اخرین به روز رسانی:

مهٔ ۲۶, ۲۰۲۵

نگاهی به ترورهای خارج کشور مخالفین جمهوری اسلامی؛ درگفتگو با حمید نوذری

حمید نوذری مسئول کانون پناهندگان سیاسی ایرانی در برلن است که به همراه مهران پاینده و عباس خداقلی دو کتاب مهم در رابطه با ترورهای خارج کشور منتسب به جمهوری اسلامی نوشته و تحقیقات مفصلی در مورد آن چه که تروریسم دولتی جمهوری اسلامی می خواند انجام داده است. در گفت و گوی پیش رو از اون پیرامون تاریخچه، تیم فرماندهی و علل ترورها پرسیدم.

 لطفا در ابتدا یک تاریخچه کلی در رابطه با ترورهای مخالفین جمهوری اسلامی بازگو نمایید.

ترور در قاموس افراطی های مذهبی در ایران سابقه طولانی دارد. من نمی خواهم چندان در تاریخ پیش از جمهوری اسلامی غور کنم و تنها به عنوان نمونه از ترور کسروی نام می برم. ترور نوعی از عمل سیاسی- اجتماعی این ها بوده است. در دوران جمهوری اسلامی، کوتاه پس از انقلاب حذف فیزیکی مخالفین در دستور کار قرار می گیرد. دوره اول را می توان ده سال اول پس از انقلاب، پیش از مرگ خمینی دانست. او به وضوح فرمان قتل می داد، از قاسملو می توان نام برد که پس از حوادث کردستان خمینی گفت نیروهای مسلمان در هر کجا که وی را بیابند باید این عنصر را از بین ببرند. به دستورات امثال خلخالی علیه دکتر بختیار و چند تن دیگر به نام همکاری با رژیم سابق نیز می توان اشاره کرد که با تکیه به فتوای خمینی صادر می شد.

تا زمانی که خمینی زنده بود نیروهای مختلفی در اطراف او بودند که این قتل ها و فرمان های ترور را اجرایی می کردند. آن چه مسلم است این است که او باید این اعمال را تایید می کرد.

2ترورها در سال های اول انقلاب تا هنگام تاسیس واواک در پاییز 1364 در سه حوزه سازماندهی می شد، یکی در دفتر خمینی زیر نظر ری شهری، یکی در دفتر نخست وزیری زیر نظر خسروتهرانی و یکی در بخش امنیتی سپاه پاسداران که زیر نظر فروتن بود.

اسناد و شواهد دادگاه میکونوس نشان داد که حتی در اطراف خمینی گاها گروه های مختلفی برای ترور یک شخص وارد عمل می شدند. ما می دانیم که سه تیم برای ترور مسعود رجوی، دو یا سه تیم برای ترور ابوالحسن بنی صدر و دو تیم برای ترور هادی خرسندی کار می کردند. چند ماه پیش از پاییز 64 که واواک تاسیس شد یک گروه چهل نفری از طرف خمینی مسئول می شدند که اساسنامه واواک را تنظیم کنند. ابوالقاسم مصباحی معروف به شاهد  Cدر جریان دادگاه میکونوس توضیح داد دو نظر متفاوت در این هیات چهل نفری وجود داشت. یک گروه می گفتند که هدف سازمان امنیت باید جمع آوری اطلاعات، ارزیابی و پیش گیری از خطر برای کشور باشد و گروه دیگر معتقد بودند که برای این کار باید به عملیات تهاجمی هم دست زد. این دعوا تا جایی که می دانیم حل نمی شود و بعد از طریق حجازی به خمینی منتقل می شود و در نهایت طبق دستور خمینی حذف فیزیکی مخالفین با فرمان، جزئی از وظایف واواک می شود و ترور به جزئی از وظایف سازمانی این وزارت خانه تبدیل می شود.

با مرگ خمینی و روی کار آمدن خامنه ای در شورایی به نام کمیته امور ویژه که شامل تعدادی از سران نظام بوده است تصمیمات خارج از قانون اساسی شامل ترورها گرفته می شد. اعضای این شورا رهبر، رئیس جمهور، مسئول امور خارجی که الزاما نباید وزیر امور خارجه باشد، وزیر واواک، مسئول امور امنیتی رهبر، یک نفر از شورای نگهبان و یک نفر از نیروهای انتظامی بوده اند. رهبر و رئیس جمهور معمولا در جلسات تدارک و بررسی مسئله نمایندگانشان را می فرستاند ولی در جلسه تصمیم گیری نهایی خودشان شخصا شرکت می کردند. به عنوان مثال وقتی که ترور شرفکندی در کمیته امور ویژه تصویب می شود اعضای حاضر کمیته خامنه ای، رفسنجانی، علی اکبر ولایتی، علی فلاحیان، آیت الله خزعلی، ری شهری و از نیروی انتظامی سیف الهی بودند. این افراد دستور ترور شرفکندی – میکونوس – را صادر کرده بودند.

 کمیته امور ویژه علاوه بر ترورهای خارجی، دستور ترورهای داخلی را نیز صادر می کرده است؟ برای مثال مسئول امور خارجی هم در صدور دستور برای ترورهای داخلی نقش داشت؟

بله، مسئول امور خارجی در رابطه با واکنش جهانی و موقعیت بین المللی نسبت به هر ترور اظهار نظر می کرده است. مسئول امور خارجی در آن زمان علی اکبر ولایتی بوده است که اتفاقا وزیر امور خارجه هم بود. اما در وزیر بودن مسئول امور خارجی الزامی وجود نداشت بلکه کسی است که رهبر در رابطه با مسائل بین المللی برای حضور در کمیته تعیین می کرده است.

این کمیته از پس از مرگ خمینی تا ترور میکونوس در رابطه با ترورهای درون کشور نیز تصمیم گیری می کرده است. حتی تصمیم گیری های این کمیته تنها به مسئله ترورهای داخل و خارج کشور محدود نمی شده و هر مسئله ای که از نظر سران نظام لازم الاجرا بوده و در خارج قانون اساسی قرار داشته را بررسی می کرده است. به عنوان مثال جلوگیری از فعالیت نهضت آزادی هم در این هیات تصویب شده است. در واقعا عمدتا به مواردی می پرداختند که فکر می کردند در دراز مدت برای امنیت رژیم خطرناک باشد.

شما حذف فیزیکی مخالفین جمهوری اسلامی را تروریسم دولتی می خوانید. گروه های تروریستی منطقه هم در این تروریسم دولتی نقش داشتند؟

1 در دادگاه میکونوس معلوم شد بسیاری از ترورها و آدم ربایی های حزب الله با دستور مستقیم ایران بوده است، یعنی مواقعی که ایران می خواسته گروگان ها را آزاد می کرده، فشار می آورده یا فشار را کم می کرده است. به ویژه در رابطه با ربودن چند شهروند آلمانی در سال های دهه 80 به وسیله حزب الله، در عمل طرف مذاکره برای آزادی آن ها مسئولین امنیتی ایران بودند کسانی مثل ابوالقاسم مصباحی و سعید امامی. مدارک و عکس های ورود این دو نفر در رابطه با ورودشان به آلمان برای مذاکره با آلمانی ها موجود است، در حالی که حزب الله آدم ربایی کرده بود طرف مذاکره این ها بودند. در قتل های خارج کشور هم مثلا می توان از انیس نقاش نام برد که لبنانی است و حضور این گروه ها در ترورهای مخالفین جمهوری اسلامی خیلی واضح بود، از جمله حضور واضح سه حزب اللهی در تیم کماندوهای ترور میکونوس.

جمهوری اسلامی از این ترورها چه نفعی می برده است؟

من و همکارانم کتابی نوشتیم به نام هنوز در برلن قاضی است و ترجمه ای با نام سیستم جنایت کار که شامل اسنادی است که در رابطه با تروریسم دولتی و حذف فیزیکی مخالفین از اواسط دهه هشتاد تا اواسط دهه نود در خارج کشور اتفاق افتاده است. از پایان جنگ و بلافاصله پس از آغاز رئیس جمهوری رفسنجانی دور جدیدی از ترورها در خارج کشور اتفاق افتاد. سران رژیم فکر می کردند باز شدن فضای اقتصادی کشور و برقراری رابطه با بانک جهانی و دنیای غرب موج هایی از اعتراض در حاشیه شهرهای ایران به راه خواهد افتاد و تصمیم گرفته بودند کسانی را که بالقوه می توانند رهبری این اعتراضات به عهده بگیرند را از بین ببرند. 89 قاسملو را کشتند، 90 کاظم رجوی و 91 دکتر بختیار، 92 میکونوس، 93 در رم نقدی و 94 زهرا رجوی را در ترکیه زدند. پیش از آن چند تن از رهبران کومله همچون غلام کشاورز و صدیق کمانگر و دیگران را در منطقه کردستان و یا در قبرس زدند. 92 فریدون فرخزاد را زدند و چند ترور هم خوشبختانه با شکست مواجه شد. در این کتاب اهداف و تحلیل های این ترورها بررسی شده است. به نظر من علت ترور مرحوم فروهر و همسر ایشان و افرادی که می توانستند دست به بسیج عمومی بزنند نیز از همین جهت بود.

نظریه ای وجود دارد که می گوید پس از مرگ آیت الله خمینی هر بار گروهی از درون جمهوری اسلامی به سمت برقراری رابطه با آمریکا و استحکام بخشیدن روابط با غرب رفتند ترورها شدت گرفته و هدف این ترورها منزوی کردن ایران به قصد اعمال سلطه به خصوص از سوی رهبری جمهوری اسلامی بوده است. شما در این رابطه چه فکر می کنید؟

به نظر من نهادی مثل کمیته امور ویژه نشان می دهد که خیر، چنین نیست. در آن جا هم رئیس جمهور وقت هاشمی و هم رهبر یعنی خامنه ای حضور داشتند. در عین حال فکر نمی کنم مثلا ترور بختیار یا قاسملو ربطی به رابطه ایران با آمریکا داشته باشد. مثلا ترور قاسملو و شرفکندی به این دلیل بود که سران رژیم فکر می کردند این منطقه می تواند برای ایران خطرناک باشد و رهبران آن می توانند در ایران هم حرکاتی به راه بیندازند. ترور رهبران کرد ایرانی برای این بود که در چنین مواردی ایفای نقش نکنند. الان هم که حوادث را مرور می کنیم می بینیم این تحلیل چندان بی مناسبت نبوده و دیدیم که کردستان پس از سال 91 و حمله آمریکا به عراق و به وجود آوردن منطقه آزاد کردستان چه نقش عمده ای در منطقه ایفا کرد.

مدیر
جولای 25, 2014

ماهنامه شماره ۱۴