
تاریخچه فعالیتهای سندیکایی کارگری در ایران / بخش اول
جنبش سندیکائی واتحادی های ایران در دوران انقلاب مشروطیت توسط کارگرانی که در باکو و عشق اباد کار کرده و به وطن بازگشته بودند بنا نهاده شد. این کارگران که عموماً با افکار سوسیال دموکراسی اشنا بودند تاثیر عمیق خود را بر روی دیگر کارگران ایرانی نیز گذاشتند. هم چنین حرکتهای انقلابی ۱۹۰۵ و ۱۹۰۷ تحولی ملموس در کارگران ایران به وجود اورند. در سال ۱۲۸۴ در چاپخانه ای کوچک در تهران نخستین اتحادیه کارگری تاسیس شد. هم زمان با اتحادیه کارگران چاپخان هها در دیگر کارخان هها نیز این امر رو به نضج نهاد، تا اینکه کارگران مشهد، تبریز، انزلی و دیگر نقاط کشور را هم در بر گرفت. شعارهای مزد عادلانه، هشت ساعت کار در روز، زمین برای دهقان و جمهوری سر داده شد.
واژه سندیکا برای بسیاری به خصوص نسل جوان کشور جدید و نورس به نظر میرسد؛ حال آنکه از عمر واقعی این واژه در ایران بیش از صد سال میگذرد. این مهم البته به همت کاتبان خود فروخته تاریخ، موسسات تاریخ سازی و آکادمیهای کبیر و صغیر امپریالیسم و اقمارش در سراسر گیتی، در هر کجا که نهال مقاومت رستن گرفت به وقوع پیوسته است. عجیب نیست که در ایران با چنین سابقهٔ عظیم مبارزه سندیکایی، موضوع سندیکا تازه و نورس به نظر میرسد. با تاریخ نهضت کارگران و زحمتکشان و مبارزان راه طبقات محروم ایران همان رفته است که با تاریخ تمام نهضتهای خلق در جهان.
بیشک برای خوانندگان جالب خواهد بود که بدانند جنبش کارگری و سندیکایی پیشتر در ایران از چنان قدرتی برخوردار بود که توانست ۸ ساعت کار روزانه و قوانینی از این دست را به وثوق الدوله تحمیل کند. تصادفی نیست که نوجوانان دیگر رمقی برای خواندن تاریخ ندارند از آن رو که هر دم و هر آن مشتی تحریف تکراری را به عنوان تاریخ کشورشان از بر میکنند و از این انژکسیون تلخ، مسلما عبرت خواهند گرفت آندم که با واقعیت تلخ تاریخ خود به مدد محدود اسناد باقی مانده از گذشته روبرو گردند.
درسی بزرگ خواهند گرفت و آنطور که گوته در فاوست میگوید: «بدی تاریخ مینویسد و خوبی سکوت اختیار میکند»، خواهند آموخت که در تاریخ تحریف شدهشان اکثر وقایع وارونه جلوه داده شده است و یا بالکل قلم گرفته شده است. به راستی صاحبان زر و زور نمیخواهند نسل جوان جوامع بشری از حماسهها و مقاومتهای تاریخی خلقشان در گذشتهٔ خونین آگاه شوند و از تمام توان مادی خود بهره میجویند تا واقعیت تاریخی جنبشهای مبارزاتی را به لجن کشیده و اندک اندک آنان را از صفحات تاریخ بردارند.
تحریف تاریخ جنبشهای کارگری و جریانات و احزاب حامی حقوق حقه این طبقه بخش مهمی از جنگ روانی سرمایه داری امپریالیسم جهان علیه طبقات ستم کش میباشد. هر روز بر شمار دانشگاهها، آکادمیها و موسسات علمی که مامور اجرای این پروژه شوم هستند افزوده میشود.
فرمانداری نظامی تیمور بختیار و ساواک نخستین آکادمیهای علوم اجتماعی در ایران بودند که تحریف تاریخ احزاب چپ و جنبش کارگری را آغاز نمودند. موارد زیر تنها بخش کوچکی از این گونه تاریخ سازیها پیش از انقلاب بوده است:
– سیر کمونیزم در ایران، از شهریور ۱۳۲۰ تا فروردین، تهران ۱۳۳۶
– کتاب سیاه درباره سازمان افسران توده، با مقدمه تیمور بختیار، تهران، ۱۳۳۴
– کمونیزم در ایران (تاریخ مختصر کمونیستها در ایران)، منتسب به سرهنگ علی زیبایی (جنایت کار معروف ساواک)، تهران ۱۳۴۴
– مجله عبرت
– و…
همچنین نباید نقش ارزنده جریانات مسموم چپ نما را نیز که بخشی از پروژهٔ انهدام تاریخ جنبش کارگری بوده و هستند از قلم انداخت. پروژهای که آنان به ثمر رساندند همانا ایجاد تفرقه و سست کردن پایههای جنبش کارگری و عدالت خواهانه بوده است. کینه توزی وجه غالب اینان است و در مجموعه نوشتارها و بیاناتشان حتی یک صفحه که بوی جدی بودن بدهد نمیتوان یافت. کارشان چیزی نیست جز لجن مال کردن تاریخ جنبش کارگری و تمامی مبارزین بر حق این راه.
امپریالیسم و اقمارش به مدد ساده لوحی همین جریانات، پروژه تخریبی خود را سامان داد. اینان خواسته و ناخواسته به بانیان تحریف تاریخ جنبش کارگری ایران بدل گشتند. بیشک تاریخ هویت واقعی آنان را رو خواهد کرد و شرح توطئهها و همدستیهای گسترده آنان با ایادی امپریالیسم بر همگان عیان خواهد شد.
اولین اتحادیه کارگری در ایران که با سادهترین و محقرترین شکل ممکن در چاپخانهای کوچک در تهران به سال ۱۲۸۴ متولد شد، کم کم جای خود را به خیل عظیم جنبشهای سندیکایی سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ داد. در این مدت کوتاه و با سازمان دهی سیاسی حزب توده ایران، این جنبش در قالب «شورای مرکزی اتحادیههای حرفهای» هم از لحاظ کمیت و هم از لحاظ کیفیت رشد کرد و اعتصابات گستردهای را سازمان داد.
رنگی از این حماسهها در اکثر کتب تاریخی دیده نمیشود و اگر تلاش ارزنده پروفسور آبراهامیان در خلق کتاب «تاریخ ایران بین دو انقلاب» نبود بیشک نمیتوان گفت این اوباشیگری تا کی ادامه مییافت. این جنبشهای اتحادیهای، کارگری و سیاسی در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در خون غلطیدند.
اعضا و سازمان دهندگان این جریانات با اتهاماتی نظیر «قیام علیه سلطنت مشروطه»، «تدارک قیام مسلحانه»، «توطئه کودتا»، «نقض انضباط ارتش و ایجاد سازمان نظامی» و امثال آن به جوخههای اعدام فرستاده شدند. چندی از این جنایت خون بار نگذشت که این بار ورق برگشت؛ این بار شکل اتهامات تغییر کرد. گفتند اینان مدافع سلطنت مشروطه بودهاند، با حکومت ساخت و پاخت کردهاند، رویزیوزیست بودهاند، از اسلحه میترسیدند و…
امروز هم با گذشت ایام با وجود تجارب ارزنده جنبشهای طبقه ستم کش در جهان، داستان در ایران همچنان ادامه دارد. دروغ پشت دروغ. کینه توزی پشت کینه توزی. لذا باز هم تکرار میکنم، نکتهٔ مهم در این باب این است که توجه داشته باشیم این موارد صرفا یک سری خصومتهای شخصی و تصادفی نمیباشد. این پروژهای ست به درازای قرن بیستم و چند سال آغازین قرن بیست و یکم و هدف آن تخریب و تحریف جبنش کارگری و حامیان و مبارزان آن در تمام دنیا میباشد. بر ماست که با جمع آوری اسناد و مدارک تاریخی جلوی این تحریف گسترده را بگیریم و نسلهای آینده را از تاریخ واقعی کشورشان آگاه نماییم.
در فاصله سالهای پس از سرکوب جنبش کارگری و سندیکایی به طور مشخص پس از کودتای ۲۸ مرداد، کمتر جریانی به نقد خود پرداخت و حوادث آن دوران کم کم به پستو رانده شد. این اتفاق نامیمون البته تصادفی نبود. زیرا در نظر بسیاری پسندیده میآمد که مسایل آن دوران در هالهای از ابهام باقی بماند. اکثر باقی ماندگان جبهه ملی که سعی در حفظ این جبهه پس از کودتا داشتند به هیچ وجه در جهت روشن کردن خطاهای این جبهه در آن دوران بر نیامدند. بسیاری از این افراد از نزدیکیهای خود با مصدق به عنوان سرمایه سیاسی سود جستند و هر چه بیشتر برای طرح خود اقدام کردند.
پس از کودتا، این افراد دو بار کنگره تشکیل دادند و جبهه ملی دوم و سوم را در خارج از کشور اعلام نمودند ولی باز در مورد اشتباهات جریان خود سکوت کردند و طبق روش ساواک تقصیر را به گردن جریانات چپ بالاخص حزب توده انداختند. حزب ایران در حدود سالهای انقلاب ۵۷ دو جزوه با نامهای «برای آگاهی نسل جوان» و «تاریخچه جبهه ملی ایران» در مورد حوادث سالهای ملی شدن صنعت نفت منتشر کرد که در آنها هیچ حرف و سند تازهای یافت نمیشد و بسیار به کتب منتشر شده ایادی ساواک در سالهای پیش از انقلاب برای خرد کردن اعتبار سیاسی چپ در ایران شباهت داشتند.
از افراد وابسته به جریانات چپ نو پیش از انقلاب نیز کسانی سعی در بررسی حوادث آن دوران کردند. از آن جملهاند تحقیق بیژن جزنی در کتاب «تاریخ سی ساله ایران» و «۲۸ مرداد و حزب توده» نوشته حسن ضیائ ظریفی. این دو کتاب با وجود آنکه توسط دو آزاده نوشته شدهاند ولی به واسطه آنکه این دو مبارز در رژیم گذشته تحت تعقیب و یا زندانی بودهاند، اغلب اسناد آنان مربوط است به اخباری که در زندان خوانده و یا شنیدهاند و هیچگاه فرصت جستجوی عمیق را نداشتهاند.
متاسفانه در شرایط حال در دانشگاهها و در سطوح بالای علمی باز هم به اسناد و منقولات غیر صحیح رجوع میکنند. برای نمونه کتب حسین مکی در مورد حوادث سالهای ۳۲ هنوز هم مرجع است و از آن استفاده میشود. محض اطلاع خوانندگان محترم عرض میکنم که حسین مکی در فاصلهٔ سالهای ۳۲ مراودات مستحکمی با سران و بانیان کودتا چون ازهاری و مظفر بقایی داشته است. جالب آنکه این فرد پس از انقلاب همچنان به تحقیقات شگرف خود ادامه داد و امروز نیز بسیاری اساتید تاریخ به نوشتهها و نظرات وی در باب ۲۸ مرداد و سرکوب جنبش کارگران و جنبش ملی شدن صنعت نفت استناد میکنند.
در مقالهٔ چند بخشی پیش رو سعی میشود تا حدودی به چگونگی شکل گیری، کیفیت و کمیت جنبش سندیکایی کارگران در تاریخ ایران پرداخته شود. مطالب تا حد ممکن خلاصه، آماروار و جمع بندی شده ارائه شدهاند تا از حوصله یک ماهنامه دانشجویی خارج نشود. لذا وظیفه اصلی بر دوش خوانندگان است که با ردیابی خطوط اشاره شده در این مقاله و مقالاتی از این دست موضوع را به طور تشریحی دنبال کنند و اسناد مربوط به آن را جمع نموده و به تکمیل این قبیل تحقیقات بپردازند. کپی، چاپ، استفاده شخصی یا غیر شخصی از بخش یا تمام این مقاله بر همگان آزاد است.
جنبش سندیکایی ایران در فاصله سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۳۳۲
«ما خود را به جهان همچون آموزه پردازانی معرفی نمیکنیم که به اصولی تازه دست یافتهاند: اکنون این است حقیقت، در برابر آن به زانو بیفتید! ما به جهان اصولی را ارائه میدهیم که جهان در دامن خود آن را پرورانده است.» [۱]
سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۳۰۴
تکوین طبقه کارگر ایران (طبقه محروم از وسایل تولید که برای امرار معاش چارهای جز فروش نیروی کار خود ندارد) به دوران گذار جامعه ایران از مناسبات فئودالی (ارباب-رعیتی) به روابط سرمایه داری یعنی نیمه دوم قرن ۱۳ شمسی بر میگردد. این دوران همزمان است با حرکت سرمایه داری پیشرفته کشورهای غربی به سمت امپریالیسم.
در این دوران است که رفته رفته تولید و سرمایه متمرکز شده و شاهد انحصارها در مقیاسی جهانی و شکل گیری الیگارشی مالی (حاکمیت گروه کوچک بانکداران بزرگ بر اقتصاد جهان) هستیم. گسترش روابط پولی (کالا-پول)، محدودیت اقتصاد جنسی، توسعه اقتصاد روستائی تجاری، گسترش کارمزدی در شهر و ده، پیدایش صنایع بزرگ ماشینی از شاخصههای این دوران است. رشتههایی از کشاورزی و صنعت که محصولاتشان برای سرمایه انحصاری امپریالیستی ضروری ست بدین وسیله رشد میکنند.
اقدامات امیرکبیر برای تقویت صنایع ملی مستقل در تقابل با صنایع مربوط به منافع امپریالیستها نیز نتوانست جلوی این شکل انحصاری رشد صنعت را بگیرد. برای نمونه کارخانجات نخ ریسی تهران، قند ساری، بلورسازی و چینی سازی تهران، قم و اصفهان، چدن ریزی و آهن سازی، تفنگ و فشنگ سازی پس از مدتی از کار افتادند. تنها چهل سال بعد یعنی پیش از انقلاب مشروطه است که موج دیگری از رشد صنایع ملی را شاهد هستیم.
سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۲۹۰ را میتوان دوران تولد جنبش سندیکایی کارگران ایران نامید. در دوران انقلاب مشروطه بسیاری از کارگرانی که برای کار به روسیه رفتند، با افکار سوسیال دموکراسی در باکو و عشق آباد آشنا شدند. بدین وسیله و تحت تاثیر انقلاب ۱۹۰۵-۱۹۰۷ روسیه، اولین اتحادیه کارگری در چاپخانهای کوچک در تهران به سال ۱۲۸۴ تاسیس شد. پیرو این اتفاق اتحادیههای فراوان دیگری نه صرفا در تهران بلکه در سایر شهرهای ایران چون مشهد، تبریز و بندرانزلی نیز شکل گرفتند. شعارهایی نظیر ۸ ساعت کار، زمین برای دهقان و شعار جمهوری برای نخستین بار توسط این اتحادیهها و اعضای آنها در انقلاب مشروطه مطرح گردید.
با فرا رسیدن انقلاب اکتبر در روسیه تزاری و شکل گیری اولین حکومت سوسیالیستی در جهان به رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین، و پیرو تاثیرات عمیق جهانی این انقلاب بر تمامی کارگران و اقشار محروم جهان، جنبش سندیکایی کارگران ایران نیز گسترش قابل ملاحظهای کرد. از دیگر علل رشد کمی این جنبش، رشد نیروهای مولد و افزایش تعداد کارگران ایران بود. جنبشهای ضد امپریالیستی و کمربند مقاومت جهانی بر ضد سرمایه داری و در دفاع از حقوق طبقه ستم کش کارگر، در سراسر جهان پدیدار شدند و این عامل جهانی نیز تاثیرات کیفی گستردهای بر جنبش سندیکایی ایران گذاشت به گونهای که در سال ۱۲۹۹، تعداد سندیکاها در ایران به ۱۵ سندیکا رسید.
چندی نگذشت که «شورای اتحادیههای تهران» و در ادامه «شورای مرکزی اتحادیههای حرفهای» کارگران ایجاد گردید. این شورا به سرعت رشد نموده در حوالی سال ۱۳۰۴ بیش از ۳۰۰۰۰ کارگر و کارمند بدان پیوستند.
از ثمرات فعالیت کارگران در این دوران چندین اعتصاب طویل المدت چون اعتصاب ۱۴ روزه کارگران چاپخانهها و اولین اعتصاب نفت آبادان، و همچنین پذیرش «شورای مرکزی اتحادیههای کارگری» ایران در سازمان بین المللی کارگران (سندیکای جهانی کارگران) میباشد. دولت وثوق الدوله تحت تاثیر این فشارها مجبور به پذیرش ۸ ساعت کار و آزادی فعالیتهای سندیکایی گردید.
مجموعه این فعالیتهای چشم گیر و مسائل جنگ جهانی دوم، از جمله عواملی بودند که امپریالیستها را به تدارک کودتای ۱۲۹۹ و به قدرت رسانیدن رضاخان میر پنج واداشت. بدین وسیله طبقات حاکم فئودال-ملاک و بورژوازی تجاری کمپرادور شده (دلال) را به مردم ایران حقنه کردند.
ماهنامه شماره ۲۲