
موانع فعالیت سازمان یافته حقوق بشری در کشورهای خاورمیانه
در روزهایی که امید برخاستن ققنوس صلح و آزادی از خاکستر جنگ و بی ثباتی در خاورمیانه کم کم به رویایی دور از ذهن تبدیل می شود، پرسش از چرایی بوجود آمدن چنین وضعیتی تقریبا فراموش شده است؛ چرا نمی توان به مشکلات ریشه ای مرتبط با حقوق بشر در این کشورها اندیشید؟ حقوقی مانند حق زیستن با اصول خود، مالکیت بر بدن و اعتقادات خود و برسمیت شناخته شدن به عنوان شهروندی که جدای از شیوه ی زندگی اش باید توسط حکومت و مردم محترم شناخته شود؛ این در حالی است که خبر حمله به مدارس دخترانه در افغانستان، اسید پاشی در پاکستان، اعدام های مذهبی در عربستان و حمله به اماکن مذاهب غیر شیعه در ایران تبدیل به خبری عادی و روزمره شده است و شاید شنیدن این اخبار مانند گذشته برای شنودگانش تاثر بر انگیر نباشد. اما دلائل اصلی که فعالیت حقوق بشری موثر در کشورهای خاورمیانه را با دشواری رو برو کرده کدامند؟به راستی شهروندان خاورمیانه تا چه حد خواهان برخورداری از حقوق شهروندی مدرن هستند؟ اگر مفهوم حقوق بشر با تمام وجوه مدرنش کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در این کشورها بود، چقدر در تقابل با روسای جمهوری مانند محمود احمدی نژاد یا محمد مرسی شانس پیروزی در رقابت را داشت؟
به نظر نمی رسد برای یافتن پاسخ این سئوالات با دشواری زیادی روبرو باشیم، آیا می توان انقلابی را در خاورمیانه یافت که منجر به تحول بنیادی حکومت و کشور شده باشد و در نهایت نیروهای طرفدار مذهب بر امواج آن سوار نشده باشند؟ اگر مذهب و سنت را به عنوان عوامل بنیادی هویت بخش به ملل خاورمیانه بدانیم و صد البته فراموش نکنیم که هیچ فرد یا ملتی نمی تواند بدون برخورداری از عوامل هویت بخش به زندگی عادی خود ادامه دهد، ناچار به تعدیل مفهم حقوق بشر برای سازگاری آن با فرهنگ هایی هستیم که بسیاری از زنانش هنوز به اینکه بنا به مشیت الهی جنس دوم هستند ، باور دارند، چرا که حقوق بشر سازگار با ارزش های مدرن نه تنها دوست چنین انسان و فرهنگی نیست که دشمن او و خدایش نیز هست. دگرباشی جنسی در این فرهنگ ها صرفا مستوجب مجازات مرگ است، مجازاتی که شاید ممکن باشد در دانشگاه ها محکوم شود، ولی در کوچه و بازار طرفداران زیادی دارد.
اما در این مرحله نیز دشواری از میان نمی رود، تعدیل حقوق بشر مخالفانی نیز دارد، مخالفانی که می گویند حقوق بشر حقوق بشر است، شرقی و غربی و دینی و غیر دینی ندارد و برای احقاق آن باید جنگید. صد البته به نظر می رسد که این نظر باید درست باشد، اما در مقابل عده ای هم مطرح می کنند که با پیوند زدن سرنوشت کودکان دختر و اقلیت های دینی به دگرباشان جنسی حقوق هیچ یک را نمی شود پیگیری کرد، حال انتخاب با شماست، کدام را انتخاب می کنید؟ یا شاید بهتر باشد چنین سئوالی پرسید، شما کدام راه را انتخاب می کنید؟ شاید باید هر دو را پیگیری کرد و صد البته با وجود کم رنگ بودن کور سوهای امید، همچنان امیدوار بود، اما در برخی از این کشورها مانند ایران، حقوق بشر نه صرفا تهدیدی برای اصول هویت بخش جمعی یک ملت، که تهدیدی برای حکومت های آن نیز هستند و شما با انتخاب هر یک از دو راه بالا به خطری برای امنیت کشور بدل خواهید، جایی که همه چیز به نقطه ی صفر باز می گردد.
حقوق بشر مد نظر برخی از حکومت ها دیگر نمی تواند حقوق بشر باشد، بلکه پرتویی از فهم بیکران الهی است که حکومت ها مجری آن هستند، بنابراین شما به عنوان فعال حقوق بشر تنها می توانید در محدوده ی قوانین مذهبی، آن هم با برداشتی که حکومت از آن دارد به فعالیت در امور مرتبط با حقوق بشر بپردازید، حتی در برخی از موارد شما ناچار خواهید بود که از لفظ حقوق بشر به خاطر بار سیاسی آن استفاده نکنید، در چنین شرایطی فعالین حقوق بشر در واقع خیرینی هستند که برای رضای خدا به انجام امور خیریه مشغولند، در چنین شرایطی نه خبری از کار علمی خواهد بود و نه فعالیت سازمان یافته که بتوان بخش هایی از جامعه را با انگیزه های انسان دوستانه به آن تشویق کرد، و نه نوآوری و تلاشی در جهت اصلاح زمینه های فرهنگی نقض حقوق بشر در جامعه. در واقع در اینجا فعالیت حقوق بشری تبدیل به یک کالای لوکس و صد البته مجازی خواهد شد که در دنیای واقعی انعکاس و نتیجه ی لازم را نخواهد داشت. لازم به ذکر است که نمی توان تنها و تنها تهیه عکس از کودکان افغان که در ایران حق رفتن به مدرسه ندارند و در خیابان ها دستفروشی می کنند یا زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند و اعضای بدنشان به عنوان مجازات قطع شده است را به عنوان فعالیت حقوق بشری محسوب کرد.
چرا که حتی نمایش این تصاویر در رسانه ها بدلیل جلوگیری از سیاه نمایی وضع جامعه و همراهی با دشمن ممنوع است، البته تاثیر چنین فعالیت هایی لااقل در اطلاع رسانی غیر قابل انکار است، اما به نظر می رسد در کشوری مانند ایران، تنها همین بعد فعالیت، آن هم در رسانه ها غیر رسمی به عنوان فعالیت حقوق بشری شناخته می شود، وضعیتی که نمی تواند به افراد آسیب پذیر یاری رسانی کند، در این وضعیت فعالین حقوق بشر با بیشترین دشواری ممکن روبرو هستند، نه بین دو راهی حقوق بشر اسلامی و مدرن، که بین دو راهی فعال بودن و پذیرفتن هزینه های فراوان آن و به کنار گذاشتن فعالیت یکی را انتخاب کنند، که بسیاری فعال بودن را انتخاب می کنند و هزینه های آن را نیز می پردازند؛ راهی که چاره ای جز امیدوار بودن به ثمر بخشی آن وجود ندارد، چرا که به نظر می رسد فعالیت حقوق بشری در کشوری مانند ایران، همان فعالیت سیاسی در قالب مخالفت با رفتار حکومت در بعد اجتماعی است و برای ثمر بخشی آن تنها باید به اصلاحات سیاسی یا تحولات انقلابی آینده امیدوار بود، امیدی که ممکن است عبث و بیهوده باشد، اما نباید نادیده انگاشته شود.
ماهنامه شماره ۱۸