
تاملی در قانون هدفمندسازی یارانه ها و وضعیت رفاه کشور
هدفمندسازی یارانه ها در ایران یکی از مهمترین بخ شها و نمایا نترین بخش طرح تحول اقتصادی است که به تغییر فرآیند دادن یارانه ها م یانجامد. در این فرایند با حذف تدریجی یارانه ها از مواد سوختی، مواد خوراکی، آب، برق و سایر اقلام در ایران نوع دادن تغییر می کند که بخشی از این یاران ههای حذف شده ) ۶۰ درصد در سال ۱۳۹۰ ( به صورت نقدی به مردم پرداخت م یشود و سایر درآمد این کار صرف کارهای عمرانی و فرهنگی می شود. این کار در اواخر دهه ۱۳۸۰ به اجرا گذاشته شد و بخش عمده آن در دهه ۱۳۹۰ انجام خواهد شد. از هدفمندسازی یاران هها به عنوان بزرگترین طرح تاریخ اقتصادی ایران نام برده م یشود.
سابقه پرداخت یارانه به مفهوم کنونی آن به دهه 1340 بازمیگردد. این پرداختها در دوره بعد از انقلاب با اختصاص منابع مالی بیشتری ادامه یافت و هر چند طی دوران اجرای برنامههای توسعه اول و دوم که مبتنی بر سیاستهای تعدیل ساختاری بودند، کاهش هزینههای عمومی دولت و حذف یارانهها مدنظر قرار داشت اما این موضوع به طور جدی عملیاتی نشد. در برنامه چهارم توسعه بحث هدفمندسازی یارانهها به ویژه در زمینه حاملهای انرژی مورد تاکید قرار گرفت اما با مخالفت نمایندگان مجلس مواجه گردید تا جایی که مجلس اصولگرا در جهتی مخالف، سیاست «تثبیب قیمتها» را به تصویب رساند؛ سیاستی که اصلاح پیامدهای منفی آن از سوی دولت اصولگرا به عنوان یکی از اهداف طرح هدفمندسازی اعلام شده است! در آبانماه 1387، هیات وزیران لایحه هدفمندسازی یارانهها را در راستای اصلاح نظام اقتصادی کشور به تصویب رساند و این قانون پس از فراز و نشیبهایی در دیماه سال 1389 وارد فاز اجرایی گردید. طرحی که دولت مدعی است با اجرای آن «ایران ظرف پنج سال جزئ 10 کشور صنعتی جهان میشود»، «با اجرای آن حتی یک نفر فقیر یا بیکار نخواهیم داشت» یا اینکه «ظرف دو سال و نیم میزان تورم به کمتر از پنج درصد کاهش خواهد یافت». از آنجا که دولت روش کار خود در اجرای این سیاست را روش «شوک درمانی» اعلام کرده است، بدیهی است تغییر سریع الگوی هزینهکرد منابع مالی کلان یارانهها و آزادسازی قیمتها میتواند تاثیرات کوتاهمدت و بلندمدت فراوانی بر حوزههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر جای گذارد.
این نوشتار از منظری متفاوت از آنچه تاکنون پیرامون این طرح و پیامدهای آن بحث شده است، پرسشهایی را مطرح میکند که هر کدام پاسخهایی دوگانه را به همراه دارد. به عبارت دیگر دوراهههایی است مبهم که در نگاه اول امکان گزینش هر یک از آنها آسان نمینمایاند.
1- الگوی حاکم بر سیاست هدفمندسازی چیست؟ به عبارت دیگر این سیاست با ویژگیهایی که دارد در چارچوب کدام نوع سیاست رفاهی یا اقتصادی قابل تبیین است؟ این سیاست دارای دو وجه است: یکی حذف یارانهها و آزادسازی قیمتها و دیگری پرداخت موقت وجوهی به خانوارها به عنوان یارانه نقدی یا مکمل درآمدی. از یکسو بر اساس قانون موجود و بحثهای مطرح شده از سوی دستاندرکاران سیاست، دوره پرداخت وجوه نقدی بین یک تا حداکثر پنج سال ادامه خواهد داشت و از سوی دیگر اقتصاددانان مدافع سیاست، آزادسازی قیمتها را مهمترین وجه این سیاست و عامل اساسی در رقابتی شدن فضای اقتصادی، گسترش بخش خصوصی، بهبود فضای کسب و کار و رشد اقتصادی کشور میدانند. بر این اساس و با تحلیل محتوای نوشتهها و گفتههای موجود میتوان دریافت که آزادسازی قیمتها و ایجاد منابع جدید مالی برای دولت، وجه غالب این سیاست است. از این رو میتوان با اندکی تسامح اظهار داشت که این سیاست بیشتر به سمت الگوی نئولیبرالیسم اقتصادی گرایش دارد؛ الگویی که به طور خاص در دهه 1980 میلادی و همچنین بعد از فروپاشی نظام سیاسی شوروی و همزمان با روی کار آمدن احزاب محافظهکار در دستور کار کشورها قرار گرفت. این گونه سیاستها از اواسط دهه 1980میلادی از سوی نهادهای بینالمللی نظیر بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول در قالب سیاستهای «تعدیل اقتصادی» به کشورهای در حال توسعه پیشنهاد گردید و بر همین اساس در ایران نیز در قالب برنامه اول و دوم توسعه مدنظر قرار گرفت اما اجرای آن با توجه به بروز پیامدهای منفی اجتماعی و اقتصادی متوقف گردید. حال این موضوع محل پرسش است که با رفتارها و خلقیاتی که از نظام سیاسی موجود دیده میشود، چگونه منفیترین ابعاد لیبرالیسم با چنین سطحی از پشتیبانی سیاسی و اجرایی همراه شده است؟
2- موضوع دیگری که مطرح است اینکه، مدافعان اقتصادی این سیاست بر این باورند که آزادسازی قیمتها، گام اولیه در رقابتی کردن فضای اقتصادی است. در اینجا دو نکته قابل طرح است. اول اینکه اگر رقابتی کردن اقتصاد برای دولت از این میزان اهمیت برخوردار است، پس چرا بسیاری از واگذاریهای دولت در اجرای اصل 44 قانون اساسی، بنا بر گزارش مجلس به بخش شبهدولتی بوده است نه بخش خصوصی؟ در حالی که به تحقیق اثبات شده است که خطر بخش شبهدولتی بدلیل گسترش یافتن فضای رانتی و غیرشفاف شدن اطلاعات اقتصادی، برای رقابتی شدن اقتصاد بسیار بیش از خطر بخش دولتی است. نکته دوم آنکه چرا دولت از یک سو بر آزادسازی قیمتها تاکید دارد و از سوی دیگر بطور مستقیم یا از طریق اصناف، قیمتها را به ویژه در زمینه کالاهای مصرفی خانوارها بشدت تحت کنترل دارد و به تعبیری، مکانیسم بازار را دستکاری میکند؟ با این سطح از مداخلهای که دولت در حوزه قیمتها دارد، دلیل تعیین مهلت قانونی برای انحلال سازمان تعزیرات حکومتی در برنامه پنجم توسعه چیست؟
3- از بدو بحث پیرامون ضرورتهای هدفمندسازی یارانهها، برجستهترین مسالهای که مدام مطرح شده است، مساله اسراف خانوارهای ایرانی در مصرف آب، برق و سایر حاملهای انرژی است تا جایی که رییس دولت در سفر استانی اخیر به استان سمنان شعار اصلی دولت را «مدیریت مصرف» اعلام کرد. در این راستا، انواعی از آمار مقایسهای با دیگر جوامع با تاکید بر کشورهای صنعتی نیز ارائه گردیده است. هرچند بسیاری از این آمارها غیرواقعی به نظر میرسند اما پرسشهایی جدی در مورد اینگونه مقایسهها مطرح است. اول «الگوی فرهنگی مصرف» در ایران است. بسیاری از احکام شرعی، الگوی زیست خانهمحور و بسیاری از مولفههای فرهنگی که طی سالها حتی از سوی خود حاکمیت به عنوان ارزش اشاعه داده شده است، سبک زندگیای را رقم زده که مقایسه آن با کشورهای غربی را نامطلوب و ناممکن میسازد. دوم آنکه چرا دولت، نقش خود در اتلاف منابع را پنهان میکند؟ هدر رفتن بیش از 30 درصد آب در شبکههای توزیع بعلت فرسودگی لولهها پیش از آنکه به دست مصرفکننده برسد، اتلاف بیش از 23 درصد از انرژی برق تولیدی در شبکه، راندمان پایین نیروگاهها در مقایسه با استانداردهای جهانی، تولید خودروهای پرمصرف در بازاری انحصاری و سایر مواردی که نشان میدهد نقش دولت در اسراف انرژی به مراتب پررنگتر از خانوارهاست. مورد سوم مربوط به مقایسه قیمت انواع انرژی در ایران با دیگر کشورهاست که این مقایسه اگر با شاخصهای دیگری نظیر تورم (ایران پنجمین تورم بالا را در میان کشورها دارد)، درآمد سرانه، حداقل حقوق و دستمزد و … همراه شود، غیرمنطقی بودن آن آشکار میشود. از این رو این سوال مطرح است که اگر دولت به همراهی مردم با این طرح اطمینان دارد، چرا سعی دارد خلائ اطلاعاتی موجود در این زمینه را با اطلاعات نادرست پر میکند؟ و اینکه دولت در راستای افزایش کارایی خود چه برنامههایی را در چارچوب این طرح مدنظر دارد؟ همچنین چرا مردم میبایست بابت بسیاری از ناکارآمدیهای دولت تنبیه شوند؟
4– به تعبیر هابرماس در حد فاصل حوزههای اقتصاد و سیاست، فضایی وجود دارد که همان جامعه مدنی یا حوزه عمومی است که مهمترین وجه عمومیت آن، «نقادی» است. هابرماس بر این باور است که وجود این فضای نقادی، ضمن تقویت کنش ارتباطی در سطح کنشگران و تقویت پروسه شهروندی موجب میشود تا جامعه بزرگ شده و به تدریج دولت را در برگیرد. در این چارچوب، اجرای سیاست هدفمندسازی یارانهها چه تاثیری بر پروسه شهروندی در ایران خواهد داشت؟ یا اینکه تاثیر این سیاست بر رابطه دولت-ملت چیست؟ آیا این سیاست بعنوان سیاستی نئولیبرال، به تعبیر بوردیو موجب خواهد شد تا دولت در ذهن مردم به عاملی بیگانه تبدیل شود؟ آیا میزان وابستگی مردم به دولت با توجه به پرداختهای نقدی افزایش مییابد یا اینکه برعکس با توجه به آزادسازی قیمتها مردم فضای عمومی مستقلی از دولت را شکل میدهند؟ هر چند به نظر میرسد گسترش فضای عمومی به ویژه با توجه به تضعیف نهادهای صنفی و مدنی در سالهای اخیر بعید به نظر میرسد یا اینکه حتی اگر این فضا رو به گسترش رود، حالتی نابسامان و آشفته خواهد داشت.
5- بدون شک تامین رفاه اجتماعی از وظایف دولت در قبال جامعه است. در چارچوب این سیاست که به نظر میرسد بخش عمدهای از هزینههای اجتماعی دولت به بازار سپرده میشود، دولت چه نقش تازهای را برعهده خواهد داشت؟ آیا بناست در این چارچوب، دولت به تدریج پای خود را از حوزه رفاه بیرون بکشد و رفاه مبتنی بر مکانیسم بازار را در پیش گیرد؟ به تعبیر دیگر آیا کارگزاران جدیدی وارد عرصه ارائه خدمات رفاهی میشوند؟
6- بر اساس مطالعات انجام شده، در شرایط پیش از اجرای این سیاست، هر چند که طبقات بالای درآمدی سهم بیشتری از یارانهها میبرند اما میزان وابستگی طبقات پایین به یارانهها به مراتب بیش از طبقات بالاست. به عبارت دیگر در شرایط جدید، وجوه پرداخت شده در میان طبقات پایین به لحاظ ذهنی مبالغ قابل توجهی مینمایاند. طی روزهای پس از اجرای این سیاست اخباری مبنی بر وجود اختلافاتی بر سر نحوه توزیع این مبالغ در میان اعضای خانوار منتشر گردید که این پرسش را در ذهن ایجاد میکند که آیا پرداخت این وجوه موجب تضعیف سرمایه اجتماعی در میان خانوارها نخواهد شد؟ آیا موجب کاهش فعالیتهای خیریهای در جامعه نخواهد شد؟ و آیا نحوه پرداخت و توزیع این وجوه موجب تضعیف اخلاقیات نمیگردد؟
7- برخی مطالعات راهگشای انجام شده در حوزه مسائل اجتماعی، عامل موثر در وقوع بسیاری از آسیبهای اجتماعی را تدوین برنامههای تخیلی و غیرواقعبینانه از سوی مسئولان میداند که عدم تحقق آنها ضمن ایجاد سرخوردگیهای اجتماعی و کاهش سطح اعتماد جامعه، موجب بروز آسیبهای اساسی میشود. حال این پرسش مطرح است که اساساً چرا دولتمردان بدون کمترین ابهامی نسبت به عدم موفقیت احتمالی این طرح، آن را حلّال تمام نارساییهای اقتصادی و توسعهای کشور معرفی میکنند؟ از ابتدای مطرح شدن این طرح، دولت از آن به عنوان بزرگترین جراحی اقتصادی تاریخ کشور یاد کرده است. اما در این جراحی اول اینکه تا چه میزان به شرایط بیمار توجه شده است؟ و دوم آنکه با عملکردی که وجود دارد، این جراح تا چه میزان از توان و قابلیت انجام چنین عملی برخوردار است؟
در اینکه روش موجود هزینه کردن یارانهها، روش چندان کارآمدی نیست تردیدی وجود ندارد اما باید در نظر داشت که در خصوص موفقیت روش جایگزین نیز قطعیت و تضمینی نیست. پرسشهای مطرح شده در این نوشتار همگی تردیدهایی را به همراه دارد که این تردیدها به ویژه با توجه به ابهامها و عدم شفافیتی که حتی برای خود مجریان و دستاندرکاران این سیاست وجود دارد، دوچندان میشود. البته این موضوع را هم نباید از نظر دور داشت که وجود منابع درآمدی نفت امکان اصلاح و بازگشتپذیری چنین سیاستهایی را همواره به عنوان یک گزینه برای دولت محفوظ میدارد.
هدف طرح هدفمندی یارانه ها
غلامرضا مصباحی مقدم رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی درباره اهداف هدفمند کردن یارانه ها این دلایل را ذکر کرده است: شکلگیری ساختار اقتصادی ایران بر مبنای سوخت ارزان که منجر به تولید با کیفیت پایین، عدم توانایی رقابت با دیگران و عدم تلاش برای مصرف بهینه سوخت در ایران شده است وی در اینباره مثال زده است: قیمت گازوییل در ایران ۱۶ / ۵ تومان و در ترکیه ۱۸۰۰ تومان است، اما هزینه حم لونقل در ترکیه ارزان تر از حم لونقل در ایران است. یک عامل این توفیق ترکیه این است که ناوگان حم لونقل خود را اصلاح کرده که پس از اصلاحات اقتصادی ترکیه، صورت گرفته است، که نمونه موفق اصلاح قیمت حامل های انرژی هم به شمار می رود. یک سوم درآمد ترکیه ناشی از مالیات برق، گازوئیل و بنزین است. سوخت و مواد غذایی ارزان موجب اسراف و سوئمصرف در میان مردم شده است. توصیه بانک جهانی مبنی بر اختصاص یارانه به تولیدکنندگان و نه مصرف کنندگان نیز از دلایل این امر بوده است. همچنین از اثرات مهم این طرح از بین رفتن فاصله طبقاتی می شود چرا که در گذشته بیشتر یارانه ها را دهکهای بالای جامعه مصرف م یکردند. میزان درآمد حاصل از هدفمندی یارانه ها از ۲۸ آذر ۱۳۸۹ تا ۳۱ خرداد ۱۳۹۱ ، ۳۰ هزار میلیارد تومان و میزان مصارف ۶۲ هزار میلیارد تومان بوده که این ارقام نشان دهنده کسری ۳۲ هزار میلیارد تومانی است.
ماهنامه شماره ۲۲