جای آب،

حرف می‌پاشیدند.

 

کسی انتظار مرا نداشت

مثل روز تولدم

از برادری که بعد از من به دنیا آمد، فهمیدم

از پای چوبه‌ی دار

محکوم به فرار

تمام حرف‌های کثیفی که رفتگرها جمع کرده‌اند

گردن می‌گیرم

پیش از آن‌که طناب گردنم را بگیرد

من هیچ وقت شبیه هیچ‌کس

حتی شبیه خودم زندگی نکرده‌ام

و خودکشی سرشار از حدس و گمان‌هاست.

مدیر
جولای 24, 2018

خط صلح شعر ماهنامه خط صلح منیره حسینی