نگاهی به تاریخ یهودیان در سرزمین ایران
در طول تاریخ هزاران سالهی تمدن، سرزمین ایران ایستگاه و خاستگاه اقوام و پیروان ادیان و آیینهای بسیاری بوده است که بازماندگان ایشان شامل مردم کنونیایران و مردمان گوناگونی در مناطق دیگر جهاناند که به دلیل جدایی سرزمینها و یا فرار و مهاجرت بخشهاییاز ایرانیان، در نقاط دور و نزدیک گیتی پراکنده گردیدهاند.
یهودیان نیز یکیاز اقوام باستانی منطقه بودهاند که گروه کثیری از آنها در سرزمین ایران اقامت داشته و چه با حفظ دین و فرهنگ باستانی خود، چه در حالت مستحیل شدن در میان ادیان و فرهنگهای قدرتمند دیگر، میلیونها ایرانی را در دوران کنونی و در کنار سایر اقوام از خود بر جای گذاشتهاند.
نسل جوان کشور ما، به دلیل زندگی در زیر سیطرهی حکومتی ایدئولوژیک و سختگیر که در جهت یکسان سازی دینی ایرانیان، تبلیغات و تاریخ نگاری یکسویه و ساختگی خاصی را به آنان ارائه داده است، از تاریخ اجتماعی و مردمی سرزمین خود بیخبر مانده است. جوانان ایرانی به علت فرار و مهاجرت اکثریت غیر مسلمانان کشور از سرزمین باستانی خویش در دهههای پس از انقلاب اسلامی، بهندرت با ایرانیان غیر مسلمان برخورد و آشنایی داشتهاند و شاید ندانند که هویت ایرانی در ذات خود ارتباطی با عقیدهی دینی نداشته و در طول تاریخ، هرگاه که حقوق و احترام انسانهای دیگر اندیش و دیگر باور رعایت شده است، سرزمین ما نیز همانند گلستانی در هنگام بهار، در صحنهی گیتی شکوفا گردیده است.
مطالعهی تاریخ مردمان ایران، بدون شک برای نسل جوان ما مفید خواهد بود. در این رابطه، کتاب سه جلدی “تاریخ یهود ایران” که در دههی ۳۰ خورشیدی توسط زنده یاد “حبیب لِوی” نوشته شده و در هر دو دوران پهلوی و اسلامی مورد بیمهری و ممنوعیت غیر رسمیحکومتی قرار گرفته است، پیشنهاد میگردد.
نخستین مهاجرت بزرگ قبایل “بنی اسرائیل” به مجاورت سرزمینهای ایرانی، در ۲۷۰۰ سال پیش در زمان آشوریان صورت گرفته که پس از تهاجم به سرزمین باستانی آنان و نابودی یکی از دو حکومت آنها موسوم به “اسرائیل”، اکثریت آن مردمان یعنی۱۰ قبیله از ۱۲ قبیله آنان را بهاجبار به مناطقی کوچ داد که در کردستان امروزی قرار داشته و بعدها و به مدت هزاران سال جزئی از سرزمینهای ایران گردیدند. این قبایل بهتدریج در مناطق کردستان، شمال و غرب ایران کنونی، بین النهرین و قفقاز سکونت گزیدند و اکثراً در میان مردمان این مناطق مستحیل گردیدند. گروههایی از میان آنها با حفظ دین و فرهنگ خود، تا همین دوران معاصر در این سرزمینها حضور بارزی داشتهاند. زبان این اقوام تا به امروز زبان آرامی آشوری، آمیخته با کلمات عبری است که حداقل شامل یهودیان ارومیه و مناطقی از کردستان میگردد.
دومین مهاجرت بزرگ بنی اسرائیل به منطقهی ایران در زمانی صورت گرفت که، کوروش با فتح بابل و توسعهی امپراطوری هخامنشی گروه بزرگیاز آنان را که پس از اضمحلال حکومت موسوم به “یهودا”و مستقر در اورشلیم و نابودی قبلهگاه دینی آنان در آن شهر به دست بابلیان به اسارت گرفته شده بودند، آزاد ساخت.
این جمعیت آزاد شده که عمدتاً وابسته به قبیلهی “یهودا”و از بازماندگان سلطنت یهودا بودند در تاریخ بهنام “یهودی” شناخته شدهاند.
بخشی از یهودیان آزاد شده، با اجازه و رهنمود هخامنشیان در زمان داریوش، به زادگاه خود بازگشتند و با احیای حکومت یهودیه و بنای قبلهی دینی خود، قرنها به مثابهی همپیمانان جنگی و مرزداران امپراطوری هخامنشی و اشکانی، در اتحاد با ایرانیان باستان بر جای ماندند. بخش دیگری از آنان تا همین ۵۰ سال پیش در بابل باقی ماندند و بخش بزرگی، در قلب سرزمینهای ایرانی در مناطقی مانند شوش، هگمتانه (همدان)، کرمانشاه ،کردستان ،فارس، شیراز و اسپهان (اصفهان) سکنی گزیدند و به مثابهی یکیاز قدیمیترین اقوام ایرانی شناخته شدند.
یهودیان ایرانی در طول هزارهی بعدی به عنوان قومی متمدن و صاحب فرهنگ و همچنین برخورداری از جنگآورانی دلیر، چه در مقام ساتراپهای مقتدر چه در حالت مدافعان مرزهای ایران و چه در صورت کاتبان و دولتمردان، جزو لاینفکی از ملت ایران بودهاند؛ در حالیکه دین مداران یهودی در سایهی حکومتهای تحملپذیر ایرانی، بزرگترین آثار دینی و شرعی خود مرسوم به مجموعه “تلمود بابلی” را در دانشگاههای خود در تیسفون تهیه نمودند، خدمات متقابلی نیز به حکومتهای ایرانی نمودند، بهطوری که یکی از خطوط رایج حکومتی در ایران اشکانی، شاخهای از خط عبری بوده است. اشکانیان، فرماندهان یهودی مستقر در بابل اشکانی و استقلال طلبان یهودیه در مبارزه با یونانیان و رومیان، دارای منافع مشترک بوده و گهگاه در اتحاد نظامی بر علیه آنان مبارزه میکردند.
بهطور کلی گورستانهای معظم و هزاران سالهی یهودی در سرتاسر سرزمینهای ایرانی که غالباً در اثر تعدی و غصب، جایگاه ساختمانها، خیابانها، پارکها و پارکینگها شده است، نشان دهندهی حضور و فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی این گروه از ایرانیان در مراکز اصلی تمدن ایرانی بوده است. تعدادی از پادشاههای ساسانی از مادران یهودی متولد شدهاند و تعدادی از ملکههای ساسانی یهودی بودهاند.
در مجموع بهجز دورانهاییکه مذهب با حکومت ساسانی در آمیخته میگردید، یهودیان مورد آزار و تعدی نبودند و دوشبهدوش هممیهنانشان از اقتدار ایران دفاع فعال نمودهاند. حتی در میان قیامکنندگان بر علیه تهاجم و اشغال اعراب مهاجم، سرداری یهودی نیز وجود داشته است که به دلایل روشن، نام او از تاریخ ایرانیان مقاوم و مبارز حذف گردیده است.
همینطور نخستین ساکنان و سازندگان شهر باستانی اصفهان، یهودیان بودند و اکثریت ساکنان آن منطقه شامل دهات و شهرهای اطراف را تا زمان برآمدن صفویان که بیشتر مردمان ایران را در مدت کوتاه به آیین خود درآوردند، یهودیان تشکیل میدادند.
پس از تثبیت دوران اسلامی تاریخ ایران، یهودیان به مثابهی یک گروه قومی-دینی مطرح و فعال، در سراسر منطقهی ایران بزرگ سکنی گزیدند و از بغداد تا بلخ و هرات و کابل تا بخارا و نیشابور تا بوشهر و شیراز و ری و رشت و تبریز و ارومیه و همدان و کردستان و کرمانشاه تا بادکوبه و قفقازیه و گرجستان، حضور خود را نشان دادند؛ هرچند که به دلیل وضع قوانین شرعی خاصی که به منظور جلوگیری از پیشرفت و برتری غیرمسلمانان وضع گردیده و به قوانین “اهل ذمّه” مشهور گردید و در تلاش مستمر برای اضمحلال تدریجی غیر مسلمانان، یهودیان نیز همانند بسیاری دیگر از ایرانیان مقاوم از متن جامعه کنار زده شدند.
زبان یهودیان ایران بعد از اسلام، غالباً زبان یا زبانهای ایرانی دوران پیش از حملهی اعراب “زبان پهلوی”، آمیخته با کلمات و استعارات عبری، بود که تا چند دههی پیش زبان مادری اکثر یهودیان ایران بوده است. یهودیان ضمن تکلم به زبانهای محلی خود، مانند فارسی و ترکی و کردی، غالباً از خط شکستهی عبری استفاده مینمودند که برای نوشتن متون فارسی و غیره نیز بهکار میبرند و برخی از قدیمیترین نوشتههای فارسی کشف شده، به همین خط عبری است. یکیاز خصوصیات دیگر یهودیان ایرانی، حفظ و پاسداشت موسیقی این سرزمین بوده که به دلیل ممنوعیت موسیقی در اسلام، به صورت هنری نیمه پنهان در میان یهودیان رواج داشت که در ساخت و تولید ابزار و آلات موسیقی نیز مهارت داشتد.
یکی دیگر از خدمات یهودیان در هزارهی اخیر، که شاید بزرگترین خدمت آنان در طول تاریخ ایران بهحساب بیاید، احیای تمدن و اقتصاد سرزمینهای ایرانی پس از تهاجم انسانکُش و تمدن برانداز مغولان بوده است که توسط وزیران شناخته شدهای مانند سعدالدوله و رشیدالدین فضلالله صورت پذیرفت و نسل سوم پادشاهان مغول را از قتل عام و تخریب پیشینیانشان، به سازماندهی کشوری و تجدید حیات اقتصادی و تولیدی کشانید.
تعداد یهودیان ایرانِ قدیم، تا قبل از ظهور صفویه را، در حدود ۴۰۰ هزار تن برآورد کرده اند که از سوی دیگر نشان دهندهی شدت سرکوب دینی و عقیدتیدر پانصد سال اخیر نیز هست؛ زیرا که تعداد فعلی یهودیان در این سرزمین به زحمت به ۲۰ هزار نفر میرسد.
در پایان دورهی قاجاریه، یهودیان ایران یک جماعت عمدتاً فقر زده و در شرف اضمحلالی بودند که به دلیل ممانعت از شرکت آنان در فعالیتهای اصلی اقتصادی، مانند زمینداری و تولید کشاورزی و فعالیتهای کشوری و اداری حکومتی، لشکری، کتابت و قضاوت، عموماً به فعالیتهاییمانند تجارت کوچک، طبابت سنتی، تهیهی مشروبات الکلی، جواهر فروشی و موسیقی اشتغال داشتند .
انقلاب مشروطه و به دنبال آن رشد سریع اندیشهی شهروندی در ایران، نقطهی عطف تجدید حیات جامعهی ایران منجمله، احیای جوامع غیر مسلمان ایرانی بود. سلطنت پهلوی که همراه با نوگرایی و غربگرایی خود، حدی از سکولاریسم را در ایران برقرار نمود عملاً با نادیده گرفتن قوانین تبعیض گرای “اهل ذمّه”، تساوی حقوق ایرانیان را صرف نظر از اعتقادات دینی مورد توجه قرار داد و بر همین اساس استعدادهای سرکوب شدهی اقلیتها را شکوفا نمود. ایرانیان جوان، در بستر مدرنیزاسیون و سازندگی بیوقفهی این دوران، با هممیهنان دیگر باور خود در محیط کار و زندگی، در هم آمیخته و با تقلیل چشمگیر قوانین تبعیض گرای گذشته، اقلیتها و از جمله یهودیان نیز توانستند عمدتاً در قالب طبقهی متوسط نوین، به میزان سواد، فرهنگ و رفاه قابل توجهی دست یابند و پس از قرنها در خود احساس مفید بودن، ایرانی بودن، انسان بودن و شایستهی احترام بودن را بازیابند و با اعتماد به نفسی بینظیر به فعالیت اجتماعی بپردازند.
در طول قرن بیستم میلادی، پس از ایجاد مدارس فرانسوی و یهودی “آلیانس” که در واقع نسلی از یهودیان را تبدیل به جوانانی با سواد و کارآمد نمود، مدارس ایرانی یهودیان نیز یکی پس از دیگری اجازهی تاسیس یافتند و یهودیان نیز در مدارس دولتی و خصوصی غیر یهودی مورد پذیرش قرار گرفتند. تا دوران انقلاب اسلامی، اکثر یهودیان ایران که تعدادشان به یکصد هزار تن رسیده بود، در زبان فارسی باسواد و نیمی از آنان به رفاه نسبی دست یافته بودند. جوانان یهودی دوران آخر پهلوی، اکثراً مشغول به تحصیلات دانشگاهی داخل و خارج کشور بودند و میزان وطن دوستی و احساس ایرانیت در آنان احتمالاً بیشتر از سایرین پدیدار گردیده بود. هزاران پزشک و مهندس یهودی در ایران مشغول به کار و بسیاری در ادارات دولتی به خدمت اشتغال داشتند. دهها نفر از یهودیان با تاسیس صنایع مدرن و بزرگ به درون طبقهی ممتاز جامعه راه یافته بودند. صنایع پلاستیک، آلومینیوم، کشاورزی و مرغداری مدرن را عمدتاً یهودیان پیشرو بنیاد گذاشتند و بسیاری دیگر از آنان در صنایع تولیدی کوچکتر نیز پیشقدم بودند. تعدادی از یهودیان در تجارت بزرگ، از جمله در زمینهی دارو، که تخصصی سنتی در میان یهودیان به حساب میآمد، به موفقیتهای چشمگیری دست یافتند.
جوانان یهودی بهتدریج در رشتههای علمی و هنری، ورزشی و سینمایی شرکت نمودند و تعدادی از آنان حتی در امور سیاسی، از جمله در میان روشنفکران و چپگرایان و آزادیخواهان، حضور بارزی داشتند. چندین نفر از یهودیان فرهیخته در سمت اساتید دانشگاهی، دانشمندان برجستهی ایران مدرن و روزنامهنگاران برجسته قرار گرفتند و پزشکان یهودی از ارائهی خدمات بهداشتی در روستاها تا برجستهترین مقامات بیمارستانی ایران و خارج از کشور دیده شدند. تعدادی از یهودیان در امور راه سازی، سدسازی و شهرکسازی نیز شرکت کرده و موفق بودهاند.
یهودیان ایران در کارهای خیریه نیز فعالیت چشمگیر داشتند و علاوه بر شرکت با دیگران در حمایت از زلزله زدگان و ستمدیدگان، نمونههاییمانند بیمارستان خیریهی “دکتر سپیر”، که کماکان نیز فعال و عمدتاً در خدمت جامعهی مسلمان جنوب تهران است و هنرستان صنعتی ”اُرت” که هزاران فنآور ایرانی را به جامعه تحویل داده است، از آن جملهاند. شکی نیست که حضور ادامهدار فعالِ جامعهی یهودی، در صحنهی جامعهی ایران، میتوانست سودی هزاران برابر از غارت اموال و تاسیسات آنان در بر داشته باشد و در عین حال حق مسلم شهروندی آنان نیز منقطع و زیر پا گذاشته نشود.
انقلاب اسلامی ایران، نقطهی عطف دیگری در تاریخ یهودیان، این قوم کهنسال ایرانی به حساب میآمد. به دنبال اعلام اینکه ایران، خود را در حال جنگ با اسرائیل میداند، توسط آیتالله خمینی در پاریس که در صفحهی اول روزنامهی کیهان، مورخ 26 دی ماه سال 1357 در تهران انعکاس یافت و با روشن شدن چرخش بزرگ اجتماعی و دینی در ایران بعد از انقلاب، بسیاری از یهودیان تصمیم به ترک میهن گرفتند.
مدت کوتاهی پس از انقلاب و تاسیس نظام اسلامی تبعیضگرا، اعدام رهبران و نامآوران جامعهی یهودی آغاز گردید و مصادرهی اموال و تهدیدهای آشکار و پنهان آنها به روای عادی تبدیل شد. یهودیان در واقع آن مسائلی را تجربه میکردند که پیشینیانشان با وحشت و ترس از آن یاد میکردند. احیای قوانین تبعیضگرای “اهل ذمه” که به منظور تحقیر و فشار و نفی هرگونه برتری غیرمسلمانان وضع شده بود و اضمحلال تدریجی آنان را در برنامه داشت، همراه با برقراری محیط وحشت دائمی و خطر مرگ بر اثر تهمت “صهیونیست” بودن، موجب شد که در سالهای پس از انقلاب، اکثر یهودیان، همانند سایر غیر مسلمانان، آزادی خواهان و دگراندیشان خاک وطن را ترک نمایند. در حال حاضر جمعیت یهودیان ساکن ایران در حدود 20 هزار نفر برآورد میشود و مهاجرت هنوز هم ادامه دارد. یهودیان مقیم ایران تا زمانیکه به صورت عوامل تبلیغات خارجی رژیم ایران انجام وظیفه میکنند، به امنیت خود امیدوارند و در حالتی مابین امید و وحشت، در آرزوی روزگاری بهتر و در موقعیتی مابین گروگان و شهروند، در کشور خود باقی ماندهاند.
در میان هزاران ایرانی یهودی که در اواسط قرن گذشته به اسرائیل مهاجرت نمودند یا دهها هزاری که بهاجبار پس از محدودیتهای پس از انقلاب اسلامی به اسرائیل و امریکا و سایر کشورها کوچ نمودند و حتی در بین دهها هزار یهودی اخراج شده از عراق که دهها سال ایران را وطن خود دانستند، به هزاران تن از موفقترین متخصصین، پزشکان، دانشمندان، صاحبان صنایع، سیاستورزان و اندیشمندانی برمیخوریم که هنوز عشق ایران و خاطرات و فرهنگ این سرزمین را در سراسر گیتی ارج مینهند و از دوری وطن افسردهاند. بدون شک، حذف این مردمان از صحنهی جامعهی ایران، بههمراه حذف بسیاری دیگر از اجزای ملت ایران، لطمات شدیدی به کشور زده که جبران آن از منظر تاریخی بسیار مشکل و شاید ناممکن باشد .
تجربهی تاریخی جامعهی کوچک یهودیان ایران، درس بزرگتری برای جامعهی بزرگتر ایرانی است. این تجربه نشان میدهد که رفع تبعیض، گزینش تحمل پذیری و قبول شرکت جزئ جزئِ یک جامعهی بزرگ در صحنهی اجتماعی، اقتصادی، علمی، هنری، انسانیو غیره، قادر است در مدتیکمتر از یک قرن، کشوری در حال توسعه و پیشرو را به سطح و میزان اقتدار و احترام آنچنان بالایی برساند که آرزوی هر ایرانی و در شان ملت تاریخی و کهنسال ماست.
ماهنامه شماره ۳۱