قطعات معلق

قطعات معلق؛ داستان کوتاه: ثریا کریمخانی
داستان کوتاه: شاخهی آرزو نوشته ثریا کریمخانی آخرین کام را که از سیگار گرفتم، آخرین فکرم شعلهور شد. یادم آمد بچه که بودم یک شب پتو را کشیدم روی سرم و با فکر به اینکه اگر پشت آسمان، آن سوی ستارهها هیچ چیز نباشد چه؟ گریه کردم. خانهی احمد تنگتر، نمورتر و تاریکتر شد. بلند […]...
ادامه مطلب
توسط:
مدیر
قطعات معلق؛ داستان کوتاه: سروناز سیستانی، شعر: انور عباسی
داستان کوتاه: رقص شعلهها نوشته سروناز سیستانی جوری باران میبارید که انگار کسی دل بزرگترین ابر آسمان را چاقو کشیده بود. مامان نشست وسط اتاق و برادرم را گذاشت کنار بخاری تا قنداقش را باز کند. من در گوشهای از اتاق مشق مینوشتم و از زیر چشم نگاهش میکردم. دستش را گذاشت روی گره قنداق […]...
ادامه مطلب
توسط:
مدیر
قطعات معلق؛ داستان کوتاه: رضا صالحینیا، نقاشی: صنم صالحی
داستان کوتاه: توانایی دیدن هیچ نوشته رضا صالحینیا داشتم تمام سعیام را میکردم که به پدرم جای دقیقاش را بگویم. با دستم اشاره میکردم که دقیقا کجاست اما پدرم چیزی نمیدید جز آنتنهای تلویزیون و من کم کم داشتم ناامید میشدم. دوستانم با پدرم هم عقیده بودند. همگی میگفتند که فقط چند آنتن جورواجور آنجاست. […]...
ادامه مطلب
توسط:
مدیر
قطعات معلق؛ داستان کوتاه: مهران حمیدی، نقاشی: پگاه سلیمی، شعر: …!
داستان کوتاه: چهرهی درهم یه آیینه نوشته رامین حمیدی توی تمام زندگیم هیچ وقت این حس رهایی وآزادی رو تجربه نکرده بودم. خیلی خوشحال بودم که خودمو شناختم و دیگه مجبور نیستم از چیزایی که نمیدونم بترسم، انگاری توی مسابقهی دو اول شدم، خوشحال بودم و کل مسیر تا خونه رو که با موتور میرفتیم، […]...
ادامه مطلب
توسط:
مدیر