اخرین به روز رسانی:

ژانویهٔ ۲۸, ۲۰۲۵

دینداران و جامعه شناسی بدن؛ درنگی بر اعتراض به اپیلاسیون/ محمد محبی

Mohammad-Mohebbiمحمد محبی

جامعه شناسی بدن، شاخه‌ای از جامعه‌شناسی است که به ‌طور خاص به مفهوم بدن‌مندی corporéité به ‌مثابه پدیده‌ای اجتماعی می‌پردازد. اهمیت این مطالعه از آن‌جایی حائز اهمیت است که به این نکته که در زمینه‌ی اجتماعی و فرهنگی احاطه‌کننده‌ی کنشگر شکل می‌گیرد، عاملی است نشانه‌ای که از خلال آن رابطه‌ی انسان با جهان بیرون، به واقعیت بدل می‌شود.

بدن انسانی، محوری است که رابطه‌ی انسان با جهان بیرونی از طریق آن به واقعیت بدل می‌شود؛ در واقع مکان و زمانی که هستی از خلال تصویر خاص یک کنشگر تجسم می‌یابد. از خلال بدن، انسان ذات حیات را از آن خود می‌کند و این ذات را از طریق نظم‌های نمادین مشترک خود با اعضای جماعتی برای دیگران نیز به بیان می‌آورد. کنشگر بدین‌وسیله جهان را به‌گونه‌ای فیزیکی به اختیار خود درمی‌آورد و از آن خود می‌کند؛ برای این کار جهان را انسانی می‌کند و از آن‌هم بیش‌تر، آن را به پدیده‌ای آشنا و درک‌پذیر، حامل معانی و ارزش‌ها بدل می‌سازد که برای هر کنشگر دیگری که در همان نظام استنادهای فرهنگی او قرار دارد، قابل تجربه است.

نکته‌ی حایز اهمیت آن‌که، بدن به نادرست یک پدیده‌ی بدیهی به نظر می‌رسد؛ در حالی‌که داده‌ای ساده و بدون شبهه نیست، بلکه حاصل یک تبیین اجتماعی و فرهنگی به‌حساب می‌آید. بدن، یک تبیین فرهنگی- اجتماعی در ساختار جامعه‌ای است که به‌ مثابه‌ی مدارهای پیچیده فضایی-زمانی- معنایی عمل می‌کند و از همین رو دائماً باید زمان، فضا و معنا را به بازنمودهایی قابل‌مبادله تبدیل کند.

در طول تاریخ جامعه‌شناسی با سه دوران جامعه‌شناسی بدن روبه‌رو بوده‌ایم:

نخست، دوران جامعه‌شناسی ضمنی بدن که مفهوم کالبدی انسان را کنار نگذاشته است، اما چندان بر آن تامل نمی‌کند؛ دوم، دوران جامعه‌شناسی منقطع که دائماً در پی آن است تا از دهه 1960 به بعد، به کشفیات تازه‌ای در رابطه با بدن دست یابد و از این‌رو در این دوران با عناصر تخیلی قدرتمندی در رابطه با بدن سروکار داریم، اما این دوران نتوانسته این عناصر را نظام‌مند مورد تحلیل قرار دهد. و دوره‌ی سوم، جامعه‌شناسی بدن است که به شکل منسجمی در حال تشکیل بوده و تولید ادبیات روزافزون آن و گستره‌ی کلید واژگان و مفاهیمی که هرروزه بر میدان مطالعات خود می‌افزاید، نشان از گستره‌ی موضوعات مورد مطالعه‌ی این حوزه دارد.

1-سوابق علم جامعه‌شناسی بدن

جای تردید نیست که  در اکثر جوامع زنان در مقایسه با مردان نسبت به وضعیت زیبایی و ظاهر خود و آن‌چه به چشم می‌آید، دقت‌نظر بیش‌تری داشته و حساسیت و توجه بیش‌تری نشان می‌دهند. این توجه وافر ایشان را وا می‌دارد تا رفتارهایی گاه افراطی را به منظور مطابقت ‌دادن ویژگی‌های بدن خود با الگوهای فرهنگی زیبایی چهره و اندام که در رسانه‌های جمعی و عوامل تبلیغاتی صنعت زیبایی تبلیغ می‌شود، اتخاذ کنند که بعضاَ تبعات سوئی به بار می‌آورد. تصویری که زنان از خود در ذهن دارند تا چه حد بر احساس رضایتمندی زنان از خویش  و نهایتاً بر سلامت روانی و جسمانی زنان و بر نحوه‌ی درک و  ارتباطشان با بدن‌هایشان تاثیر می‌گذارد؛  پرسش‌هایی است که در چارچوب بررسی‌های جامعه‌شناسی، به ویژه جامعه‌شناسی جنسیت و جامعه‌شناسی بدن مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته است.  از آن‌جا که جامعه‌شناسی بدن یکی از تخصص‌های نسبتاً جدید در حوزه‌ی جامعه‌شناسی پزشکی و در نتیجه برای بسیاری هنوز ناشناخته است، در ابتدا مختصری به معرفی این زیر-شاخه‌ی جامعه‌شناسی می‌پردازم.

توجه میشل فوکو نظریه‌پرداز اجتماعی فرانسوی به تاریخ حرفه‌ی پزشکی و پرداختن وی به بدن انسان به عنوان موضوعی که دستمایه‌ی اعمال کنترل و مداخله پزشکی قرار می‌گیرد و نیز تحلیل‌های وی در مورد نظارتی که توسط دولت، کلیسا و پزشکی  به خصوصی‌ترین  فعالیت‌های بدنی یعنی امور جنسی انسان اعمال می‌شد به ایجاد تخصصی جدیدی در عرصه‌ جامعه‌شناسی به نام جامعه‌شناسی بدن-به ویژه با ظهور کتاب برایان ترنر تحت عنوان بدن و جامعه به عنوان یکی از اولین آثار اساسی این رشته- منجر شد. (کاکرهام، 2001) کاکرهام که خود از جامعه‌شناسان به نام امریکایی است پیشرفت‌های نظری در سال‌های اخیر در ارتباط با درک جامعه‌شناختی از کنترل، استفاده، و تجربه‌ی پدیدارشناختی بدن مشتمل بر عواطف و احساسات را در بریتانیا که این موضوع  به یکی از عناوین عمده در جامعه‌شناسی پزشکی مبدل‌شده،  چشمگیرتر از هر جای دیگر می‌داند.

حوزه‌ی دیگر مطرح در جامعه‌شناسی بدن، ساختن اجتماعی بدن، و عواطف است. یعنی که چگونه جامعه، بدن و عواطف را ساخته و پردازش می‌کند. رویکرد ساختن اجتماعی نیز در جامعه‌شناسی پزشکی  تا حد زیادی با افکار میشل فوکو پیوند خورده است که بدن را به عنوان فرآورده‌ی قدرت و دانش مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد (آنندال، 1998؛ نتلتون، 1995؛  بری، 1986 ارجاع شده توسط کاکرهام، 2001) و بر شیوه‌هایی که انسان‌ها بدن‌هایشان را تغییر شکل می‌دهند، تزیین می‌کنند، عرضه می‌کنند، مدیریت می‌کنند و از نظر اجتماعی مورد ارزیابی قرار می‌دهند تاکید دارد. یکی از مثال‌های ملموس مرتبط با این حوزه تاثیر طبقه‌ی اجتماعی است. کاکرهام به مفهوم تجسم طبقه که کریس شیلینگ به کار برده، ارجاع نموده و می‌نویسد طبقه‌ی اجتماعی تاثیر عمیقی می‌گذارد بر این که چگونه افراد بدن‌هایشان را به شکل خاصی رشد بدهند و ارزش‌های سمبولیک خاصی را به اشکال بدنی خاص نسبت بدهند. شیلینگ دریافت که بدن‌ها در حکم نوعی “سرمایه‌ی اجتماعی‌”اند که ارزش‌شان از طریق توانایی گروه‌های مسلط در معرفی بدن و سبک زندگی خودشان به عنوان بدن‌ها و سبک زندگی‌های والاتر یا ارزشمندتر- که خود به طور استعاری و به معنای دقیق کلمه همان تجسم طبقه است- ، تعریف و تعیین می‌شود.

2- نظریه‌های جامعه شناسی بدن

1-2- نظریه‌ی گافمن

از مکاتب جامعه‌شناسی که بدن را به عنوان موضوع مباحث خود قرار داده‌اند می‌توان از مکتب کنش متقابل نمادین و آثار جامعه‌شناس کانادایی‌تبار، اروینگ گافمن یاد کرد. گافمن بر این نکته تاکید می‌کند که بین “خود اجتماعی” و یا هویت اجتماعی با “خودِ واقعی” فاصله وجود دارد. وی برداشت از “خود” را با رهیافت نمایشی‌تشریح می‌کند. گافمن با رویکرد نمایشی خود، نقش‌های اجتماعی و موقعیت‌های اجتماعی را تنها نمایش‌هایی می‌بیند که در زندگی روزمره اجرا می‌شوند. به عقیده‌ی او، “خودِ” افراد به وسیله‌ی نقش‌هایی که در این موقعیت‌ها اجرا می‌کنند، شکل می‌گیرد و معنا می‌یابد. گافمن ضمن استفاده از مفهوم “خود” تا اندازه‌ی زیادی به بدن فرد اشاره دارد. از دید او، عاملان بدنی یا جسمی نیز رای جمع‌کن‌هایی هستند که با توسل به همه‌ی روش‌های علامت‌دهی اجتماعی، سعی دارند نظر دیگران را به خود جلب کنند. این عاملان بدنی، “معرف‌های تجسدیافته منش و منزلت‌‌اند” که می‌توانند توسط دیگر کنشگران مورد تفسیر قرار گیرند.(لوپز و اسکات، 1385: ص155)

2-2- نظریه‌ی بوردیو

بوردیو، هدف مدیریت بدن را اکتساب منزلت، تمایز و پایگاه می‌داند. وی در تحلیل خود از بدن به کالایی شدن بدن در جوامع مدرن اشاره می‌کند که به صورت سرمایه‌ی فیزیکی ظاهر می‌گردد. بوردیو تولید این سرمایه‌ی فیزیکی را در گرو رشد و گسترش بدن می‌داند؛ به گونه‏ای که بدن حامل ارزش در زمینه‌های اجتماعی گردد. از نظر بوردیو، بدن به عنوان شکل جامعی از سرمایه‌ی فیزیکی، در بردارنده‌ی منزلت اجتماعی و اشکال نمادین متمایز است.(شیلینگ، 1993: ص12) تبدیل سرمایه‌ی فیزیکی در واقع به معنای ترجمه و تفسیر حضور بدنی بر حسب اشکال گوناگون سرمایه (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) در میدان کار، فراغت و غیره می‌باشد. بوردیو با در نظر گرفتن بـدن به عـنوان یک سـرمایه‌ی فیزیکی، هویت‌های افراد را با ارزش‌های اجتماعی منطبق با اندازه، شکل و ظاهر بدنی مرتبط می‌سازد.(همان: صص 12-14)

3-2- نظریه‌ی آنتونی گیدنز

از نظر گیدنز: “خودآرایی و تزئین خویشتن با پویایی شخصیت مرتبط است. در این معنا پوشاک علاوه بر آن که وسیله‌ی مهمی برای پنهان‏سازی یا آشکارسازی وجوه مختلف زندگی شخصی است، نوعی وسیله خودنمایی نیز محسوب می‌شود؛ چرا که لباس آداب و اصول رایج را به هویت شخصی پیوند می‌زند.” (گیدنز، 1385: ص 95)

به اعتقاد گیدنز، حالات چهره و دیگر حرکات بدن فراهم‏آورنده‌ی قرائن و نشانه‌هایی است که ارتباطات روزمره‌ی ما مشروط به آن‏هاست. به عبارت دیگر، برای این‌که بتوانیم به طور مساوی با دیگران در تولید و بازتولید روابط اجتماعی شریک شویم، باید قادر باشیم نظارتی مداوم و موفقیت‏ آمیز بر چهره و بدن خویش اعمال کنیم.(همان: صص86-87) هم‏چنین از نگاه وی: “واقعیت این است که ما بیش از پیش مسئول طراحی بدن خویش می‌شویم و هرچه محیط فعالیت‌های اجتماعی ما از جامعه‌ی سنتی بیش‌تر فاصله گرفته باشد، فشار این مسئولیت را بیش‌تر احساس می‌کنیم.”(همان: ص149)

4-2- نظریه‌ی مبادله

بنا بر نظریه‌ی مبادله، پاسخ‌های فرد بر حسب اصل پاداش و مجازات صورت می‌گیرد؛ یعنی فرد به آن جنبه‌هایی که پاداش دربردارد، پاسخ مساعد می‌دهد و از جنبه‌هایی که به مجازات می‌انجامد، اجتناب می‌ورزد.(ادیبی و انصاری، 1383: ص 254) یکی از اصول کلی در نظریه‌ی مبادله، وجود سود در انجام کنش است. در این معنا، کنش فرد در خلا صورت نمی‌گیرد و هرکسی در ازای آن‌چه می‌گیرد چیزی باید بدهد. هزینه نیز کوششی است که در نتیجه‌ی یک انتخاب معین و کنار گذاشتن انتخاب‌های دیگر از دست رفته و به عبارت دیگر صرف حصول رضایت و پاداش‌های بالقوه شده است.(اسکید مور، 1375: ص79)

در نظریه‌ی مبادله، تایید اجتماعی عنوانی کلی است که می‌تواند وجه اشتراک همه پاداش‌هایی باشد که از یک کنش ناشی می‌شوند. مردم در زندگی خود در جستجوی مطلوب واقع شدن هستند و از آن در روابط اجتماعی خود لذت می‌برند. تایید می‌تواند صورت‌های ملموس زیادی به خود بگیرد.(همان: ص86) به عبارت دیگر، موجودات در هر وضعیتی، رفتاری از خود بروز می‌دهند که بیش‌ترین پاداش‌ها و کم‌ترین مجازات‌ها را در بر داشته باشد.(ادیبی و انصاری، 1383: ص 263)

3- جزئیات قضیه‌ی اعتراض به اپیلاسیون

شاید کسی هرگز فکرش را هم نمی‌کرد روزی موضوعی بهداشتی مانند اپیلاسیون(زدودن موهای زائد بدن) به سرخط خبرها برسد. اما  چندی پیش این‌گونه شد؛ سایت‌های خبری به نقل از کسانی که “جمعی از موسسات مردم‌نهاد فرهنگی-اجتماعی و اقشار مختلف مردم قزوین” عنوان می‌شدند نامه‌ای را منتشر کردند که نسبت به “رواج اپیلاسیون کامل بدن” و “راه‌اندازی سالن‌های مخصوص اپیلاسیون” در این شهر به مسئولان هشدار داده و خواستار برخورد با آن شدند.

این نامه‌ی سرگشاده را بار اول وب‌سایت “قزوین خبر”، از وب‌سایت‌های فعال نزدیک به جریان‌های اصولگرای استان قزوین و هم‌چنین نویسندگان اصلی نامه با چنین تیتری منتشر کرد: “خطاب به معاونت سیاسی و امنیت استانداری/ نامه‌ی سرگشاده‌ی فعالان فرهنگی”

در بخش‌هایی از این نامه آمده است: “چند صباحی است که بسیاری از سالن های آرایش بانوان شهرمان به پیاده نظام کارگردانان برخی از برنامه‌های ماهواره‌ای تبدیل شده و در این زمینه گوی سبقت را برای کسب درآمد بیشتر؟! از هم می ربایند.

اگر نگاهی به لیست خدمات این مراکز بیندازیم به طور واضح این خدمت رایگان به جبهه ی فرهنگی دشمن جهت ضربه زدن به عفت و حیا و پوشش زنان جامعه مان را مشاهده می کنیم؛ خدماتی که با هدف نمایاندن هرچه بیش‌تر زیبایی‌ها و لطافت‌های زنانه در فضای عمومی جامعه به جای محیط امن خانه ارائه می‌گردد که نتایج مخرب آن بر آگاهان امور اجتماعی و خانواده مبرهن است. متاسفانه مدتی است که پازل اینگونه خدمات که اغلب خلاف شرع محسوب می شود، با انجام اپیلاسیون کامل بدن در بسیاری از این مراکز به اوج ماموریت حیازدایی خود رسیده و تکمیل گردیده و زمینه آغاز برخی از ناهنجاری های اخلاقی را فراهم ساخته است و حتی مراکز غیرقانونی و بدون مجوز با نام سالن های مخصوص اپیلاسیون در این شهر دایر گشته که بدون هیچگونه نگرانی و با اطمینان از عدم نظارت ارگانهای مسئول به کسب در آمد مشغولند!”

4- بدن و دینداری مبتذل

در ایران تقریباً تمام اقشار جامعه، مبتلا به نوعی ابتذال شده‌اند. حتی افراطی‌ترین قشر دیندار جامعه هم دچار ابتذال و سطحی نگری در تدین شده است. تدین مبتذل که ریشه در دینداری مناسکی-شعایری دارد، مفهومی است که در میان متفکرین ایرانی کمتر شناخته شده است. این مبحث در دایره‌ی جامعه شناسی دینی می‌گنجد.

در دینداری مناسکی- شعایری، جنبه‌ی ظاهری مراسم عبادی و متون فقهی بر جنبه‌ی دیگر دین غلبه دارد. این شیوه از دینداری که دین اکثریت جامعه و عامه‌ی مردم بوده و هست بر انجام مراسم و شرکت در شعایری که ممکن است تا حد یک “فرایند مکانیکی یا قراردادی تنزل” پیدا کرده باشد، تاکید می‌کند. “اگر مردم حرکات و اشارات مراسم مذهبی را بدون همراهی با نیات و احساساتی که مفهوم انسانی بدان می‌بخشد، انجام دهند، آن مراسم صرفاً جنبه‌ی صوری دارد.

دینداری مناسکی- شعایری، در حالت افراطی به فورمالیسم دینی یا ظاهرگرایی مفرط کشیده می‌شود. روح دین و گوهر شریعت در پای اجرای مراسم دینی، ذبح می‌گردد و از دین، صرفاً قالب‌های میان تهی باقی می‌ماند. این نوع از دینداری را نیز می‌توان دینداری “جسمی- تنی-اندامی” نام نهاد. دینداری بدنی یا جسمی از آن جهت است که دین صرفاً بر بدن فرد دیندار ریزش می‌کند و اندام او را تحت تاثیر قرار می‌دهد. به عنوان مثال در روزه گرفتن، دهان از خوردن باز می‌ماند، در نماز گذاردن این اندام است که خم و راست می‌شود. در دیگر مراسم مذهبی این چشم است که اشک می‌ریزد و غیره.

حوزه و سیطره‌ی نفوذ دین، حداکثر تن و جسم فرد دیندار است و این در حالی است که دو ساحت دیگر آدمی یعنی دل و قلب شخص دیندار و ساحت عقل و معرفت او از دین بی نصیب است. از این رو با توجه به سه ساحت آدمی، نوع دینداری‌ها متفاوت خواهد بود.

دینداری مناسک‌گرا عموماً دینداری جوارحی است. دیندار جوارحی، دیندار پاره وقت است. شخص در برخی اوقات و به هنگام برگزاری عبادات و شعایر دینی، دیندار است و پس از پایان مراسم، موقتاً دین را فراموش می‌کند. دیندار جوارحی مانند یک ورزشکار عمل می‌کند. ورزشکاری که در سالن تمرین و یا مسابقه حضور دارد، به انجام تمرین یا مسابقه می‌پردازد و هنگامی که از سالن خارج شد و به زندگی عادی روزمره بازگشت، آن حرکات و تمرین‌های ورزشی را کناری می‌نهد. دیندار جوارحی، مناسکی و شعایری تقریباً فاقد درک دین، دغدغه‌های دینی، حساسیت‌های دینی و پرسش‌های دینی است. دین جوارحی قطعیت بخش است. در دین جوارحی همه چیز رو به راه است. دین جوارحی، فاقد عنصر “طلب” است، دلهره و اضطراب دینی و پریشانی در این نوع از دینداری راهی ندارد. دیندار جوارحی- مناسکی، با گزاردن مراسم و صورتی از عبادات، خود را واصل به حقیقت و ساکن وادی آرامش می‌یابد. همه چیز برای او تعریف شده است. پرسشی پیش نمی‌آید و بلکه همه‌ی پرسش‌ها (که البته بسیار اندک است) به پاسخ‌های اطمینان بخش رسیده است. دیندار جوارحی به خورشید رسیده است و برای او غبار، پایان یافته است. برای دیندار مناسکی، نقد دینی و شک کردن به مثابه کفر و خروج از دین است.

در بیانیه‌ی فوق الذکر، اوج تنانگی و دینداری جوارحی را می‌بینیم. نمونه‌های دیگر آن تنزل دادن همه‌ی امور دینی جامعه به مسئله‌ی حجاب و پوشش زنان هست.

تاریخ دینداری نشان می‌دهد که اکثریت قابل توجهی از انسان‌ها، دیندار مناسکی- شعایری و جوارحی بوده‌اند. می‌توان قضاوت کرد دین سنتی بر شعایر و انجام مراسم استوار است. مناسک گرا دین را به برخی شعایر و مراسم تقلیل می‌دهد. اما از ذکر یک نکته نباید غافل شد که دیندار سنتی- شعایری، در انجام شعایر دینی، وظیفه گراست. او وظیفه‌ی دینی‌اش را برای نیل به سعادت انجام می‌دهد. در این نوع از دینداری احساسات زودگذر و برانگیختگی عاطفی طغیان‌گر و مبهم راهی ندارد. بلکه تکرار عادات و عمل بر وفق سنت‌های گذشتگان است. دینداری سنتی- شعایری، بسیار مستعد نمایشی شدن است، نمایشی شدن دین، آن چنان که در صحنه‌های تئاتر و یا بر پرده‌های سینما ملاحظه می‌کنیم. نمایشی شدن، صورت تنزل یافته‌ی دینداری مناسکی- شعایری است. در نمایشی شدن، شعایر از محتوای خود خالی می‌شود و به صورت مبتذل ظاهر می‌گردد. بروز احساسات سطحی و زودگذر به عنوان اصل قرار می‌گیرد. دینداری نمایشی، دینداری احساسی سطح پایین است.

حتی این نوع کنش دینی را در پدیده‌هایی چون عزاداری می‌توان دید. عمده ادبیات به کار رفته در این جنس از فعالیت مذهبی، ادبیات تنانه و جوارحی است. بدون آن‌که به مغز مطلب و هدف نهضت و حماسه، پرداخته شود، به اعضا و جوارح افراد پرداخته می‌شود.

دینداری مناسکی- شعایری، دین را کاریکاتوریزه می‌کند. دین را از ریخت اصلی‌اش می‌اندازد و با بر هم زدن هارمونی ساختاری، چهره‌ای اعوجاج آمیز از دین ارائه می‌دهد. درست شبیه کاریکاتوری که از شخصی رسم می‌شود و یک عضو از صورت آن شخص را در نسبتی ناهمگون بزرگ یا کوچک می‌کند و سایر عضوها را نیز از تناسب اصلی‌شان می‌اندازد.

حکومت‌ها با استفاده از پتانسیل، دینداران مبتذل و معتقدان مبتذل یک ایدیولوژی خاص، دست به جابه‌جایی سطح مطالبات مردم می‌زنند.

دخالت کردن و زیر سوال بردن حریم خصوصی افراد تبعات سنگین سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به دنبال دارد‌. در چنین جامعه‌ای مردم احساس نا‌امنی کرده و به همین دلیل به سیستم سیاسی بدبین شده و می‌کوشند قوانین و هنجارها را زیر سوال ببرند. مشخصاً این رویکرد و سرخوردگی در افزایش معضلات اجتماعی نقش‌آفرینی خواهد کرد.

اعتراض بخشی از جریان مذهبی جامعه به یک پدیده‌ی کاملاً شخصی و مربوط به بهداشت شخصی هم‌چون اپیلاسیون، نماد دیگری از مبارزه با حریم خصوصی شهروندان است.

حریم خصوصی تمایل اشخاص است به این‌که آزادانه تصمیم بگیرند که تحت چه شرایطی و تا چه میزانی خود وضعیت و رفتارشان را برای دیگران فاش کنند. از نگاه کلی حریم خصوصی همه‌ی افراد محترم است.

انسان، در عالم هستی با هر آن‌چه که در اطراف اوست، اعم از جانداران و غیرجانداران، رابطه دارد و این رابطه به گونه‌ای تعبیر و تفسیر می‌شود. گاه رابطه در حد رویت است و بس، گاه مالک شی یا فرد است؛ و گاه امانت دار آن؛ و یا روابطی در چارچوب روابط انسانی یا الهی تعریف شده، دارد.

امروز شاید بدن یکی از بخش‌های مهم زندگی فردی و جمعی باشد. جامعه براساس هدف‌ها و ارزش‌هایی معین، به شیوه‌های معینی تکنیک‌ها و مهارت‌هایی در اختیار فرد می‌گذارد که او می‌تواند خود را از طریق بدن به دیگران معرفی کند. این تکنیک‌ها و فنون، وسایل و ابزارها و کالاهای خاص خود را دارد که از سوی افراد و سازمان‌هایی تولید و از سوی افراد و گروه‌هایی دیگر مصرف می‌شوند. کالاهایی برای حفظ سلامتی، کالاهایی برای تناسب اندام و داشتن قیافه‌ای مطلوب، کالاهایی برای زیبایی، کالاهایی برای پوشش مناسب، کالاهایی مرتبط با رژیم غذایی و غیره. هر یک از این ابعاد اجتماعی بدن در حوزه‌های خاصی از جامعه شناسی مطالعه می‌شود. یکی از این حوزه‌ها، جامعه شناسی دین است، که در آن رابطه‌ی میان دین و بدن در بستر اجتماعی مطالعه می‌شود.

نکته‌ی پایانی آن‌که دینداران جامعه باید تسلط و اختیار افراد بر بدن خود را به رسمیت شناخته و از دخالت در آن و اعتراض به یک مسئله‌ی کاملاً شخصی و درونی که هیچ  نسبتی با حوزه‌ی عمومی ندارد، بپرهیزند. متاسفانه مشکل آن‌جاست که جامعه‌ی دینی ایران هم به موازات بقیه‌ی اجزائ جامعه ایران دچار نوع بدخیم ابتذال شده است. زیست دینی متدینین هم به ابتذال مفرط گرایش پیدا کرده است. این‌جاست که وظیفه‌ی دشوار علمای عرصه‌ی دین بیش از همه نمایان است و باید از ابتذال بیش از حد دینداران در جامعه جلوگیری کرد.

محمد محبی
ژوئن 28, 2015

اپیلاسیون بوردیو جامعه شناسی جامعه شناسی بدن قزوین گافمن ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۴۹ محمد محبی میشل فوکو