جنگ ایران و عراق و پیامدهای فرا زمانی آن
در حقوق بین الملل، روابط کشورها همیشه به صورت دوستانه و بدون مشکل نیست و در بسیاری از موارد رابطه ی کشورها به شکلی است که اصطلاحاً آن را “حالت خصمانه” می نامند.
برای حل حالت خصمانه نیز معمولاً دو راه حل وجود دارد:
الف) حل و فصل مسالمت آمیز بر اساس قواعد حقوق بین الملل عمومی
ب) حل و فصل غیر مسالمت آمیز که غالباً تحت عنوان جنگ مطرح می شود.
جنگ به علت تاثیرات مخربی که بر ساختار کلی یک جامعه، از تمامی جهات، وارد می کند و هزینه های وحشتناکی که برای یک حکومت دارد، آخرین راه حل برای حل و فصل مشکلات پیش آمده بین دو کشور است و از نظر منطقی تقریبا کشورها سعی می کنند که جنگ آخرین گزینه ای باشد که آن ها برای حل مشکلات خود با طرف دیگر، بدان متوسل می شوند.
جنگ ایران و عراق هم به نوبه ی خود بری از این تاثیرات ناخوشایند نیست؛ جنگی که طولانی ترین جنگ کلاسیک قرن بیستم و بعد از جنگ ویتنام طولانی ترین جنگ از نظر زمانی در همین قرن بوده و برای دو کشور هزینه ای در حدود 190 میلیارد دلار بر جای گذاشت. صرف این هزینه های میلیاردی برای این جنگ، درست در زمانی صورت گرفت که بسیاری از کشورهای در حال توسعه، دوران رشد و شکوفایی خود را آغاز کردند و با بودجه هایی بسیار کمتر از این مقدار مسیر توسعه ی خود را طی کرده و به رتبه های بالایی در نظام جهانی رسیدند.
بررسی ابعاد جنگ ایران و عراق، تبعات، هزینه ها و مشکلات آن برای هر دو کشور، در یک مقاله و چند صفحه جای نمی گیرد، زیرا صرف نظر از بُعد سیاسی موضوع، تاثیرات مخرب اقتصادی، روانی، فرهنگی و اجتماعی این جنگ برای هر دو طرف به قدری زیاد بود که تا چندین دهه بعد از پایان جنگ هم امکان رهایی از این آثار و تبعات برای دو کشور ممکن نیست.
این حقیقت تلخی است که هزینه های جنگی برای دو کشور ایران و عراق بازی باخت ـ باخت بود. زیرا زمانی که جنگ بودجه های عظیم دو کشور را در خود می بلعید و هر طرف میلیاردها دلار بودجه ی خود را صرف خرید ادوات جنگی می نمود تا طرف دیگر را نابود کند، از یک طرف هزینه های عمرانی، آموزشی و رفاهی کشور صرف خرید جنگ افزار و اداره ی جنگ می شد و از سوی دیگر هر طرف با استفاده از این جنگ افزارها سعی در نابودی زیرساخت های صنعتی، مالی، آموزشی و… طرف مقابل می نمود. یعنی در یک سوی قضیه بودجه ای که باید صرف آبادانی کشور می شد برای خرید جنگ افزار مورد استفاده قرار می گرفت و از طرفی، با توجه به سیاست جنگی دو طرف، همواره، هر کدام از دو کشور ایران و عراق بخشی از آنچه را که قبلاً ساخته بود، در پی حملات طرف دیگر از دست می داد و این همزمان بود با رشد شتابان کشورهایی مانند ترکیه، کره جنوبی و مالزی.
البته جنگ ایران و عراق روی دیگری هم داشت زیرا به همان اندازه که این جنگ برای دو طرف درگیر زیان بار و هزینه آور بوده و مردم دو کشور را در زوال و فشار و نابودی و مشکلات معیشتی و روانی و فرهنگی و آموزشی قرار می داد؛ کشورهایی هم بودند که جنگ ایران و عراق برای آن ها خان نعمتی را فراهم کرده بود تا خود را بالا کشیده و استفاده ای حداکثری از این فرصت تاریخی بنمایند. کشورهایی مانند ترکیه و امارات متحده ی عربی و کره جنوبی از جمله کشورهایی بودند که خود را پل ارتباطی بین ایران و کشورهای دیگر برای تامین مایحتاج جنگ قرار داده و از اینرو، بخشی از مسیر توسعه ی خود را با آسودگی بیشتری طی کردند و بیشترین و بهترین استفاده ی ممکن را از این جنگ بردند.
اما جنگ ایران و عراق و آثار زیان بار آن فقط محدود به زمانی نیست که دو کشور مستقیماً با هم درگیر بودند. در اصل پیامدهای جنگ برای یک کشور پس از اتمام آن بسیار بیشتر از دورانی است که مستقیما در جنگ وارد است؛ دلیل آن هم این است که از نظر روانی در زمانی که یک کشور در حال جنگ می باشد، احساس فشاری که مردم تحمل می کنند، با بیان وضعیت جنگی توجیه می شود و مردم آستانه ی تحمل بالایی در زمینه ی مشکلات معیشتی و روانی و آموزشی و غیره دارند. اما پس از پایان جنگ، فشارهای ناشی از تحمل شرایط بحرانی جنگی و کم شدن آستانه ی تحمل مردم و بالا رفتن توقع آن ها از حاکمیت برای بهبود اوضاع معیشتی با این توجیه که آن ها هم بخشی از جامعه ای بوده اند که درگیر جنگ اند و بدست آمدن شرایط بهتری از دوران جنگ- که کمترین توقعی است که می توانند داشته باشند- باعث می شود که سیل توقعات و انتظارات اجتماعی از حاکمیت پس از پایان دوران جنگ، فوران کرده و حکومت را در وضعیت بدتری قرار دهد. این همه در حالی است که بدهی های ناشی از جنگ و خرابی های پیش آمده که تعمیر و بازسازی آن ها در بسیاری از موارد همانند راه ها، پل ها، نیروگاه ها، مراکز صنعتی زیربنایی، بنادر و غیره، از طرف حکومت یک امر اجتناب ناپذیر است و توجه به این موارد مستلزم چشم پوشی از بسیاری دیگر از زمینه های فرهنگی، رفاهی و مواردی از این دست است.
این روند یک امر طبیعی است زیرا در وقوع یک جنگ نه تنها پس اندازهای یک کشور نابود می شود و ناچاراً کشور به پهنه ی استقراض وارد می شود، بلکه درآمدهای یک کشور هم به شدت تنزل می یابد که این خود نتیجه ی منطقی نابودی زیرساخت های اقتصادی و منابع و از دست دادن شرکا و بازارهای خارجی است.
هم چنین خساراتی که به صورت مالی و جانی به غیر نظامیان وارد می شود، باعث می شود که وضعیت معیشتی آنان مختل شده و از طرفی از نظر روحی و روانی هم، نسلی به وجود می آید که از نظر هنجارها و ارزش ها با نسل قبل از جنگ به طور قابل ملاحظه ای تضاد و حتی سر جنگ دارد. محققان بر این باورند که شهروندانی که در دوان جنگ به صورت مستقیم درگیر بوده اند چه به صورت حضور در جبهه ها و چه به صورت برخورد نزدیک با بمباران ها و دیگر پارامترهای جنگی، از نظر روحی و روانی دارای استرس ها و مشکلاتی می شوند که اثرات آن حتی بر نسل های بعدی هم باقی می ماند.
از سوی دیگر، هزینه های جنگ پس از اتمام آن، محدود به بازسازی کشور و باز پرداخت قروض داخلی و خارجی نیست بلکه هزینه هایی همانند پاک سازی میدان های مین، هزینه ی خانواده هایی که سرپرست خود را در جنگ از دست داده اند و یا مجروحان جنگی هم، خود لیستی بسیار طولانی به هزینه های جنگ اضافه می کند.
جنگ باعث شد که خرده فرهنگ های خاصی در جامعه ی ایرانی و عراقی شکل بگیرد که از نظر ارزشی تقریبا انعکاس دهنده ی مصادیقی تحت عناون خشونت و کشتار و جنگ به عنوان یک ارزش برای رسیدن به هدف بود. این خرده فرهنگ ها که به رشد بنیادگرایی دینی در دو کشور منجر شد، تاثیرات مهلک تر و مخرب تری را با توجه به روند اتفاقاتی که پس از جنگ در عراق روی داد، در این کشور بر جای گذاشت. همین تاثیرات در کشور ایران به شکل و نحو دیگری در طبقه ی حاکم مقبول افتاد و باعث رشد گونه ای از تندروی سیاسی در جناح راست حاکمیت و شکل گیری جریان های رادیکالی در صحنه ی سیاسی کشور ایران شد.
در ایران اتفاق ناخوشایند دیگری که جنگ عامل ایجاد آن بود، رشد نیرویی بود که در ابتدا شبه نظامی اما بعدها و به مدد جنگ، تبدیل به بخشی از ماشین جنگی شد. این نیرو به علت اشتراکات فراوان عقیدتی و ارزشی که با حاکمان داشت، نه تنها حاضر به خروج از صحنه ی نظامی و سیاسی نشد بلکه با حمایت و هماهنگی همان حاکمان پس از جنگ، به حوزه ی اقتصاد هم وارد شد و تبدیل به یکی از بازیگران سیاسی و اقتصادی جنگ شد و این نهاد همان است که امروزه به نام “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی” آن را می شناسیم.
در کنار این موضوع نباید یکی از مهمترین مباحثی که در ظاهر کوچک به نظر می رسد را فراموش کنیم و آن یادگاری نامیمونی به نام “مین” های به جا مانده از دوران جنگ است که وجود آن کماکان هم از دو طرف قربانی می گیرد. مین ها، این سربازان همیشه بیدار، گویا تصمیم دارند به نسلی از جوانان امروزی که سرشار از خاطرات جنگ است و کودکی خود را در پناهگاه ها و زیرزمین های تاریک گذرانده اند، زیر نور شمع مشق نوشته اند و از معلمان تلویزیونی الفبا را یاد گرفتهاند، اما به زندگی عادی خود بازگشته؛ گوشزد کند که جنگ هنوز پایان نیافته است!
تقریباً هر روز ساکنین مرزهای غربی ایران با این حقیقت تلخ که همانا امکان انفجار یکی از مین های به جا مانده از جنگ هشت ساله و تازه شدن داغ آنان است، روبرو هستند. کسانی که بیش ترین نزدیکی و خسارت جانی و مالی را از جنگ دیده اند، امروزه نیز شاهد قربانی گرفتن این یادگار زشت دوران جنگ هستند.
براساس آمارهای رسمی دولت، هم اکنون شانزده میلیون مین خنثی نشده در ایران وجود دارد که بیش از دو میلیون هکتار از مساحت کشور را غیرقابل استفاده و خطرناک کرده اند. بر اساس انفجار گاه و بیگاه این مین ها در طول هر شبانه روز، 2/2 نفر دچار مرگ یا معلولیت های دائمی می شوند. بنابر یک پژوهش دانشگاهی در طول شش سال گذشته به صورت میانگین هر ساله هفت هزار حادثه ی انفجار مین در نقاط مختلف مرزی ایران رخداده که 95% قربانیان آن غیرنظامی و بین 13% تا 25% کودک بودهاند. مناطق آلوده به مین به صورت عمده در شهرها و روستاهای پنج استان خوزستان، ایلام، آذربایجانغربی، کردستان و کرمانشاه واقع شده است که در فاصله ی سالهای 59 تا 67 خطوط مقدم جنگ را تشکیل میدادند. (1)
در همین خصوص وجود برخی زمینهای آکنده از مین باعث شده که زمینهای کشاورزی و مناطق مسکونی در خرمشهر با وجود گذشت 22 سال از پایان جنگ، هم چنان در چنگال مین های خنثی نشده باشند که این امر باعث شده، امکان بازگشت به خانه برای برخی از روستائیان خرمشهر امکانپذیر نباشد. مصطفی مطورزاده، نماینده ی مردم خرمشهر در مجلس شورای اسلامی در مصاحبه ای با خبرگزاری مهر در همین خصوص گفته است که با وجود گذشت 22 سال از پایان جنگ تحمیلی هشت ساله، هنوز هجده روستای این شهرستان خالی از سکنه است.
مصطفی مطورزاده اظهار داشت: “به علت اینکه در هشت سال جنگ تحمیلی عملیات فراوانی در شهرستان خرمشهر از سوی دو طرف جنگ انجام شد، میادین مین و موانع جنگی فراوانی در این شهر در زمان جنگ ایجاد شد. پس از پایان جنگ زحمات فراوانی برای خنثی سازی مین های باقی مانده از زمان جنگ از سوی رزمندگان ایران صورت گرفت ولی هنوز برخی مناطق این شهرستان با وجود مین های خنثی نشده و منطقه جنگی بودن مواجه هستند.” (2)
با اندکی توجه می توان مشاهده کرد که معضل مین های خنثی نشده، در حقیقت باعث شده است که مناطقی از کشور نه تنها در مسیر زندگی طبیعی و عادی قرار نگیرد، بلکه همیشه این بیم وجود دارد که انفجار مین های خنثی نشده علاوه بر خسارات مالی، در بر دارنده ی خسارات جانی هم باشد.
بنابراین هر چقدر که بیشتر دقت کنیم متوجه می شویم، بدون توجه به نیت اصلی دو طرف درگیر از جنگ و گرایشات سیاسی و نگاه های جناح ها و گروه های مختلف به این جنگ و صرف نظر از درستی یا غلط بودن آن و یا اهداف پنهانی و ساخت و سازهای سیاسی و معادلات کشورهای بزرگ و نقش و تاثیر آن ها در جنگ بین ایران و عراق، متوجه می شویم که تاثیرات جنگ هشت ساله، چه از لحاظ مادی و چه معنوی بسیار بیشتر و مخرب تر از آن چیزی است که آن را محدود به چند گزینه ی مشخص و از نظر زمانی آن را در چارچوب هشت سال بررسی کنیم.
منابع:
1 – مین های جنگی و عوارض انسانی آن ها، دکتر رحمت سخنی، وبسایت مرکز آموزشی درمانی امام خمینی در اورمیه، 7 خرداد 1388
2- مرغوبترین خرمای کشور در چنگال مین، وبسایت خبری تابناک، ۲۰ شهریور ۱۳۹۰
ماهنامه شماره ۲۹