زنان و سهم آنان از بازار کار و سرمایه

اخرین به روز رسانی:

اکتبر ۲, ۲۰۲۴

زنان و سهم آنان از بازار کار و سرمایه

2با گذار تاریخی بشر، از دوران فئودالی به عصر صنعتی و شکل‌گیری شاخص‌های جدید در زندگی بشر و تغییرات عمده در نحوه‌ و ابزار تولید، به موازات آن کارکرد انسان هم تغییر کرد. در جهان جدید دیگر مردان تنها نیروی موجود در بازار کار نبوده و جایگاه، نقش خانواده، ارکان آن و به تبع آن، نقش زن هم از موجودی که وظیفه‌ی او فراتر از فرزند آوری به منظور فراهم کردن نیروی کار بیش‌تر برای خانواده و اداره‌ی امور خانه در حد تمیز کاری و شست وشو و آشپزی نبود، به یکی از مهره‌های تاثیرگذار در بخش‌های مختلف اقتصادی، تغییر کرد.

عصر مدرن با تغییر تمامی ساختارها و نهادها، نقش‌های جدید و کارکردهای جدیدی برای هر کدام از اعضای جامعه فراهم کرد و یکی از این تغییرات ورود زن به عرصه‌ی فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی بود.

اگر قبلاً ورود زن به جامعه یک ساختار شکنی و امری عجیب، در حد داستان و افسانه بود، دروازه‌ی جدید تمدن بشری زنان را موجوداتی در نظر گرفت که همانند مردان در جامعه نقش و کارکرد فعال داشته و می‌توانند پا به پای مردان در تولید نیروی کار و فراهم کردن ثروت و بالا بردن حجم تولید ناخالص ملی گام بردارند.

این روند در ایران هم با آغاز دوره‌ی سلطنت پهلوی شکل عملی‌تری به خود گرفت و زنان ایرانی از کنج خانه‌ها بیرون آورده شده و به اجتماع فراخوانده شدند و به آنان نقش‌هایی که تا قبل از آن حتی در باور و خیال کسی نمی‌گنجید، داده شد و ایشان هم به حق، با درک توانایی‌ها و قدرت‌ها و شناخت استعداد و  نقاط قوت و ضعف خود، از این فرصت به خوبی استفاده کرده و نقش و تاثیر گذاری خود را در بالاترین حد ممکن نشان دادند.

امروزه دیگر بحث از حضور زنان در بازار کار و نقش آنان در تولید و پذیرش مشاغل مختلف حتی در سطوح بالای تخصصی و مدیریتی امری عجیب و شگفت انگیز نیست، بلکه کاملاً عادی و طبیعی است و حتی مرتجع ترین افکار و قشرها در جامعه‌ی ایران هم، حضور زنان و نقش آنان در جامعه را، ولو با اکراه، می‌پذیرند. اما سوال اصلی این است که: آیا زنان ایرانی با وجود تاثیرات فراوانی که در ساختار بازار و نیروی کار و تولید کشور دارند، به همان اندازه از ثروت تولید شده در جامعه بهره‌مند می‌گردند؟

به عبارت دیگر با توجه به تلاش روز افزون و فعالیت شانه به شانه‌ی زنان در عرصه‌ی اقتصاد و تولید، آیا بازده ثروت برای آنان به اندازه‌ی تلاششان و هم ردیف با مردان هست؟

باید این مسئله را پذیرفت که به همراه افزایش جمعیت جوان در کشور، ورود زنان به عرصه‌ی فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی، چشمگیر بوده و این در حالی است که بازار کار کشور، دارای ساختارهایی نامناسب از نظر جذب نیروی کار، به ویژه کار زنان است.

افزایش جمعیت زنان بیکار و رشد بالای میزان بیکاری در سال‌های اخیر، نه تنها به علت افزایش زاد و ولد در دهه‌ی ۶۰، بلکه به دلیل گرایش به تحصیلات دانشگاهی در میان زنان و تغییر نگرش آن‌ها نسبت به فعالیت‌های اجتماعی است.

خواست‌های اجتماعی زنان طی سه دهه‌ی اخیر، دگرگون شده است. زنان خواستار حضور مستمر در جامعه هستند. طی یک دهه‌ی گذشته گرایش به تحصیل در میان زنان افزایش یافته و شکی نیست که نمی‌توان شرایط تحصیل را برای آن‌ها فراهم کرد و از آن‌ها خواست که  پس از اتمام دوره‌های دانشگاهی، به بازار کار وارد نشوند. (1)

نگاهی به شاخصه‌های آماری هم نشان می‌دهد که وضعیت زنان در بازار کار و اشتغال، بر خلاف ادعاها و آمار و ارقام رسمی، بسیار پایین‌تر از مردان است. (2)

3

زنانی هم که وارد کار می‌شوند، دارای مشکلات عدیده‌ی اجتماعی، همانند نگاه ابزاری به زن و توقعات نابه‌جای مدیران و تغییر انتظارات اجتماعی و حتی خانوادگی از آنان است. زنی که پا به پای مرد در بیرون از خانه کار می‌کند، هم‌چنان مسئول اداره‌ی امور خانه داری و پذیرش نقش مادرانه است و در حوزه‌ی اقتصادی هم از او  انتظار می‌رود که نقشی مساوی با مرد “در صورت داشتن همسر” و یا نقش کمی برای خانواده “در صورت مجرد بودن”، داشته باشد و این موضوع برای زنانی که از همسران خود جدا شده‌اند و به اصطلاح “مطلقه” هستند، بسیار بغرنج‌تر است؛ زیرا آنان در جامعه‌ی ایرانی به طور کلی یا باید زندگی خود را در شرایط پر تلاطم اقتصادی و اجتماعی ایرانی سامان بدهند و یا به ازدواجی مجدد تن در دهند و در موارد بسیار بدتر، به دامان خانه‌ی پدری بازگردند.

از طرفی با نگاهی به جداول آماری مرکز آمار ایران هم، علی‌رغم اینکه بیانگر افزایش فرصت‌های شغلی برای زنان، به ویژه قشر تحصیل‌کرده است، اما باز هم در عمل، به علت ساختار خاص اقتصادی و اجتماعی ایران، نمی‌توان ادعا کرد که شرایط اشتغال زنان در وضعیت مطلوبی است. بر اساس آمار ارائه شده توسط این مرجع: میزان مشارکت اقتصادی زنان فارغ‌ التحصیل دوره‌های آموزش عالی از ۶/۸۱ درصد در سال ۱۳۷۶، به ۱/۷۱ درصد در سال ۱۳۸۱ کاهش یافته است. آمار فوق نشان دهنده‌ی این است که، با توجه به نقش نان آوری مردان و محدودیت فرصت‌های شغلی برای زنان، به مرور درصد زنان خانه‌دار دارای تحصیلات عالی، افزایش پیدا کرده است.

مروری بر شاخص‌های عمده‌ی نیروی کار هم طی سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ نشان می‌دهد که، نرخ مشارکت اقتصادی در کشور به طور متوسط در حدود ۵/۳۸ درصد بوده؛ ضمن اینکه میان نرخ مشارکت اقتصادی زنان و مردان، تفاوت و شکاف قابل ملاحظه‌ای وجود دارد، به طوری‌که متوسط نرخ مشارکت زنان و مردان طی سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴، به ترتیب ۵/۱۲ و ۷/۶۳ درصد بوده است.

نرخ مشارکت اقتصادی زنان از ۸/۱۱ درصد در سال ۱۳۸۰، به ۱/۱۷ درصد در سال ۱۳۸۴، رسیده است. هم‌چنین نرخ مشارکت اقتصادی مردان از ۱/۶۲ درصد در سال ۱۳۸۰ به ۹/۶۴ درصد در سال ۱۳۸۴ رسیده است. از طرف دیگر، نرخ بیکاری در میان زنان از ۹/۱۹ درصد در سال ۱۳۸۰ به ۱۷ درصد در سال ۱۳۸۴ رسیده است. نرخ بیکاری زنان ۱۵ تا ۲۴ سال نیز از ۱/۴۱ درصد در سال ۱۳۸۰، به ۲/۳۲ درصد در سال ۱۳۸۴، کاهش یافته است.

مطالعه‌ی سهم اشتغال زنان در بخش‌های مختلف اقتصادی (صنعت، کشاورزی و خدمات) طی سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ نیز،  بیانگر آن است که، زنان در بخش خدمات (۸۴/۳۹ درصد) بالاترین میزان مشارکت را نسبت به دیگر بخش‌های اقتصادی (کشاورزی۷۴/۳۱ درصد و صنعت۴/۲۸ درصد) دارا هستند.

45سهم اشتغال زنان و مردان در بخش‌های مختلف اقتصادی از لحاظ ساختاری تا حدودی متفاوت است. طی سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴، در بخش صنعت سهم اشتغال مردان (۶/۳۰ درصد) از زنان (۴/۲۸ درصد) بیش‌تر بوده در حالی که میزان مشارکت زنان در بخش کشاورزی (۷۴/۳۱  درصد) از مردان (۸/۲۲ درصد) بیش‌تر بوده است.

همین‌طور براساس آخرین اطلاعات منتشره از سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ در ایران، حدود ۸/۲ میلیون نفر(۱۳/۶ درصد) از جمعیت شاغلان کشور را، زنان تشکیل می‌دهند که از این میزان در حدود ۳۶ درصد آن زنان دارای تحصیلات عالی می‌باشند. (3)

با توجه به این شرایط، به نظر می‌رسد که در ایران، زن علاوه بر حفظ کارکرد خود به عنوان کدبانو و مدیر منزل، باید هم‌پای مردان در بیرون کار کند؛ بدون اینکه سهمی بیش‌تر از نیروی کار مضاعفی که می‌گذارد ببرد. در حقیقت اگر به جایگاه زن در نظام اقتصادی رنجور ایران نگاهی بیاندازیم، به این باور می‌رسیم که زنان اگرچه در مباحث مربوط به حوزه‌ی کار نیرویی حتی بیش‌تر از مردان صرف می‌کنند، اما سهم آنان از بهره‌وری و تولید و انباشت ثروت بسیار کم‌تر از حد تصور است. در کنار این موضوع هنوز باورهای جامعه‌ی ایرانی به این حد از توازن و تکامل نرسیده است که استقلال مالی زن را حتی در مورد دسترنج خود بپذیرد و زنان ایرانی با درآمد خود وظیفه دارند تا بخشی از هزینه‌ها و نیازهای اقتصادی خانواده و خودشان را تامین کنند و چه بسا کار کردن برای یک زن به معنای محرومیت او از آن دسته از امتیازهای مالی باشد که، زنان بیکار در حوزه‌ی زندگی خانوادگی و زناشویی از آن بهره مند می‌شوند.

47در حقیقت، اگر خط فقر در ایران را با توجه به جنسیت تفکیک کنیم، آنچه که مسلم است سهم زنانی که زیر خط فقر هستند، بسیار بیش‌تر از مردان در همین زمینه می‌باشد. فقری که با خود همزادهای نامیمونی مانند روسپیگری را به بار می‌آورد؛ زیرا این معضل اجتماعی و رشد آن فقط به دلیل تقاضای روز افزون بازار و توانایی اقتصادی مردها نیست، بلکه از سویی دیگر نشان دهنده‌ی موقعیت نابه سامان اقتصادی زن‌هایی است که اکثریت قریب به اتفاق آنان نه از روی بوالهوسی و لذت جویی، بلکه به واسطه‌ی فقر اقتصادی و  فشارهای مالی حاضر به تن فروشی می‌شوند.

مشکلات زنان شاغل نیز در زمینه‌ها‌ی کاری و تناسب بین فعالیت و تخصص و حقوق دریافتی، خود نشانه‌ی دیگری از موقعیت وخیم زنان در بازار اقتصادی ایران است. در این خصوص مصاحبه‌های کوتاهی با دو تن از بانوان تحصیل‌کرده و شاغل در داخل ایران داشتیم: خانم (ن. ع) به عنوان مسئول یکی از بخش‌های تخصصی گوارش و کبد تهران اظهار می‌کند که با وجود تخصص دانشگاهی و  مسئولیت بالای اداری و انجام 12 ساعت کار روزانه‌ی طاقت فرسا و سخت، حقوق دریافتی  او و سایر هم رده‌هایش در حدود 300 دلار امریکا در ماه است و این رقم در مورد همکارانی که در رده‌های پایین‌تر هستند به مراتب کم‌تر است. حال با در نظر گرفتن وضعیت معیشتی، اگر یک زن کارمند در ایران بخواهد مستقل هم زندگی کند، وضعیت برای او بسیار پیچیده‌تر و بغرنج‌تر خواهد بود.

از نظر خانم (س. ب) نیز که مدرس دانشگاه است، موقعیت اقتصادی زن ایرانی یک موضوع کاملاً جدا از مقوله‌ی ثروت و درآمدزایی است؛ زیرا اگر کار کردن زن ایرانی در بازار کار را به عنوان عاملی برای کسب ثروت و اندوخته‌ی مالی در نظر بگیریم، نتایج آن بسیار ناامید کننده خواهد بود. زنان در حوزه‌هایی مانند آموزش عالی، بر خلاف انتظارات عموم، دارای میزان درآمدی بسیار پایین، در حدود هر ساعت تدریس، 2 دلار امریکا می‌باشد.

در هر حال به نظر می‌رسد که سهم زنان در بازار کار ایران متناسب با سهم آنان از تولید ثروت و اندوخته نباشد و زنان ایرانی برای رسیدن به مراحلی که بتوانند سهمی از ثروتی که خاص بازار تولید و کار است را به دست بیاورند، راهی بس سخت و پر از مشکلات در پیش دارند.

1-      زهره ایرانی، بازار کار و نقش اقتصادی زنان در آن، مجله‌ی مهرگان
2-      همان مرجع
3-      نتایج اولیه‌ی سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۸۵، مرکز آمار ایران
مدیر
نوامبر 25, 2013

ماهنامه شماره ۳۰