
نقش همجنسگرای قربانی مسلمان در پروژه اسلام هراسی
زنان و مردان همجنسگرای مسلمان در برنامههای تلویزیونی، مقالات، روزنامهها، طرحهای پژوهشی و رویدادهای سیاسی به رسمیت شناخته شدهاند. این امر در اولین نگاه پیشرفتی محسوب شده و به فال نیک گرفته میشود. به اضافه، همانطور که لسلی فینبرگ بیان میدارد، علاقه به همجنسگرایان مسلمان از زمینه اسلام هراسی شدید برآمده است. از این رو این سوال بوجود میآید که در این زمینه چه مباحثی منتشر شده و نحوه تقویت یا تضعیف نژادپرستی توسط این مباحث به چه صورت است.
این مقاله بر موقعیت موجود در بریتانیا تمرکز میکند، در این کشور عبارتهای «مسلمان» و «همجنس هراس» به طور گسترده به یک معنی شناخته میشوند. چهره مرکزی این فرایند پیتر تاچل است که توانسته نقش آزادیبخشی و متخصص در زمینه همجنسگرایان زن و مرد مسلمان را به دست آورد. این نکته مشکلات سیاستهای یک بعدی بازنمایی را مشخص میکند، سیاستهایی که gay را با سفید و اقلیت قومی را با علاقهمند به جنس مخالف (heterosexual) برابر میانگارد. در عین حال، این واقعیت که گروه تاچل با نام Outrage نماد کوییر و سیاستهای پساهویتی کشور بریتانیا شناخته میشود، نشان میدهد که اسلامهراسی را نمیتوان به تحلیل انتقادی هویت تقلیل داد. مشارکت فعالانه راست و چپ، فمینستها و gayها، مقامات رسمی و نیروهای مدنی در صنعت اسلامهراسی نشان میدهد که نژادپرستی بیش از هر زمان مسئله سفیدبودن است و با تفاوتهای سیاسی و اجتماعی دیگر پیوند میخورد.
دو نویسنده به نامهای جاسبیر پوار و لسلی فینبرگ که هر دو کوییر و غیر مسلمان هستند، سیاستهای نژادی پیتر تاچل انگلیسی-استرالیایی و گروه او را بررسی کردند. این گروه مدتها به عنوان پیشروی سیاستهای کوییر شناخته میشد و در مقابل گروه Stonewall که برقراری لابی را به عنوان روش سیاسی خود برگزیده بود، اقدامات مستقیم را در دستور کار قرار داد.
تاچل نه تنها در میان مردم بریتانیا نقش بااهمیتی ایفا میکند و به عنوان یکی از نمایندگان عمده gayها شناخته میشود، بلکه در عرصه بینالمللی نیز خود را به عنوان یکی از مختصصان مسائل gay در کشورهای مسلمان و همینطور زیمباوه و جامائیکا معرفی کرده است. فرینبرگ او را به عنوان یکی از بازیگران اصلی برگزاری» روز بینالمللی اقدام علیه آزارهای همجنسهراسانه در ایران «در روز ۱۹ ژوئن ۲۰۰۶ معرفی میکند. هرچند درخواست او برای اعمال تحریم علیه «فاشیستهای اسلامی کشور ایران» ترجمه مبهمی از متنی به زبان فارسی بود، اما او توانست از طریق ایجاد یک سازمان جدید به نام صندوق حقوق بشر پیتر تاچل طرح «جهانگرایانه» خود را گسترش دهد. تاچل در وب سایت خود اقدامات این صندوق را بر میشمرد.
جملات او از این جنبه جالب است که میخواهد القا کند کوییرهای جنوب (Southern queer) تاچل را آماج درخواست کمک خود قرار دادهاند و او با قربانی کردن خود و به خطر انداختن سلامتیاش در حال پاسخگویی به درخواستهای آنان است. به هر روی، او با استفاده از عباراتاش برای توصیف مصایب محیطی و اجتماعی جنوب که اگر به حال خود رها شود، به حد انفجار خواهد رسید، از زبانی نژادپرستانه استفاده میکند. جملات او استعاره قدیمی مرد سفید پوست را به ذهن میآورد که به خاطر نجات دادن قربانیان ضعیفی که نمیتوانند به خود کمک کنند، از نیازهای خود چشم پوشی میکند.
در واقع در زمینه فعلی اسلامهراسی، سفیدپوستان بار دیگر میتوانند خود را به عنوان قهرمانان بینالمللی تمدن، مدرنیته و توسعه هویت دهند. همجنسگرایان مسلمان آخرین نماد این هویت هستند. این افراد قربانی نشانهای ایدئولوژیک هستند و باید به طریقی که فشار و خشونت سیاسی و نظامی نیز در آن جای دارد، از جامعه وحشی و عقب مانده خود رهانیده شوند. از این جهت، همجنسگرایان مسلمان به زنان مسلمان ملحق میشوند، کسانی که آزاد سازی آنها به صورت سنتی دستاویزی برای امپریالسیم به وجود آورده است.
مسئله نگران کننده در مورد این تصاویر تنها بازنمایی همجنسگرایان مسلمان به عنوان قربانیانی بدون نماینده که نمیتوانند خود را نشان دهند نیست، بلکه مسئله اینجا است که این تصاویر مستقیماً به نژادپرستیِ کینه توزِ ضد مسلمان خورانده میشود. این مسئله، در زمینهٔ نظم نوین جهانی روی میدهد. یعنی اسلام و مسلمانان به عنوان دشمنان جهانی جدید جایگزین بلوک شرق و کمونیستها شدهاند. تفاوتهای اسلام، در مقابل دشمن قدیمی که تنها از لحاظ عقاید سیاسی متفاوت شناخته میشد، بسیار عمیقتر بازنمایی میشود و ریشههای آن به فرهنگ غیرمتمدن و پیشامدرن آن باز میگردد.
ساخت «همجنس هراسی مسلمانان» در مرکز مباحث مربوط به امنیت قرار گرفته و به ارزشهای مرکزی اروپای جدید مبدل شده است. این مسئله باعث مشروعیت بخشیدن به اقدامات سرکوبگرانه ضد وحشت (anti-terror)، حمله به ملیت، حقوق آموزشی و مهاجرت و همینطور محدود ساختن آزادیهای مدنی افراد شده است. جنسیت و تمایلات جنسی (sexuality)، در کنار تروریسم به زمینههایی تبدیل شدهاند که جنگهای اسلام هراسانه در داخل و خارج از کشور با آنها مبارزه میکنند.
این مسئله منعکس کننده تحول در هویت اروپایی است که هم اکنون در کنار دموکراسی ادعای تساوی زنان و حقوق همجنسگرایان را به عنوان نماد مدرنیته و تمدن خود بر میشمرد. با این کار، جنسیت و تمایلات جنسی جایگاهی سیاسی مییابد. هر چند ما این پیشرفت را ارج مینهیم، اما باید متذکر شویم که مبنای اصلی آن، پیشرفت در جنسیت و سیاست جنسی نبوده بلکه بازگشت به سیاست نژادپرستانه است.
برای مثال، در مورد مباحث شدیدی که پس از اظهارات همجنسهراسانه سر اقبال، رهبر شورای مسلمانان بریتانیا، روی داد و طی آن حقوق همجنسگرایان به عنوان یک ارزش مرکزی شناخته شد باید گفت که این اتفاق زمانی روی داد که تنها ۵ سال از برابر شدن سن قانونی همجنسگرایان و تنها ۳ سال پس از الغای بخش ۲۸ که بحث پیرامون همجنسخواهی را توسط معلمان ممنوع میساخت، میگذشت. همچنین مقاومت بریتانیاییها در مقابل تساوی همجنسگرایان را میتوان در این واقعیت جستجو کرد که دولت کارگری برای الغای بخش ۲۸ باید از قانون پارلمان استفاده میکرد زیرا مجلس لردها چندین بار آن را لغو کردهبود.
ساخت «همجنسهراسی مسلمانان» به هویتهای غربی ارزش میدهد و به غربی ها سرمایه سیاسی میدهد که اصولاً از آن بیبهره بودهاند. بزرگترین ذینفعان این رویداد، در مقابل زبان و کوییرهای رنگین-پوستی که موقعیتشان حتی بدتر هم شده است، زنان و همجنسگرایان مرد سفیدپوست هستند. فمینیست-های سفیدپوست توانستهاند با نمایندگی کردن از زنان مسلمان برای اولین بار به باشگاه سیاست راه یابند. به همین طریق، همجنسگرایان سفیدپوست نیز نقش اصلی را در بازنمایی همجنسگرایان مسلمان ایفا می-کنند. پیشتر دیدیم که تاچل توانست برای کمپین بینالمللی حقوق بشر خود منابع مالی و بازشناسی به دست بیاورد.
موفقیت او به استفاده از زبان همدلی، اتحاد و انسجام، جهانگرایی و ضدفاشیسم متکی است. اما او اغلب مسلمانان را به مثابه نازیها توصیف میکند. همچنین او در مقالهای در وب سایت خود و در انتقاد از سر اقبال، دولت ایران، سر اقبال و شورای مسلمانان را نازی خطاب کرده و شورای مسلمانان را با حزب ملی نئونازی بریتانیا مقایسه میکند. اثر اصلی این مقاله همارز شناختن مسلمان=نازی و مسلمان=شرور است.
سوئ استفاده تاچل از همدلی زمانی روشن میشود که عواقب منفی سیاستهای او را بر کوییرهای جوامع اسلامی ببینیم. سیاستمدارانی نظیر تاچل به جای اینکه به موقعیت اکثر کوییرهای مسلمان کمک کنند، آنها را با دشواری روبرو کردهاند. اعتراض علیه بیداد جنسی در جوامع مسلمان برای گروههایی که بنا به اجبار به مرز شکاف ساختگی میان مسلمانان و همجنسگرایان رانده شدهاند، دشوار خواهد بود. هر چه همجنسهراسی بیشتر به اسلام نسبت داده شود، گفتمان ضد همجنسهراسی بیش از پیش به پدیدهای سفیدپوستی و حتی نژادپرستانه تبدیل میشود و افزایش تحمل و درک میان مسلمان straight سختتر خواهد بود.
ماهنامه شماره ۱۴