حقوق بشر ایران باید پیشتازترین مسئله ی مورد تمرکز باشد
حسن روحانی، رئیس جمهور جدید ایران مدعی شده است نه تنها به دنبال شفاف سازی بیش تر درباره ی فعالیت های هستهای آن کشور است، بلکه رواداری مدنی نیز مد نظر اوست. در همین حال واشنگتن نیز یک بار دیگر به دنبال برقراری رابطه با ایران است. در این میان پرسش مهم این است که: کنگره ی آمریکا چه نقشی ایفا خواهد کرد؟
در سال های اخیر، قوه ی قانون گذاری ایالات متحده ی امریکا، تمرکز زیادی را روی تحریم ها گذاشته؛ اقداماتی که عمدتاً اقتصاد ایران را هدف گرفته است، اما زمان آن رسیده که کنگره سیاست خود را با تاسیس “کمیته ی حقوق بشر ایران” و توجه بیش تر نسبت به نقض حقوق بشر در آن کشور، به سطح بالاتری ارتقائ دهد.
کنگره باید هوشمند باشد و از تجربیات جنگ سرد، مانند تجربه ی کمیسیون هلسینکی، استفاده کند. اقدامی که به توانمند سازی نیروهای مخالف، در بلوک اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد. کمیته ی حقوق بشر ایران باید به بهترین نحو با مشخص کردن خطوط قرمز، حکومت ایران را برای ارتقائ وضعیت حقوق بشر، تحت فشار قرار دهد .
حکومت مذهبی ایران نه تنها استانداردهای جهانی حقوق بشر را با شکنجه، حبس غیر قانونی، فرایندهای قضایی ناعادلانه و امثالُهم نقض میکند؛ بلکه حتی آزادی های مدنی و حاکمیت قانون وعده داده شده در قانون اساسی خود را نیز، نقض می نماید. سانسور اعمالی بر رسانه ها از سوی حکومت و ممانعت از برگزاری تجمعات مسالمت آمیز، نمونه هایی از این نقض حقوق هستند. همین طور مایه ی رسوایی ست که اخیراً مصطفی پور محمدی، مهره ی امنیتی، که در قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ نقش کلیدی را ایفا کرده بود به عنوان وزیر دادگستری منصوب شده است.
دیپلمات های ایالات متحده ی امریکا، باید در تمام مذاکرات رسمی خود با مقامات ایرانی، به موضوع حقوق بشر در آن کشور بپردازند. پافشاری مستمر کنگره بر این موضوع، اهرم مهمی در مذاکرات دیپلماتیک با ایران خواهد بود. هدف از این اقدام این است که تهران متوجه شود رفتار انسانی با شهروندانش، در واقع منافع ملی ایران را ارتقاع می بخشد.
ایالات متحده می تواند بر این موضوع پافشاری کند و حکومت ایران را متوجه کند فشارهای اقتصادی و سیاسی بین المللی، تا زمانی که ایران وضعیت حقوق بشر خود را بهبود نبخشد،نمی تواند به صورت کامل نقض شود.
نظرات متفاوتی درباره ی رابطه ی بین کنترل تسلیحات و حقوق بشر وجود دارد. عده ای باور دارند مهم است با توجه به پیشرفت های ایران در برنامه ی هستهای اش، در مذاکراتهم، تنها بر این موضوع تمرکز کرد چرا که وارد کردن موضوعات دیگر تنها به پیچیده تر شدن مذاکرات منتهی می شود. اما بعضی از صاحب منصبان سابق در دولت ریگان می گویند فشار همزمان برای کنترل تسلیحات و رعایت حقوق بشر امکان پذیر است. آن ها می گویند، تجربه ی ریگان نشان داده این دو موضوع نه تنها با هم در تضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگر هم هستند.
به دلایل زیادی فشار بر حقوق بشر، مناسب ترین روش است تا از تعهد ایران نسبت به معاهدات کنترل سلاح اطمینان حاصل کرد.
تجربه ی برخورد با اتحاد جماهیر شوروی، نشان می دهد، برنامه ی واشنگتن در مورد کنترل سلاح، در چند دهه ناموفق بود؛ تا زمانی که با آمدن میخائیل گورباچف نقطه ی عطف واقعی حاصل شد و شوروی با کاهش ذراد خانه های هستهای و پیوستن به موافقت نامه های مربوطه، نشان داد یک طرف حساب قابل اطمینان در مذاکرات است.
با نگاه به گذشته و تجربه ی پشت سر در رابطه با موفقیت های کمیسیون هلسینکی در دهه ی ۷۰، ضروری بود تا رهبران شوروی متوجه شوند چه ملزوماتی نیاز است که، به یک بازیگر جهانی قابل احترام تبدیل شوند. گورباچف و مشاوران نزدیکش به خوبی تاثیر انتقادات کمیسیون هلسینکی را دیدند و متوجه شدند کشورشان هیچ وقت نمی تواند تا زمانی که به نقض حقوق شهروندانش ادامه می دهد، به صورت واقعی به جامعه ی بین الملل وارد شود. در واقع بیش از مسابقه ی تسلیحاتی، این صدای تبل مداوم حامیان حقوق بشر بوده که اتحاد جماهیر شوروی را از دور خارج کرد و نسل جدیدی از رهبران هوشیار را در آن کشور برای موفقیت در گفتمان های جهانی پدید آورد.
با ادامه ی بی توجهی هولناک ایران به رعایت حقوق بشر، دیپلمات های غربی این تصور را به آنان منتقل می کنند که، چنان چه به تعهدات در رابطه با کنترل تسلیحات تن دهند، قابل پذیرش است که برخی هنجارهای بین الملی را نیز نقض کنند .
اگر رهبران مذهبی ایران تصور کنند خوانش سلیقه ای از قوانین بین المللی قابل پذیرش است، باور خواهند کرد می توانند تعهدات خود در قبال قوانین تسلیحاتی را زمانی که در تنگنا قرار بگیرند نیز، نقض کنند.
تحریم ها و فشارهای سخت اقتصادی، شاید ایران را مجبور کند موافقت نامه های هسته ای را امضا کند، ولی به رهبران آن ها این دیدگاه را می دهد که پس از رها شدن از مخمصه ی مشکلات اقتصادی، هم چنان می توانند به خشونت و نقض حقوق مردم دست بزنند.
هم چنین دیپلمات های غربی که از پرداختن به مقوله ی حقوق بشر خودداری کردند، ابهامی مبنی بر این که، معاهدات بین المللی هم چون لیستی از گزینه هاست که بر اساس صلاح دید افراد قابل پذیرش یا رد کردن است؛ در ذهن ایرانیان ایجاد می کنند.
روحانی مسلماً مشکلات فراوانی در پیش رو دارد که، اتخاذ سیاست متفاوتی در مورد مسئله ی هستهای، تنها یکی از آن هاست. کنگره با پا فشاری بر مسئله ی حقوق بشر، می تواند گام مهم دیگری بردارد تا سایر رهبران سرکش نیز بپذیرند که شرط پذیرش کامل از سوی جامعه ی بین المللی، صرفاً مهار جاه طلبی های هستهای نیست بلکه بهبود سیاست های داخلی می باشد.
ماهنامه شماره ۲۹