خشونت خانگی

اخرین به روز رسانی:

سپتامبر ۱۴, ۲۰۲۴

خشونت خانگی

یکی از آسیب‌های اجتماعی که جامعه امروز دست به گریبان آن شده است خشونت و به خصوص خشونت خانگی است که خود را به اشکال مختلف در نهاد خانواده نشان می‌دهد و خانه را که می‌بایست مکانی گرم و امن وپناهگاهی برای افراد باشد به محیط تشنج زا بدل کرده است.

خشونتی که فرهنگ مردسالاری به آن دامن می‌زند و زنان و فرزندان را قربانی خود کرده است و حقوق آن‌ها زیر بار این تجاوز خانگی رنگ باخته است.

11یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین پژوهش‌ها در باره خشونت علیه زنان در ایران، یک طرح ملی است که در سالهای آخر دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و توسط دفتر امور اجتماعی وزارت کشور و مرکز مشارکت امور زنان ریاست جمهوری، اجرا شد بر اساس یافته‌های این پژوهش ملی هر زنی که در طول زندگی مشترک خود تاکنون با خشونت خانگی درگیر بوده، به طور متوسط ۷ مورد از انواع این خشونت‌ها را تجربه کرده است. زنان ایران در میان انواع خشونت خانگی، بیشتر تحت خشونت‌های روانی و کلامی قرار دارند. رتبه بعد از آن خشونت فیزیکی از نوع دوم است که ۳۷. ۸ درصد از زنان ایرانی از اول زندگی مشترک خود، آن را تجربه کرده‌اند. این نوع خشونت شامل سیلی زدن، زدن با مشت یا چیز دیگر، لگد ‌زدن و… است. رتبه سوم با رقم ۲۷. ۷ درصد متعلق به خشونت‌های ممانعت از رشد اجتماعی و فکری و آموزشی است که شامل ایجاد محدودیت در ارتباط‌های فامیلی، دوستانه و اجتماعی، ممانعت از کاریابی و اشتغال و ایجاد محدودیت در ادامه تحصیل و مشارکت در انجمن‌های اجتماعی است. خشونت‌های جنسی و ناموسی که شامل مجبور کردن به دیدن عکس و فیلم‌های خلاف اخلاق عمومی یا اجبار به روابط زناشویی ناخواسته یا غیرمتعارف می‌شود، با رقم ۱۰. ۲‌ درصد رتبه پایینی را به خود اختصاص داده است. البته با توجه به وجود نوعی الزام، جبر هنجاری، عر‌فی و حتی شرعی درباره اظهار چنین خشونت‌هایی در جامعه و فرهنگ ایران، به طور تلویحی می‌توان میزان کم این نوع خشونت‌ها را قدری ناشی از خودسانسوری و نزاکت زنان مورد مطالعه دانست.

محمود قاضی طباطبایی، مجری این طرح ملی، برای توصیف ابعاد خشونت خانگی علیه زنان در ایران، انواع مختلف آن را در هشت گروه تقسیم بندی کرده است: خشونت‌های زبانی، روانی، فیزیکی، حقوقی، جنسی، اقتصادی، فکری و آموزشی و مخاطرات.

آمارهای همین طرح ملی نشان می‌دهد که ۶۶ درصد زنان ایرانی، از اول زندگی مشترکشان تاکنون، حداقل یکبار مورد خشونت قرا گرفته‌اند. بنا به ‌گزارش سازمان بهزیستی ایران در سال ۱۳۸۴، ظرف شش ماه، هشت هزار مورد خشونت خانگی علیه زنان گزارش شده است، یعنی به‌طور متوسط روزانه حدود ۴۴ مورد خشونت به‌اطلاع مسئولان می‌رسد، درحالی که بسیاری از موارد دیگر ممکن است هیچ‌ وقت به نهادهای رسمی گزارش نشود. همچنین بیش از ۶۰ درصد زنان ایرانی، دستکم یکبار در زندگی خود، قربانی خشونت خانگی بوده‌اند.

خشونت جسمانی، شایع‌ترین نوع خشونت خانگی به ‌شمار می‌رود، درحالی ‌که به گفته برخی مسئولین، موارد خشونت روانی بیشتر است.

دکتر معتمدی با استناد به یافته‌های آماری می‌گوید که آزار روانی ۵۲ درصد و خشونت فیزیکی ۳۷ درصد خشونت‌ علیه زنان را شامل می‌شود. خشونت روانی گرچه آثارجسمانی ندارد، اما اثرات آن پایدار و طولانی‌تراست. در این نوع خشونت نیز، عامل اقتصادی و پایگاه اجتماعی افراد، از عوامل تاثیرگذاراست.

10خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، سال گذشته گزارشی منتشر کرد که نشان‌ می‌داد قتل‌های خانوادگی، شدید‌ترین نوع خشونت‌ خانگی است. فقر و اختلاف‌های مالی مهم‌ترین عامل قتل‌های خانگی محسوب می‌شود. با توجه به اینکه بیشتر قربانیان این نوع خشونت، زنان هستند.

به گفته نوراله عزیزمحمدی، قاضی دادگاه‌های کیفری، مسائل مالی از مهم‌ترین عللی است که با حل و فصل نشدن بین افراد خانواده منجر به بروز درگیری، شدت گرفتن آن و در ‌‌نهایت قتل می‌شود. قتل‌های خانوادگی بین زن و شوهر بیشتر از طریق خفه ‌کردن و بین سایر افراد خانواده با چاقو انجام می‌شود.

بر اساس پژوهش میترا خاقانی‌فرد که بین زنان مراجعه کننده به مجتمع قضایی خانواده در سال ۱۳۸۲ انجام شده بود، ‌۴/٨١ درصد زنان بیشترین خشونت اقتصادی را هنگامی تجربه کرده‌اند که همسرانشان با سوء استفاده از تمام منابع خانواده سعی داشته‌اند آنان را کنترل یا به رفتار مطابق میل شوهران، وادارکنند.

درصد بالایی از زنان این تحقیق، تمایل به خودکشی و آسیب‌ رسانیدن به همسر را تجربه کرده‌اند. همچنین بیش از ۷۰ درصد زنان قربانی خشونت به ‌فکر انتقام بوده و ‌٩/۶٣ درصد آنان آرزوی مرگ همسرانشان را درسر داشته‌اند. نمایندگان مجلس هم نسبت به این معضل اجتماعی اظهار نظر کردند از جمله: زهره الهیان عضو فراکسیون زنان مجلس با اعلام این خبر گفته است که «معتقدیم باید به مقوله امنیت زنان توجه جدی تری شود، هر چند که در مورد امنیت زنان وضعیت خوبی را در کشور داریم ولی با توجه به آموزه‌های دینی و سفارشهای دین مبین اسلام که در آن توجه ویژه‌ای به بحث کرامت و جایگاه زن شده، باید امنیت زنان نهادینه شود.» از طرفی همین چند وقت پیش بود که حسین میرمحمد صادقی، استاد دانشگاه و سخنگوی سابق قوهٔ قضائیه، از افزایش قتل و آزارهای جسمی زنان جوان در ایران خبر داد. او اعلام کرد که در ۳ سال اخیر شمار زیادی اجساد دخترانی به پزشکی قانونی تحویل شده‌اند که توسط بستگان یا دوستان مرد خود به قتل رسیده‌ یا مورد آزارهای شدید جسمی قرار گرفته‌اند. گرچه میرمحمدصادقی این افزایش قتل و خشونت را عمدتاً در مورد زنان دارای «دوست خیابانی» بیان کرده، ولی درعین حال یادآور شده که این گونه خشونت‌‌ها در مورد زنان متأهل نیز به نحو قابل توجه‌ای رو به افزایش است. به گفتهٔ سخنگوی سابق قوهٔ قضائیه، آمار دقیقی از تعداد قربانیان یادشده وجود ندارد، اما شواهد و بررسی‌های کار‌شناسان حقوقی گویای آن است که «زنان در سال‌های اخیر بیشتر از هر دوره‌ای قربانی خشونت‌های خانگی شده‌اند.»

مینو مرتاضی لنگرودی نیز در مورد خشونت علیه زنان در ایران می‌گوید: «در جامعه امروز با ایجاد موانع جدی بر سر راه حضور و مشارکت زنان در عرصه‌های تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کلان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مواجه هستیم این فعال حقوق زنان ادامه می‌دهد: «قوانین ایران امنیت لازم را برای زنان ایجاد نمی‌کند و عدم امنیت نوعی خشونت است. زنان درایران در تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها، سیاست‌گذاری‌ها و قانون‌گذاری‌ها حضور ندارند و مراکز امور زنان، دفا‌تر امور زنان دروزارتخانه‌ها، شوراهای زنان و دفا‌تر تحقیقاتی زنان تاسیس شده‌اند که با تاسیس این مراکز در ارتباط با زنان اقدامی انجام نمی‌گیرد.» اما فاطمه راکعی، دبیر جمعیت زنان مسلمان نواندیش در رابطه با قوانین ایران در گفتگو با «خبر» در مورد خشونت علیه زنان نظر دیگری دارد: «تا آنجایی که من اطلاع دارم قوانین مدون ایران هیچ‌کدام خشونت علیه زنان را ترویج نمی‌کنند هر چند که ما به برخی از قسمت‌های قوانین موجود در کشور انتقاد داریم. اما نکته قابل توجه این است که آنچه در جامعه می‌گذرد ربطی به قوانین ایران ندارد بلکه به لحاظ تربیت غلط خانوادگی و فرهنگ سنتی که رنگ و لعاب دین هم گرفته خشونت علیه زنان در جامعه ترویج می‌شود.» همچنین حسن امیری، کار‌شناس اجتماعی در گفتگو با «خبر» می‌گوید: «تصویب قانونی جامع برای مقابله با خشونت خانگی، بهبود وضعیت اقتصادی زنان جامعه، پذیرش شأن والای زن، طرحهای حمایتی – ایمنی برای زنانی که از اینگونه شوهران جدا می‌شوند، استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی در جهت افزایش آگاهی عمومی در باره خشونت خانگی، گسترش مراکز حمایت از زنان و ارائه برنامه‌هایی مانند فراهم کردن خدمات حقوقی، پزشکی و روان‌شناختی برای زنان که مورد آزار قرار می‌گیرند، می‌توانند در کاهش میزان خشونت خانگی مؤثر واقع شوند.» او معتقد است: «باتوجه به اینکه آموزش کوتاه‌مدت (۶ تا ۱۲ ماه) شوهرانی که همسران خود را آزار قرار می‌دهند تنها در کوتاه‌مدت موجب توقف همسرآزاری به‌ویژه همسرآزاری جسمی در آن‌ها می‌شود و در بلندمدت اثرات چشمگیری ندارد، ارائه آموزش‌های لازم به نوجوانان و جوانان، دختر و پسر، توسط مدارس و مراکز آموزش عالی و رسانه‌ها می‌تواند در بلندمدت موجب کاهش خشونت خانگی شود.»

عاقبت باید جست‌و‌جو کرد که آیا این تلاش‌ها تاثیراتی در کاهش میزان این ناهنجاری اجتماعی داشته است یا خیر؟

مدیر
سپتامبر 24, 2013

ماهنامه شماره ۱۳