مصطفی سپهرنیا

سوال – شعری از مصطفی سپهرنیا
در این دنیا به جز غم هیچ دیدیم؟ برای زخم، مرهم هیچ دیدیم؟ در این دنیا که باید زندگی کرد به غیر از مرگ و ماتم هیچ دیدیم؟ به غیر از دانههای خفته در خاک از این دامِ معظم هیچ دیدیم؟ به روی برگهای تشنهی یاس ردی از آب و شبنم هیچ […]...
ادامه مطلب
توسط:
مدیر
بهار وطن – شعری از مصطفی سپهرنیا
بوی نسیم و سبزه و ریحان گرفته است آمد بهار و نبض وطن جان گرفته است کوهش کشیده بر سر خود، از کلاه برف دشتش گل بنفشه به دامان گرفته است رودش نوای نغمهی خنیای خویش را از شورِ چشمههای خروشان گرفته است حتی صنوبری، که زمستان تکیده بود از نوبهار، مژدهی […]...
ادامه مطلب
توسط:
مدیر
خانه خراب/ شعری از مصطفی سپهرنیا
مسجد آباد ولی خانه خرابیم همه خانه ویرانه شد و فکر ثوابیم همه هر که دارد خرَد امروز پیِ آبادیست ما پیِ منبری و روضهی نابیم همه اهل عالم پیِ اعجازِ خِرَد بوده و ما … در پیِ معجزهی هاون و آبیم همه وقتِ هشیاریمان مست شدیم و امروز … جایِ بیدار […]...
ادامه مطلب
توسط:
مدیر
نان و دندان/ شعری از مصطفیسپهرنیا
دندان برای آدم بی نان چه فایده؟ نان در زمان غیبت دندان چه فایده؟ بر آنکه بند بندِ وجودش گرسنه شد توصیفِ خوانِ روضهی رضوان چه فایده؟ با مادری که طفلِ صغیرش گرسنه است حرف از حجاب و پاکیِ دامان چه فایده؟ از خوانِ بی بضاعت هر مردِ بی نوا امّیدِ هفت […]...
ادامه مطلب
توسط:
مدیر