اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

از دهقان بترس – شعری از مهرگان نام‌آور

روی‌ات به سمت داغ خانه

جایی که غذا می‌سوزد است؟

آیا دو لبه‌ای و محزون؟

چشمانت را ببند

قطرات در لانه می‌افتد

موریانه در اشتهای تو خواب است

اگر بمیری

عنصر حیاتی وحشی

ادامه‌ی مسیر مورچه‌هایی به بهشت

خصوصن قلب‌ات

که تنبل و چاق است

و زیاد می‌خوابد

 

تیز کرده‌ای به نبودن

که رنگ ببازی در حیات

مثل او که یک لبه است

و در تو در تو هایت گم می‌شود

روی‌ات به سمت سرد

کنار کمانه و فشار آبی؟

یک سبد پر از تخم‌هایی که نمی‌کاری

جا مانده در دست‌ات

مزرعه‌ی دیوانه‌!

مزرعه‌ی کنار کمانه و فشار آب!

بوی شیر در سینه‌ی تو ماااغ می‌کشد

پرورده‌ای که داس را می‌ترساندی

داسی که از تاریکی بالا می‌رود

خرمنی که درو می‌کند چشم را

از بوته‌های قالی

بترس ای گاو!

از دهقان بترس!

از خاطرات طبیعی‌ات

نترس لای علف‌ها بیا

مثل ذراتِ کاهِ در مشام

و اشتهای کاذبت را بریز

دراز بکش روی سفره

ستاره‌ها را شماره کن

گوسفندهایت بر می‌گردند

و روی لبه می‌خوابند

کنار تیزی رویا

که چرخش چشم‌ها

در کاسه‌ی آرد

با لذیذ گندمزار تصویر تفت خورده است

که جوانه‌ی پیاز

اشک‌های واقعیت را می‌خورد

و مراقب باش!

مراقب باش  همیشه

تعادلت را به هم بزند چیزی

نگذار حواست به سمت سرد بماند

به جایی که دودکش نگاه می‌کند

مدیر
آگوست 27, 2017

خط صلح شعر مهرگان نام‌آور