
نگاهی به بازار سیاه کتاب در ایران و غیاب قانونی به نام کپی رایت
احتمالاً اگر مسافری آلمانی گردشی در خیابان انقلاب تهران کند که بورس کتاب فروشان و در عین حال مرکز دست فروشان کتاب و سی دی و دی وی دی این شهر است، شگفت زده شود از این که ببیند کتاب “نبرد من” اثر “هیتلر” که در خود آلمان اجازه ی انتشار ندارد، با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد در کتابفروشی ها به فروش می رسد؛ اما برخی از رمان های جورج اورول، میلان کوندرا، دی.اچ لارنس، و دیگران را به علت ممنوعیت چاپ، باید از بازار سیاه خریداری کند که البته بازار آن هم گرم است.
بی شک این مسافر فرضی ما، باز شگفت زده خواهد شد که می توان به آسانی از دستفروش های خیابانی دی وی دی جدیدترین فیلم های روز هالیوود را که هنوز در اروپا نوبت اکران نگرفته اند، در بهترین کیفیت و با زیر نویس فارسی به بهای حدود چهل سنت خریداری کرد. بهای نرم افزارهای ویندوز، فتو شاپ یا بازی های رایانه ای گاه حتی از این هم ارزان تر است. بازار سیاه کتاب شاید به این ارزانی نباشد اما آن نیز در مقایسه با کتاب های اصل و دارای مجوز رسمی چاپ، مقرون به صرفه تر است.
ایران یکی از پر رونق ترین بازار سیاه های جهان را در حوزه ی کالاهای ممنوعه دارد از مواد مخدر گرفته تا مشروبات الکلی و از دی وی دی های فیلم و موسیقی تا کتاب. یکی از اصلی ترین دلایل رونق این بازار سیاه دست کم در حوزه ی محصولات فرهنگی مانند فیلم، کتاب و دی وی دی ها به قوانین ضعیف و عدم دفاع دولت از محصولات داخلی و نپیوستن ایران به کنوانسیون ژنو یا همان عهد نامه ی دفاع از حق مولف موسوم به کپی رایت است.
شبکه ی گسترده و منظم پخش، بهای اندک این محصولات و به ویژه در مورد کتاب کیفیت گاه بهتر از نسخه اصل، این گمان را تقویت می کند که برخی افراد دولتی در این تجارت پر سود مشارکت دارند. این ظن و گمان درباره ی بازار مشروبات الکلی و مواد مخدر که به مراتب سودآورتر از کتاب و نرم افزارهای الکترونیکی است نیز، به قوت مطرح است. این تجارت زیرزمینی هر چند به زیان سیاست های فرهنگی حکومت است اما به سبب سودآوری، برخی از افراد دولتی را درگیر خود می کند.
آثار مشمول سانسور، نامزدهای صدر نشین بازار سیاه کتاب
در ایران آثاری که گرفتار سانسور می شوند، شانس خوبی برای عرضه ی نسخه ی بدون سانسور در بازار سیاه می یابند. اما کدام حوزه ها بیش تر مشمول سانسور قرار می گیرند؟ در ایران به ویژه کتاب های چند حوزه با حساسیت و سختگیری بیشتری بررسی و سانسور می شود.
1. آثاری که از لحاظ سیاسی منتقد یا دارای نظرگاهی متفاوت نسبت به دیدگاه های سیاسی جمهوری اسلامی باشد. برای نمونه انتقاد از رهبر ایران و یا ابراز نظری مخالف با دیدگاه های اعلام شده ی رهبر، برنامه هسته ای ایران، پیشنهاد رابطه با امریکا یا اسرائیل، انتقاد از روحانیون از جمله موضوعات تابو شمرده می شوند.
2. آثاری در نقد دین، به ویژه مذهب شیعه، تبلیغ ادیان دیگر، حتی آثاری با رویکردی متفاوت با دیدگاه رسمی جمهوری اسلامی درباره ی مذهب (برای نمونه در سال های اخیر کتاب هایی با موضوع عرفان شرق دور با تصور این که رقیبی برای دین اسلام شمرده شود) اغلب اجازه ی انتشار نمی یابند یا به شدت سانسور می شوند.
3. آثاری که در آن ها صحنه ها و روابط اروتیک یا حتی روابط خصوصی خارج از ازدواج به تصویر کشیده شده اند، سانسور می شوند یا اجازه ی چاپ نمی گیرند.
4. آثاری که از دید کارشناسان سانسور ایران، تبلیغ شیوه ی زندگی غربی شمرده شود، سانسور می شوند یا اجازه ی چاپ نمی گیرند. برای نمونه صحنه های نوشیدن الکل، رقص، برهنگی زنان و گاهی حتی اشاره به موسیقی جاز و کراوات و پاپیون سانسور شده است.
شدت سانسور و حساسیت در هر کدام از حوزه های یاد شده متفاوت است. برای نمونه سانسور از دیدگاه سیاسی با شدت بیش تری صورت می گیرد و سپس به ترتیب سانسور مذهبی و آن گاه سانسور اخلاقی و در نهایت سانسور فرهنگی با دقت و جدیت دنبال می شود.
اما مسئله ی اصلی در این میان، نبود یک دستورالعمل مشخص برای سانسور است. از این رو سانسور بدون ضوابط مشخص و معینی صورت می گیرد و تابع سلیقه ی کارمندان اداره ی سانسور است. به این ترتیب بیش تر اوقات شخص کارمند سانسور، با اختیارات فراوان خود با تفسیری سلیقه ای و شخصی شدت سانسور را تشدید می کند. برای نمونه بارها رخ داده است که رمانی علیه فاشیسم یا دیگر سیستم های توتالیتاری با این تفسیر که نقدی غیر مستقیم علیه جمهوری اسلامی یا نظام ولایت فقیه است، مجوز انتشار نگرفته اند.
نمونه هایی از آثار بازار سیاه کتاب
بیش و کم هر کتابی که با استقبال خوانندگان روبه رو باشد، سر از بازار سیاه کتاب در می آورد. بخش اعظم بازار سیاه کتاب، اختصاص به کتاب هایی دارد که پر خواننده اند اما اجازه ی انتشار ندارند. بسیاری از این کتاب ها در حکومت پیشین چاپ شده بودند و اکنون در جمهوری اسلامی چاپ آن ها با ممانعت روبه روست؛ برای نمونه رمان ها و اشعار عاشقانه یا اروتیک مانند شعرهای فروغ فرخزاد، آثار دی. اچ. لارنس، نانا اثر امیل زولا، رمان های عاشقانه و عامه پسند نویسندگان ایرانی مانند محمد حجازی، ر.اعتمادی، پرویز قاضی سعید و غیره؛ آثاری با مضامین ضد مذهبی یا با رویکردی انتقادی به مذهب مانند برخی از داستان ها و نوشته های صادق هدایت، آثاری از احمد کسروی، سی و سه سال علی دشتی و غیره؛ و به طور کلی کتاب هایی که به هر دلیل به گمان ماموران اداره ی سانسور، مضر تشخیص داده شده اند، مانند آثاری از فروید، انجیل، آثاری در حوزه ی بودیسم و عرفان های شرق آسیا ( به این گمان که رقیبی برای مذهب رسمی کشور شمرده می شود) و غیره.
گاهی نیز کتاب های بازار سیاه در دوره ی دولت های پیشین، برای نمونه در زمان دولت میانه روی محمد خاتمی، اجازه ی انتشار یافته و سپس با لغو مجوز چاپ آن ها در دولت های بعدی، سر از بازار سیاه درآورده اند؛ آثاری از میلان کوندرا، رمان 1984 و مزرعه ی حیوانات جورج اورول از این دسته اند. حتی گاهی در بازار سیاه آثاری یافت می شود که ابتدا در دولت های تندرویی چون دولت محمود احمدی نژاد مجوز چاپ یافته اند و سپس توقیف شده اند از جمله خاطرات روسپیان غمگین من اثر مارکز، یا نارتسیس و گلدموند اثر هرمان هسه.
نباید پنداشت که همه ی کتاب های بازار سیاه، کتاب هایی هستند که چاپ رسمی آن ها ممنوع است. گاهی کتاب هایی نیز که چاپشان پرفروش است، به شکل زیرزمینی کپی و تکثیر می شوند و با بهایی اندکی ارزان تر بدون اجازه ی ناشر و صاحبان اثر به موازات نسخه های اصلی به فروش می رسند؛ برخی واژه نامه ها، فرهنگ ها، کتاب های دانشگاهی و رمان های پرفروشی مانند هری پاتر از این جمله اند. نکته ی جالب در این است که گاهی نسخه های غیر اصل که با تکنیک های متفاوتی مانند زیراکس، ریسوگراف و غیره تهیه می شوند، به سبب استفاده از کاغذهایی مرغوب تر یا صحافی و جلدی مناسب تر، کیفیتی بهتر از نسخه ی اصلی دارند و به سبب عدم پرداخت هزینه هایی مانند حروفچینی، طراحی جلد، حق التالیف یا ترجمه با بهایی ارزان تر به فروش می رسند.
عمده کتاب های یاد شده را می توان به سادگی از دست فروشان خیابانی تهیه کرد، اما برخی کتاب ها نیز یافت می شوند که کسی جرات عرضه ی مستقیم آن ها را در بازار ندارد. این آثار کتاب هایی هستند که مستقیم یا غیر مستقیم علیه رهبر جمهوری اسلامی یا حکومت اسلامی نوشته شده باشند، مانند کتاب های گروه های مخالف جمهوری اسلامی. از این رو شگفت به نظر می رسد که گاه می توان کتاب هایی را در انتقاد یا حتی رد اسلام در خیابان های تهران یافت اما چاپ و فروش حتی زیرزمینی آثار انتقادی سیاسی علیه جمهوری اسلامی به مراتب خطرناک تر است و با حساسیت ویژه ای پیگیری و مجازات می شود.
برخی ملاحضات درباره بازار سیاه کتاب در ایران
به هر حال قرار گرفتن نام یک کتاب در فهرست سیاه وزارت ارشاد، شانس بزرگی برای انتشار وسیع تر آن در بازار سیاه شمرده می شود. در این میان تنها رعایت کنندگان قانون، یعنی ناشر رسمی و نویسنده و مترجم، از لحاظ مالی متضرر می شوند اما خود اثر که در شکل چاپ قانونی اش به طور متوسط دو یا سه هزار نسخه از آن به فروش می رسید به تیراژهای بالاتر (بسته به استقبال بازار گاهی حتی تا چند ده هزار نسخه) دست می یابد و تکثیر کنندگان زیرزمینی اش را با سود قابل توجهی روبه رو می کند.
نکته ی طنز آمیز در این میان، این است که برخی نویسندگان که به هر دلیل امیدی به فروش بالای اثر خود ندارند، از قرار گرفتن نام کتاب شان در فهرست سیاه وزارت ارشاد یا دیگر نهادهای حکومتی استقبال می کنند. حتی گاه دیده شده است برخی نویسندگان به شیوه های گوناگونی مانند شایعه پراکنی، نوشتن نقدهایی با نام مستعار علیه کتاب خودشان کوشیده اند تا اثرشان مغضوب نهادهای دولتی شود تا به شهرت برسند و شانس ایجاد تقاضا در بازار سیاه برای اثرشان فراهم شود.
اما همیشه وجود بازار سیاه و بیش از آن عدم پذیرش قانون حق مولف، به سود مصرف کننده نبوده است. افزون بر این که بازار سیاه و عدم رعایت قانون کپی رایت به زیان مالی ناشر و صاحب اثر بوده است، گاه خود خوانندگان نیز به دلایلی دیگر زیان دیده اند. برای نمونه عدم رعایت قانون کپی رایت در ایران موجب شده بارها ترجمه هایی نازل از کتاب های پرفروش در کشور منتشر شود. گاهی حتی برخی افراد با اندکی تغییر و بازنویسی نثر ترجمه ای قدیمی، کتابی را به نام ترجمه ی جدید به بازار فرستاده اند. یک نسل پیش، در دوره ای که ناگهان آثار نویسنده ی اتریشی، اشتفان تسوایگ، در جامعه مد شده بود، برخی ناشران سودجو، آثار نویسندگان دیگری را نیز با نام اشتفان تسوایگ روانه ی بازار کردند. همین بلا سر نویسندگانی چون آگاتا کریستی و عزیز نسین هم آمده بود. گفته می شود شمار آثاری که از این نویسندگان در ایران منتشر شده است بیش از تعداد کتاب های شان است!
هم چنین کنترل ناپذیری بازار سیاه، موجب شده است هرگز آمار دقیقی از میزان فروش یا شمار خوانندگان آثار ممنوعه وجود نداشته باشد. برای نمونه هیچ کس نمی داند چندین صدهزار نسخه از رمان بوف کور صادق هدایت، پدر داستان نویسی مدرن ایران تاکنون منتشرشده است. از آن گذشته رواج پدیده ی تهیه ی نسخه های الکترونیکی و حتی پی دی اف کتاب ها و گذاردن آن ها در فضای اینترنتی بدون اجازه ی ناشر یا صاحب اثر، عملاً تخمین میزان خوانندگان یک اثر را ناممکن ساخته است.
…و جای خالی قانون حق مولف
از آن گذشته نپیوستن ایران به پیمان نامه ی ژنو درباره ی حقوق مولف، موجب ناخرسندی و عصبانیت ناشران و نویسندگان جهان از ناشران ایرانی شده و صنعت چاپ و نشر ایران را در کشورهای دیگر به ویژه در اروپا و امریکای شمالی دچار بدنامی ساخته است. در سطح کلان تر عدم پذیرش این معاهده از سوی ایران، مانعی برای پیوستن این کشور به سازمان تجارت جهانی نیز شمرده می شود.
هر چند بسیاری از نویسندگان و مترجمان و حتی بخشی از خوانندگان ایرانی از موافقان پیوستن ایران به معاهده ی کپی رایت هستند، نه مقامات دولتی چندان دغدغه ای در این باره دارند و نه بیش تر ناشران در این باره خوش بین هستند.
مقامات دولتی می دانند که در صورت پیوستن به این پیمان نامه، ناشران خارجی به آسانی اجازه ی سانسور کتاب های شان را در ایران نخواهند داد. اما دلیل اصلی بی میلی عمده ی ناشران ایرانی سبب دیگری دارد. به دلیل بحران در صنعت چاپ و نشر کتاب در ایران، که ناشی از هزینه های بالای چاپ و نشر، پایین بودن سرانه ی مطالعه و در نتیجه پایین بودن شمارگان کتاب های چاپی، وجود ممیزی سخت گیرانه نهادهای دولتی و غیره، ناشران از این هراس دارند که افزوده شدن هزینه ی دیگری به نام هزینه های کپی رایت به مشکلات آنان، ایشان را از همین فعالیتی که به دشواری انجام می دهند هم، بازدارد.
البته در سال های اخیر برخی از ناشران کوشیده اند با مذاکره با ناشران خارجی و متقاعد کردن آنان به بحرانی بودن وضعیت چاپ و نشر در ایران، موافقت این ناشران را در سهل گیری بیش تر در ارائه ی اجازه ی انتشار آثارشان به ناشران ایرانی، جلب کنند. از سوی دیگر بسیاری از ناشران خارجی نیز با کسب آگاهی از اوضاع چاپ و نشر در ایران به رعایت نمادین کپی رایت از سوی ناشران ایرانی رضایت داده اند.
به این ترتیب به نظر می رسد، رفته رفته راه حل های میانه ای یافت شود و ناشران بیش تری به ناشرانی چون ققنوس و افق که اقدام به اخذ اجازه ی ترجمه و نشر از ناشر خارجی می کنند، بپیوندند. بی شک در این صورت خوانندگان ایرانی با اطمینان بیش تری به کیفیت ترجمه ها، سراغ این کتاب ها خواهند رفت.
ماهنامه شماره ۳۲