
تاریخچه فعالیت های سندیکایی کارگری در ایران
خط صلح در هر شماره بخشی از تاریخچه فعالیتهای سندیکایی کارگری در ایران را به قلم منصور اسانلو منتشر میکند. تاکنون دو بخش از این متن در شمارههای پیشین منتشر شده است.
در سال ۱۳۳۸ با اولین اعتراضات گسترده دانشجوئی بعد از ۱۶ آذر و مراسم سالگرد سه آذر درخشان جنبش دانشجوئی مواجه میشویم و پس از آ ، اعتصاب کارگران نانوایی تهران را برای افزایش دستمزد و تحت پوشش بیمههای تامین اجتماعی داریم ، سندیکای کارگران نانوا که از تجربیات قبلی بهرهمند شده است به خوبی این اعتصاب را رهبری میکند و موفق به افزایش حقوق ناچیز کارگران میشود ، پس از آن بار دیگر رانندگان تاکسی با در خواستهای صنفی افزایش حقوق رانندگان فاقد تاکسی و تحت پوشش بیمه قرار گرفتن اعلام اعتصاب یک روزه میکنند ، در پی این اعتصابات کوچک و موفقیت آمیز، کارگران بازار و برخی بازاریهایی که با محافل جبهه ملی دوم و نهضت آزادیخواهی مردم ایران رابطه دارند، تعرضات و اعتراضهایی را مطرح میکنند و به تدریج فضای دیکتاتوری نظامی میشکند ،پس از این اعتراضات است که کارگران سندیکایی شرکت واحد به رهبری ساروخانیان در سال ۱۳۳۹ مجددا دعوت به مجمع عمومی مینماید و در مجمع عمومی که اینبار با قدرت بیشتر و تجربه بیشتر رانندگان و دیگر کارگران صورت میگیرد شاهد انتخاب رانندگان، کمک رانندگان ، بلیط فروشها و کارگران تعمیرگاه و خدماتی و فنی در مجمع عمومی هستیم، و پی آمد این مجمع ،درخواست عمومی افزایش حقوق کارگران شرکت واحد میباشد که باب مذاکره بین مدیران شرکت واحد و کارگران گشوده میگردد و بحثهایی مثل داشتن پیمانهای دست جمعی مطرح میشود ، از سوی دیگر حضور عناصر کار کشته و دوره دیده وزارت کار در امور کارگری، موضوعات صنفی کارگری را کاملا کنترل میکند و اجازه گسترش این در خواستها به سوی مطالبات سیاسی را نمیدهد ، اما موج جنبش کارگری از سال ۱۳۳۴ به بعد تا این روزها جنبشهای کوچک و بزرگ کارگری در کارخانجات نیز در حال رشد بودند. برای نمونه جنبش درخواست ۸ ساعت کار در کارخانههای قند و روغن کسی و مقوا سازی در ورامین، فریمان و…
طی سال ۸۸۸۱ کارگران کارخانه قند ورامین تقریبا با همان قانون دوران فئودالی )ارباب – رعیتی( آفتاب به آفتاب کار می کردند یعنی از صبح زود یک شیفت بر سر کار می رفتند و تا پاسی از شب سر کار بودند و شیفت شب هم از غروب می آمدند و تا طلوع آفتاب و حتّی اگر در مرحله ریفاینری و قندگیری لازم بود که بمانند، باید می ماندند و با شیفت روز همکاری میکردند. عملا ساعت کاری وجود نداشت.
پارچه بافیها و معادن مثل شمشک، زیر آب، شیرگاه، که یکی از دورانی است که کمتر راجب به آن سخن رفته است از جمله اعتصاب و اعتراض کارگران کارخانه قند ورامین که ۲۴ نفر از کارگرانی که از دوران قبل از ۲۸ مرداد فعالیت کارگری و سندیکایی داشتند؛ رهبری کردند ،به لحاظ تجربه تاریخی و اثر بخشی این مبارزه و نوع بر خورد کارفرما و چگونگی پیروز شدن کارگران در این پیکار و تاثیرات آن بر کارخانهها و ادارات دیگر در آن منطقه با شرح مبسوطی تاریخچه این مبارزه را شرح میدهیم ، طی سال ۱۳۳۴ کارگران که در کارخانه قند ورامین کار میکردند تقریبا با همان قانون دوران فئودالی (ارباب – رعیتی) آفتاب به آفتاب کار میکردند یعنی از صبح زود یک شیفت بر سر کار میرفتند و تا پاسی از شب گذشته سر کار بودند و شیفت شب هم از غروب میآمدند و تا طلوع آفتاب و حتّی اگر در مرحلهٔ ریفاینری و قند گیری لازم بود که به مانند، باید میماندند و با شیفت روز همکاری میکردند ، عملا ساعت کاری وجود نداشت و این موجب فرسودگی و بی برنامگی خانوادگی همهٔ کارگران شده بود و همه خسته و دل خور بودند و از پاداش یا اضافه کاری هم خبری نبو ، پس وقتی کارگران متوجه شدند که در تهران و اصفهان تظاهرات کارگری بر پا شده و برخی از رهبران کارگری و سندیکایی آزاد شده اند و در ارتباط با سندیکالیستهای قدیمی تر ، فرصت را برای اعلام اعتراض نسبت به طولانی بودن ساعت کار مناسب دریافتند و اقدام به اعلام در خواست کاهش ساعت کار نمودند ، و وقتی از سوی کارفرما نتیجه مثبت ندیدند با صلاحدید کارگران قدیمی مثل دایی کوچکعلی اجاقلو که از مبارزان فرقه دمکرت آذربایجان و از رعیتهای جان به در برده بعداز سرکوب خونین ۲۱ آذر دهقانان و کارگران آذربایجان موفق شده بود به همراه عدّه دیگر از فدائیان و رعیتهای هوادار فرقه از سراب و اردبیل و زنجان و خرم داره فرار کرده و خود را به نزدیکیهای تهران در ورامین و گرمسار برسانند و در این مناطق ترک زبانان و افراد ایلات و قومهای منطقه خود را پیدا کنند و با دادن نشانیهای ایلاتی و فامیلی ، سکنی و جایگاهی در کنار محلیها بیابند ، و سپس در بافت روستایی – کارگری منطقه جذب شده و تبدیل به کارگر کارخانه شدند.[شرحی از این جابجایی جغرافیایی زحمتکشان آذربایجانی بعداز سرکوب خونین ۲۱ آذر ۱۳۲۵ در کتاب رمان ۲ جلدی “دلگشای و دیده گشای اشک سبلان” به قلم ابراهیم دارابی معلم – نویسنده اردبیلی اصل نقل شده است] و حالا با تجربیات بسیار غنی خود در انواع مبارزات کارگری – دهقانی به لحاظ فکری ، کارگران جوان را راهنمای میکرد ،در جریان آغاز اعتصابات برای ۸ ساعت کار در روز ، همان کارگران مبارز که قبل از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در حوزه حزبی و جوانان و کارگری آموزش دیده بودند پیشقدم شدند و داوطلبانه به قسمتهای مختلف کارخانه رفتند و دیگر کارگران را با همکاری و همراهی و اعلام اعتصاب و دست کشیدن از کار تا رسیدن به خواستههایشان دعوت نمودند ، در این بین کوچکعلی اجاقلو ، محمد علی گٔل گزی، باقر اسانلو ، رحیم ایزدی ،علی بیدگلی،علی اکبر شیر کوند،امیر خانی، شیخ علی اسانلو، عبدالحسین اسانلو،رمضان گٔل گزی،امیر محمد رحیم،علی رستمی،علی حسین رشمهای کریم و…از سازمان دهندگان اصلی این اعتصاب بودند که توانستند تا آخرین مرحله اعتصاب و اعلام جواب مثبت از سوی کارفرما ،کلی کارگران را متشکل و متحد نگاه دارند و در طی زمان اعتصاب با حضور آگاهانه و مستمر در بین کارگران آنها را آموزش سندیکایی بدهند ، در جریان این اعتصاب اتفاقات خنده داری نیز افتاد که در یاد خانوادههای کارگری قدیمی کارخانه قند و روغن کشی ورامین باقی مانده است که ذکر آنها از لحاظ ملایم کردن مطالب و نشان دادن سطح آگاهی کارگران آن زمان از مفهوم مبارزه را با مطایبه ای دلنشین و واقعگرایانه مینمایاند ،هنوز زنده اند آن کسانی که آن روزها شاهد این داستان و ماجرا بوده اند و امیدوارم که این مطالب به نوعی به گوش و چشم آنها برسد و به خاطرهای خنده ناک را برای آنها زنده کند.
در یکی از روزهایی که اعتصاب ادامه داشت یکی از کارگران لٔر مهاجر شدهٔ اجباری از ایلات هداوندها که به عنوان آبدارچی در کارخانه کار میکرد و برای رئیس و کارمندان چایی میآورد و غذا آماده میکرد و کلا وظایف پیشخدمتی را انجام میداد ،محمد علی هداوند بود ، ممکن است نام کوچکش را کامل به خاطر نیاورده باشم . او هم در همراهی با کارگران قسمتهای مختلف کارخانه که در اعتصاب به سر میبردند دلش میخواست کاری کند، بلکه کارستان، پس رفت به داخل آبدار خانه و گوشی تلفن را که به دفتر رئیس کارخانه وصل میشد برداشت و دکمه دفتر مدیر را هندل کرد .مدیر گوشی را برداشت و گفت : بفرمائید ! محمد علی هم پرسید :آقای مدیر! بعله خودم هستم بفرمایین. -:خوب پس گوشی خدمتتون بگیر که اومد و دهنی گوشی تلفن را پشت باسنش قرار داد و محکم توی دهنی گوشی گزید. صدای آن به گوش رئیس رسید، برق تعجب و جا خوردن از چشمانش پرید. گفت : بله …تلفن قطع شده بود.محمد علی خیلی ساده بود و اصلا فکر نمیکرد که در داخل کارخانه فقط سه عدد وجود دارد، یکی در داخل سوله اصلی تولید کارخانه و ریفاینری و یکی در آبدار خانه و یکی روی میز رئیس کارخانه – کارخانه که در اعتصاب بود. پس تمام روسای قسمت ها دراطاق های اداری ومدیریت حضور داشتند.وسالن اصلی تولیدخالی بود، تنها تلفنی که میشد تماس گرفت تلفن ابدارخانه بود پس مهرعلی از اول لو رفته بود واز همان لحظه که رئیس فکر کرد اخراج شد واو را بدون جیره ومواجب از کارخانه بیرون کردند. وقتی مهرعلی به قهوه خانه روبروی کارخانه درنزدیکی پاسگاه ژاندارمری واردشد باخنده وقه قه روبروگردید اصلا تیپ او کمیک وخنده افرین بود. با دهان گل وگشاد وصدای نکره و درکمال سادگی اش گفت:خب رفقا من هم امدم دیگر اعتصابی شدم”اخراجی شدم”کارگرانی که از صبح تاشب در قهوه خانه روبروی کارخانه تجمع داشتند باشوخی وخنده پذیرای اوشدند.ایزدی گفت بگو چکار کردی؟هیچی دیدم رئیس پشت میزش نشسته رفتم گوشی ابدار خانه را گرفتم گفتم:الو اقای مدیر.گفت ها بفرمائین.گفتم بگیر که اومد “گوشی ر گرفتم دم غینم(کونم) و محکم گوزیدم سی ش، گمونم گوشش پاره بیه” منو انداختن بیرون.نگهبانا پرسیدن مگه چه کردی:سی شون گفتم:مردن از خنده.ایزدی که داشت از خنده ریسه میرفت.اورا بغل کرد وبوسید وگفت:بشین عجب مبارزی هستی تو!تمام قهوه خانه مثل یک بمب خنده داشتند می خندیدند اشک از چشمها بیرون زده بود.از همان لحظه ابن داستان “گوزیده تو تلفن” نقل دهان همه شد. محیط هم که کوچک بود و ماجرا هم کم. پس ازاین ماجرا نقل مجلس ودهان همه شده بود. بعد از انکه ماجرای اعتصاب پیش رفت ومسئولان دولتی نهایتا قانون8ساعت کاررا با راهنمایی همان کارشناسان امور کارگری وزارت کار که حالا هر ساله به مجمع عمومی ILO سازمان جهانی کار میرفتند ودر کلاسهای اموزشی ان شرکت می کردند و قوانین و کنوانسیونهای بین المللی را میشناختند. به رسمیت شناختند و از همه کارگران دعوت به کار نمودند. الا ان 25نفر،24نفر سازماندهندگان اعتصاب ومهر علی هداوند!که مدیریت کارخانه اعلام کرده بود به هیچ وجه با بازگشت به کار ایشان موافقت نخواهد کرد.چرا که منشائ سندیکا و اعتراضات بعدی خواهند بود.
کارگران شرکت واحد از طریق حمایت عملی یعنی حمل ونقل کارگران و خانواده هایشان در روزهای اعتصاب بدون انکه از انها بلیطی بخواهند و در حمل ونقل لوازم وغذا و نان و وسایل زندگی روزمره که از طریق دیگر کارگران سندیکایی جمع اوری شده بود.توسط اتوبوسهایشان تا کوره پز خانه ها کمک می کردند. ادامه اعتصاب کرگران کوره پز خانه ها با همراهی اعتصاب تاکسیرانان و تاکسی داران و سپ حمایت سندیکاهای معلمان همراه گردید و روزهای پر شوری را رقم زد، دامنه این اعتصاب و حمایت از ان به دانشگاه ها و خیاطان وکفاشان ودیگر صنوف کشیده شد.
در پی این رخداد، محمد علی گل گزی، باقراسانلو، ایزدی، اجاقلو، به نمایندگی از بقیه 24نفر بارها راهی تهران شدند و با گرفتن وقت از مسئولان دولتی وادارات کار وبا ملاقات شهید داریوش فروهر که وکالت کارگران را می پذیرفت وانها را راهنمایی میکرد به همراه اوبا وزیر کار وصنایع چند بار دیدار وگفتگو کردندکه بالاخره با وساطت داریوش فروهر وبرادر زن مدیر کارخانه که فردی باسواد وتحصیلکرده از انگلستان بود.توانستند دستور بازگشت به کار24نفر را بگیرند.که مدیر کارخانه بعد ازشرط وشروط گذاشتن وکلی مانع تراشی بالاخره 20 نفر از انها را بر سر کار پذیرفت.امامحمد علی گلگزی، باقر اسانلو، عبدالحسین اسانلو و کوچکعلی اجاقلو رانپذیرفت ودرخواست نامه ای به ادارات کار و وزارت صنایع داد که این افراد را در این کارخانه نمی توانیم بپذیریم اما اگر هرجای دیگر برای انها کار پیدا شود.باکلیه سوابق ومزایا وامتیازاتشان به انجا می فرستیم وحقوق انها راهم تامدتی که فوت وفن ان کار را یاد بگیرند، کارخانه قند ورامین می پردازد.به هرحال بعد از مدتی برای محمد علی گل گزی وعبدالحسین اسانلو و کوچکعلی اجاقلو به خصوص با همکاری اقای گلگزی در اداره تازه تاسیس شده کشاورزی واصلاح بذر ونباتات ورامین کارپیدا شد و در شرکت ملی نفت ایران برای باقر اسانلو با واسطه هایی مثل ابوالحسن گرشاسبی که از پرسنل قدیمی شرکت نفت بود کار پیدا شد وباقر اسانلو به شرکت نفت اصفهان اعزام شد تا اموزشهای فنی را ببیند وسپس به عنوان تکنسین فنی در ادارات شرکت نفت در زیر مجموعه های قسمتهای فنی پخش شرکت ملی نفت ایران شاغل گردد.که ایشان بعد از ورود به شرکت نفت، بعد از مدتی که دوستان ورفقای قدیمی اش را پس از دوران فرار بعد ازکودتای28مرداد32 ودوران اخراج ازکارخانه قند سالهای 1335و1336دید در تهران سکنی گزید وعضوسندیکای کارگران مهندسی پخش شرکت ملی نفت ایران شد.محمد علی گل گزی وعبدالحسین اسانلو پدر باقر اسانلو کوچکعلی اجاقلو در اداره کشاورزی ورامین درسالهای دهه 1340 به همراه محمود کنگرلو و علی کنگرلو از پایه گذاران سندیکای کارگران مرکز کشاورزی و اصلاح بذر ونباتات ورامین شدند. اما مهرعلی حداوند که بیکار بود از طریق دوستان و اشنایان شرح پرونده اش به گوش داریوش فروهر رساند که کلی باعث خنده او شد، گویا محمد علی گل گزی و باقر اسانلو که پیگیرترین ان سندیکایی ها بودند پیگیری کار او را رها نکردند و از داریوش فروهربرای بازگشت به کار محمد علی کمک خواستند.
داریوش فروهر هم با برادر زن رئیس کارخانه هماهنگ کرد و از او در خواست کرد که این کار را به انجام برساند برادر زن رئیس کارخانه بعد ازانکه کلی خندید ویک اسباب شوخی بر علیه دامادش بدست اورده بود قول داد تا محمدعلی را به کار باز گرداند، او از طریق فشار از جانب خواهرش که همسر رئیس کارخانه بود و سپس از طریق گفتگوی خودش موفق شد رئیس کارخانه را وادار به پذیرش محمدعلی به سر کار نماید.رئیس کارخانه شرط گذاشت که محمد علی یک نامه تهیه کند و در ان چندین بار عذرخواهی وغلط کردم بنویسد و بگوید.
محمد علی قبول کرد اما چون سواد نداشت نامه را توسط اقای ایزدی تهیه کرد و قرار شد از طریق یکی از بزرگان ایشان با احترام تمام بدست رئیس کارخانه برساند، نگهبانان دم در که از ماجراهای پشت پرده و قرار ومدارها خبر نداشتند وقتی حاج ولی الله خان هداوند با نامه ای دراز در دستش می خواهد وارد کارخانه شود از او می پرسند چکار داری میگوید:نامه اوردهام برای رئیس.نگهبان میپرسد چه نامه ای؟ می گوید: برای گوز محمد علی. نگهبانان غش غش می خندند و می گویند:نده نامه را”نده نامه را گوزیده تو تلفن نمیشه درستش کرد” برو ولش کن! حاج ولی میگوید: رئیس خودش گفته این نامه را بیار”غلط کردم نامه است” نگهبانان که تازه تلفن دار شده بودند به دفتر رئیس زنگ میزنند و کسب تکلیف میکنند که دستور می دهد بگذارید بیاید. که حاج ولی خان میرود و نامه را می دهد وبه جای محمد علی کلی عذر خواهی میکند تا بالاخره رئیس، دستوربازگشت به کار صادر میکند و از فردای ان روزمحمد علی شاغل میشود.”اما جمله تاریخی گوزیده تو تلفن نمیشه درستش کرد تا امروزهم نقل دهان این و ان است وخاطره ای تاریخی را زنده میکند.واعتصابات تاسال1339 داریم که در کارخانه قند فریمان با موفقیت به در خواست هایش میرسد. در روغنکشی ورامین ومقوا سازی ورامین 8 ساعت کار روزانه را می پذیرند و کارگران تحت پوشش بیمه های اجتماعی و قانون کار قرار می گیرند.
البته کارخانه مقوا سازی خیلی زود تعطیل شد و تا ده سال پیش هنوز برخی از دستگاه هایش بر فندانسیون های فوق العاده اش بود و بعد انجا را سپاه ونهادهای نظامی صاحب شدند ودستگاه هایش را فروختند و زمین هایش را مصادره کردند و سند زدند و باهمکاری شهر داری وثبت خمیراجر را قالب می زدند و زن وبچه هایشان همراه انها جزئ کارگران به حساب می ایند.
کارگران شرکت واحد از طریق حمایت عملی یعنی حمل ونقل کارگران و خانواده هایشان در روزهای اعتصاب بدون انکه از انها بلیطی بخواهند و در حمل ونقل لوازم وغذا و نان و وسایل زندگی روزمره که از طریق دیگر کارگران سندیکایی جمع اوری شده بود .توسط اتوبوسهایشان تا کوره پز خانه ها کمک می کردند . ادامه اعتصاب کرگران کوره پز خانه ها با همراهی اعتصاب تاکسیرانان و تاکسی داران و سپ حمایت سندیکاهای معلمان همراه گردید و روزهای پر شوری را رقم زد، دامنه این اعتصاب و حمایت از ان به دانشگاه ها و خیاطان وکفاشان ودیگر صنوف کشیده شد.
این اعتصاب سراسری و پر حمایت وعمومی درکوره پزخانه های تهران فضای حکومت نظامی را کاملا درهم شکست واز پی آن شاهد تجمعات وتظاهارات پراکنده ای در بازار و مناطق مرکزی شهر تهران بودیم. پیروزی اعتصاب کارگاران کوره پز خانه ها و رانندگان تاکسی های تهران موجی از خوشحالی وسرور را در شهر رقم زد و همه کارگران به یکدیگرخبر می دادند و تشویق میکردند. اما حاکاومات نظامی انتقام این پیروزی ها را از کارگران به شکل دیگری گرفت که در پی خواهاد امد درسال ۸۸۸۱ سندیکای معلمان چندین گرد همایی و راه پیمایی درجهت احقاق حقوق معلمان وت ییر شرایط اموزشی و دادن امکانات بیشتر به دانش اموزان برگازار کرد که مورد حمایت کلیه اقشار اجتماعی واقع شد جناب خانلری و اقای درخشش از اصلی ترین سازماندهندگان وسخنرانان این گرد همایی ها بودند. در طی سخنرانی های اجتماعی این سندیکالیست ها بخش هایی ازدردهای اجتماعی نیز انعکاس می یافت و هر روز جمعیت بیشتری به معترضین وتظاهر کنندگان اضافه می شد و در این بین اعلامیه های گروه های سیاسی هم چون جبهه ملی) دوم( و حازب تاوده ایران در سالگردهای زندان واعدام شدن های رهبران ومبارزان در سطحی گسترده و به شکل مخفی پخش می شد در این بین صداهای جمعیت های ملی مذهبی مثال خدا پرستان سوسیالیست و کم کم افرادی در حمایت از خمینی هم به گوش مای رسید وافرادی مثل اقای طالقانی ومیلانی و زنجانی هم از معترضین حماایات مای کردند، سندیکاهای کارگری شدیدا دست به تجدید سازمان زده بودند و هار چاه بیشتر در جهت جذب عضوهای جدید و آموزش اعضا تلاش می کردند بخش زیادی از بار تحول اجتماعی را سندیکاهای کارگری به دوش می کشیدند و عملا آماوزش دموکراسی را در پائین ترین سطوح اجتماعی – اقتصادی در بین کارگران از طریاق آموزش های سندیکایی می دادند پ ازچند اعتصاب موفق کارگاهی در کارگاهاای خیاطی و پیراهن دوز و کفاشان و نانوایان در سال ۸۸۸۱ با اعتصاب بزرگ کارگران نانوایی ها در سطح کل پایتخت روبرو می شویم که سندیکاهای دیگر کارگاری با وجود سرکوب شدید از آن حمایت می کنند و کارگران کوره پزخاناه هاا کاه در اعتصاب سال گذشته به همه درخواست های خود نرسیده اند از فرصت استفاده کرده و با پشتوانه حمایت مالی صندوق همیاری سندیکاهای کارگری دامنه اعتصاب خود را چندین روز می کشانند، در سندیکاهای کارگران شرکت واحد با طرح دوباره افزایش حقوق و هم چنین عقد پیمان دسته جمعی بین نمایندگان کارگاران و کارفرمای شرکت واحد روبرو هستیم. در همین روزهای پائیزی سال ۸۸۸۱ خبر شهادت و اعدام مهندس علوی از رهبران تشکیلات تهران حزب توده ایران هستیم، بهانه واهی این اعدام نسبت دادن رهبری اعتصابات اخیر کارگری سندیکاهای تهران به ایشان و امکان سازماان دهای ایان اعتصابات از درون زندان توسط مهندس علوی بیان می شود خبر اعدام ماهانادس علوی که از روزهای کودتای ۳۱ مرداد ۸۸۸۳ در زندان بسر می برد و با این اتهامات بیهوده، موجی از خشم و حسرت در دل دوستان و رفقای کارگر و روشنفاکار ایان رادمرد تاریخ ایران آفرید، این موج درد و حسرت همانند خبر اعدام خسارو روزباه، سروان مربی آموزشی توپخانه نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی در اردی بهشت مااه۸۸۸۶ بود. در سال ۸۸۸۷ خسرو روزبه را از طریق تعقیب یکی از رابط هایش و شاید بقولی تطمیع او در کوچه های فرعی میدان خراسان در تور تعقیب امنیتی – پلیسی قرار دادند، وقتی خسرو روزبه متوجه تعقیب و مراقبت خود مای شاود در کوچه و پ کوچه های تنگ و باریک محله خراسان و بی سیم اقدام به فارار مای کند و در حین فرار از سوی عوامل پلی و حکومت نظامی و سازمان امنیت که تازه در حال تاسی بود مورد تیر اندازی واقع می شود او نیز در دفاع از خود اقدام باه تیراندازی میکند و بلاخره بعد از ساعتی جنگ و گریز بر اثر اثابت سه گلوله به پا و شانه و یکی از دستهایش و خونریزی بسیار، از پا میوفتد او را دستگیر و باه بیمارستان شهربانی می برند و در آنجا گلوله ها را از تن او خارج میکنند و زخمهای او را پانسمان میکنند و بعد از دو روز که مطمئن می شوند که از مرگ جسته اسات او را به شکنجه گاه لشکر ۳ زرهی و پادگان عباس آباد می برند و در آنجا ماورد استنطاق و سین جین قرار می دهند و کار به شکنجه ، قپانی، شلاق، کابل و ضارب و شتم با مشت و لگد دوستاقی میکشد که این قهرمان ملی ایران لب از لب بر علیه اندیشه هایش که همانا دفاع از حقوق کارگران و روشنفکران و دیگران زحمتشکانیدی و فکری بوده است نمی گشاید. به همین دلیل قاضیان جلاد حکومت نظامی حکم به اعدام او میدهند، کتاب دفاعیات و کتاب آموزش پرتابه های او در آماوزش شلیک توپ در دانشکده افسری و تاریخ زندگانی اش و هم چنین ترجمه هایی که از کتب والا قدر داستان ها و رمانهای اجتماعی و انقلابی کرده است و هم چنین کتاب واژه های نو که از جهت تعریف واژه های سیاسی از زبان انگلیسی به فارسی انجام داده است هنوز که هنوز است کارآمد می باشد این نمونه کارهای فرهنگای، هام جانبه بودن خودآموزی علمی خسرو روزبه را عیان میکند که از علم فیزیک تا علوم سیاسی و واژه شناسی و نقد اجتماعیو ادبی و خلاقیت هنری در تک شعرهایی کاه سروده است و دفاعیات حقوقی و مستدل و مستند به قوانین و تسلط بر تبصره های قانونی را در بیان و انشای ایشان نشان میدهد حکومت نظامی شاه متاسفانه چنیان ناب ه چند وجهی و ده ها، صدها امثال او را زیر شکنجه و در میدان نبرد و تایار ازبین برد.

ماهنامه شماره ۲۴