
سیاست ورزی در پناهندگی
مهاجرت و پناهندگی، به خصوص موج حرکت از کشورهای فقیر به سوی کشورهای ثروتمند جهان، محل بحث های داغ اخلاقی و سیاسی بوده است. حتی امروزه سرنوشت انتخابات در کشورهای اروپایی و حتی در یک کشور بزرگ و غنی مانند استرالیا، به سیاست مهاجرت احزاب مختلف بستگی پیدا کرده است؛ متاسفانه فعالین حقوق بشر در حیطه ی پناهندگی و مهاجرت خود را سرگرم موارد منفرد می کنند و کمتر درگیر مباحثی می شوند که در پی آسیب شناسی، یافتن راه حل های حقوقی و یا اصول اخلاقی در این زمینه هستند.
مهاجرت و پناهندگی روی کاغذ و مطابق متن کنوانسیون های امضا شده، توافقی انسانی به نظر می رسد اما متاسفانه در عمل همواره دست آویز سیاست های دولتی و سواستفاده های شخصی بوده است. مطابق توافقنامه ی ۱۹۵۱، یک پناهنده کسی است که به طور مستدل می تواند نشان دهد که به خاطر ملیت، مذهب، نژاد و یا تعلق به گروه سیاسی خاصی تحت تعقیب است یا در هراس از آن به سر می برد و اکنون که در خارج از کشور است، به سبب این ترس قادر یا مایل به بازگشت به کشور خود نیست. (1)
امروزه هم چنین چندین کشور ثروتمند جهان بر سر این مسئله توافق کرده اند که به چنین اشخاصی حق پناهندگی اعطا کنند. این کشورها که موجی از پناهندگان به آنجا سرازیر شده اند، برای اعطای حق پناهندگی طی جلساتی و در یک فرآیند اداری استدلالات فرد را برای درخواست پناهندگی مورد پژوهش قرار می دهند.
به جرات می توان گفت که این توافق نامه به خاطر تعریف مبهم و سربسته ی خود از پناهنده، در عمل دستاویز سواستفاده ی فرصت طلبان از یکسو و سیاست های مهاجرتی و سلیقه ای کشورهای مهمان از سوی دیگر، قرار گرفته است. پناهندگی به جریان “شیر آبی” تشبیه و تبدیل شده که کشورها هر وقت بخواهند آن را باز یا بسته، کم یا زیاد می کنند.
از آنجایی که بازگرداندن(دیپورت) متقاضیان مردود به کشور خود، حساسیت های اجتماعی را برمی انگیزاند، کشورهای ثروتمند پناهندگان را به عنوان بخشی از سیاست های مهاجرتی خود پذیرفته اند. ادارات مهاجرت این کشورها، پناهندگان را به جای پناهنده به چشم کسانی می نگرد که از طریق پناهندگی درخواست مهاجرت کرده اند و بنابراین به صورت سلیقه ای و برحسب نیاز خود، به متقاضیان پاسخ می دهند. این سیاست ورزی، مفهوم پناهنده را از معنا تهی کرده است و این کشورها معیارهای خود برای مهاجرت مانند تخصص، جوانی و حتی غیرسیاسی بودن را برای پذیرش درخواست پناهندگی به کار می برند. در این میان کلیسا، به بهانه ی حمایت از پناهجویان بینوا، عملاً فضا را برای برخی فرصت طلبان باز می کند تا با روی آوردن موقتی به مذهب مسیحیت، درخواست پناهندگی شان پذیرفته شود. از آنجایی که پرونده ها خصوصی است، کسی نیست که بتواند این را ثابت کند، اما امری است که تقریبا همگان به آن اذعان دارند.
تبعات این سیاست ها نتیجه ی برعکس می دهد: پناهندگان واقعی مجبور هستند که به صورت غیرقانونی از کشورهای افغانستان، ایران، کردستان عراق یا سوریه راه سخت و طاقت فرسا و بعضاً ناممکنی را به سوی اروپا طی کنند ( در این راه چه بسیار کسانی که جان خود را از دست داده اند) یا سال ها در ترکیه، در شرایط وحشتناک و غیرانسانی این کشور، منتظر پذیرش درخواست پناهندگی و پرواز به کشور سوم بمانند. همین کشورهای به ظاهر نیکوکار و پذیرای پناهنده رسماً از ترکیه و یونان می خواهند که جلوی ورود پناهندگان قاچاقی را بگیرد و خودشان تعداد بسیار اندکی از این پناهندگان را از ترکیه می پذیرند.
این در حالی است که عده ای فرصت طلب، با ساختن داستان های جعلی و خوشایند سیاست های مهاجرتی کشورهای ثروتمند، به راحتی از طریق کانال پناهندگی و با پرواز مستقیم به این کشورها می آیند. بنابراین پناهندگی و مهاجرت پدیده ای به شدت طبقاتی است. کشورهای ثروتمند تحت نام پناهندگی و به بهانه ی کمک به انسان های بی پناه، طبقات متوسط یا مرفه کشورهای جهان سوم را که پول کافی برای سفر به این کشورها و اقامت موقت دارند؛ به عنوان پناهنده در خود می پذیرد. این افراد فرصت طلب از کانال محدودی که برای پناهندگان واقعی باز شده است سواستفاده کرده و در عمل اپوزیسیون خارج از کشور را تضعیف و غیرسیاسی کرده اند. برخی از ایشان برای پذیرش درخواست پناهندگی، موقتاً به احزاب اپوزیسیون خارج از کشور ملحق می شوند و بعد از چند خودنمایی و با گرفتن جواب، فعالیت سیاسی را ترک کرده و بنابراین به فضای سیاسی و این احزاب ضربه می زنند. به همین دلیل است که علی رغم ورود هزاران پناهنده ی سیاسی و اجتماعی از ایران در طول این سال ها، احزاب سیاسی خارج از کشور، هیچ رشدی نداشته اند! بعد از مدت کوتاهی هم بسیاری از ایشان با امضا کردن یک “توبه نامه” در سفارت، یا با پاسپورت های مخفی خود به ایران بازمی گردند! نتیجه ی این شرایط، تضعیف اپوزیسیون، لوث شدن مفهوم پناهندگی و فعالیت سیاسی در تبعید و کمک به جمهوری اسلامی است تا پناهندگان را مشتی فرصت طلب جلوه دهد که فقط برای زندگی بهتر در اروپا و آمریکا، دروغ پردازی می کنند. سواستفاده ی سیاسی دولت های کشورهای پذیرنده ی پناهنده از مفهوم پناهندگی دلیل اصلی چنین وضعیتی است.
ممکن است عده ای اعتراض کنند که مهاجرت برای زندگی بهتر، “حقِ” هرکسی است و یا شرایط در ایران آن چنان سخت است که هرکسی که از ایران می آید، مطابق تعریف پناهندگی صلاحیت لازم برای احراز آن را دارند. این اعتراض در اصل بهانه جویی و خودفریبی است. مسئله ی اصلی این جاست که این سواستفاده ها، شرایط را برای پذیرش پناهندگان واقعی، خصوصاً کسانی که در ترکیه به سر می برند، دشوار و بعضاً ناممکن کرده است. کشورهای غربی ادعا می کنند که هر ساله، به اندازه ی کافی پناهنده دریافت می کنند و بنابراین دلیلی برای پذیرش پناهنده از ترکیه ندارند! پناهندگان در واقع به چشم مهاجرینی نگریسته می شوند که نه مطابق شرایط و دلایل اصلی، بلکه مطابق سلایق مهاجرتی کشورهای مهمان گزینش می شوند. بسیاری از فرصت طلبان با استفاده از رانت های اطلاعاتی خود از این سلایق مهاجرتی باخبر شده و برای درخواست پناهندگی به سوی این کشورها سرازیر می شوند درحالیکه پناهندگان واقعی هنوز در راه هستند یا باید سال های سال شرایط اسفناکی را در ترکیه بگذرانند.
لوث شدن مفهوم پناهندگی ضربه ی بزرگتری نیز به فعالین سیاسی در داخل ایران وارد می کند. فعالینی که در داخل ایران تحت تعقیب هستند و نمی توانند مستقیماً به اروپا پرواز کنند، باید به شرایط اسفناک زندگی در ترکیه و انتظار طولانی مدت تن دهند. بنابراین شرایط دشوار پناهندگی، در عمل موجب رضایت آنان به ماندن در ایران و تحمل احتمالی زندان می شود. هم چنین داستان پردازی های خیالی موجب شده است که به تجارب و موارد نقض حقوق بشر در کیس های پناهندگی دیگر توجه چندانی نشود.
این اولین بار نیست که حقوق بشر در دنیای قطبی شده و طبقاتی، قربانی سیاست های حکومتی می شود. سیاست کارگران مهمان نیز که خصوصاً توسط آلمان غربی، هلند و فرانسه در سال های بعد از جنگ جهانی دوم پیگیری شد، در عمل به ایجاد طبقه ای کاملاً فرودست از کارگران ترک، مراکشی یا الجزایری در این کشورها شد که هر لحظه به خاطر موقعیت خود در خطر اخراج از کشور قرار داشتند. روی کاغذ اگرچه این کارگران ارزان تر از کارگران بومی هستند؛ اما در هر حال در کشورهای مهمان شرایطی را به دست می آورند که بسیار بهتر و مناسب تر از کشورهای خودشان هست. دولت مردان ادعا می کنند که ما از یک جامعه ی چندنژادی و چندفرهنگی دفاع می کنیم!
مایکل والزر در انتقاد از این سیاست ها می نویسد: “این کارگران مهمان دولت را مانند قدرتی فراگیر و ترسناک تجربه می کنند که زندگی شان را تشکیل داده و همه ی حرکات آنان را تحت کنترل دارد و از آن ها نیز هرگز نظرشان را نمی پرسد. مهاجرت فقط یک گزینه ی صوری است و اخراج یک تهدید عملی و مداوم. این کارگران به عنوان یک گروه، طبقه ای فاقد حق رای و نظر هستند؛ هم به عنوان یک طبقه استثمار و سرکوب می شوند هم به خاطر اینکه فاقد حق رای و ناتوان از سازماندهی برای دفاع از خود هستند.” (2)
البته در رسانه ها از این کارگران مهمان به عنوان نشانه ای از جهان آزاد و جامعه ای چندفرهنگی یاد می شود. بعد از فروپاشی بلوک شرق، کارگران کشورهای اروپای شرقی نیز به عنوان کارگران مهمان به همین بلا دچار شدند. اقتصاد این کشورها، به دلیل مهاجرت های بی رویه ی نیروی کار جوان فلج شده است، در حالی که این کارگران، مداوماً در معرض تهدید به اخراج از کشور هستند و به محض از دست دادن کار، حق اقامت شان باطل شده و می بایست به کشور خود بازگردند.
هم در حیطه ی مهاجرت و هم در حیطه ی پناهندگی، ما شاهد سیاست زدایی از مهاجرین و پناهندگان هستیم. با اتخاذ سیاست های سلیقهای در امور پناهندگی، مهاجرین منفعل، غیرسیاسی و فرصت طلب جایگزین پناهندگان سیاسی شده اند که اکنون در عراق، ترکیه و ارمنستان مجبور به تحمل سخت ترین شرایط هستند. این تقسیم بندی جغرافیایی میان پناهندگان ثروتمند و فقیر در عمل مفهوم پناهندگی را از محتوا تهی کرده است و چهره ای زشت و کریه به آن بخشیده است. مهاجرین نیز همواره در معرض اخراج قرار داشته و توان سازماندهی سیاسی و دفاع از خود را از دست می دهند. هم از پناهندگان و هم از مهاجرین این انتظار هست که در کشور مقصد اصطلاحاً اینتگره بشوند که همراه با آموزش زبان و آمادگی برای بازار کار، تلویحاً به معنای پذیرش بی چون و چرای شرایط موجود نیز هست. در عمل اصطلاح اینتگره شدن بدان معناست که از مهاجر و پناهنده خواسته می شود که برای شهروند معمولی شدن تلاش کند. چنین شخصی مسلما همواره برای معمولی بودن، باید از اعمال ناهنجار که “مبارزه ی سیاسی” نیز بخشی از آن قلمداد می شود، اجتناب کند.
منابع
1. Stanford encyclopedia of philosophy – immigration May 10, 2010
< http://plato.stanford.edu/entries/immigration/ >
2. Walzer, M., 1983, Spheres of Justice, New York: Basic Book
ماهنامه شماره ۲۸