خانه خراب/ شعری از مصطفی سپهرنیا
مسجد آباد ولی خانه خرابیم همه
خانه ویرانه شد و فکر ثوابیم همه
هر که دارد خرَد امروز پیِ آبادیست
ما پیِ منبری و روضهی نابیم همه
اهل عالم پیِ اعجازِ خِرَد بوده و ما …
در پیِ معجزهی هاون و آبیم همه
وقتِ هشیاریمان مست شدیم و امروز …
جایِ بیدار شدن تشنهی خوابیم همه
چشم بگشا که کنون چشم گشودن هنر است
تا ببینی که گرفتارِ سرابیم همه
هم زِ باطل شدنِ عمر گران میسوزیم
هم در این آتش سوزنده کبابیم همه
نیست در مسلکشان جز قفس و چوبهی دار
عاقبت طعمهی زنجیر و طنابیم همه
پس بپاخیز که دیگر نشود باورشان
که کفِ مانده به گرداب و حبابیم همه
گرچه خورشیدِ سپهریم و پر از پرتو نور
بر دلِ تیرهی شب تیرِ شهابیم همه
ما همان ملتِ ویرانگرِ استبدادیم
چون دماوند پر از سنگِ مذابیم همه
مدیر
دسامبر 22, 2021
خانه خراب خط صلح شعر ماهنامه خط صلح مصطفی سپهرنیا