آخرین به روز رسانی دوشنبه, دسامبر 21, 2020
23 ژانویه 2014 admin دستهبندی نشده ۱
متأسفانه از زمانی که مبارزه ی قانونی بر ضد عرضه، تقاضا(مصرف) و آسیب های ناشی از مواد مخدر، در ایران آغاز شد، به این مشکل همواره تک بعدی نگریسته شده و بدون واکاوی و جستجوی عوامل و ریشه های ارتکاب به آن، صرفاً به مبارزه با معلول از طریق مجازات هایی چون اعدام و حبس و جریمه پرداخته و روی صورت مسئله سرپوش گذاشته شده است. درست به همین دلیل است که در طول بیش از یک قرن مبارزه با مواد مخدر، در هیچ یک از ابعاد سه گانه ی فوق الذکر، توفیق قابل توجهی، کسب نشده و خصوصاً مجازات اعدام، آن هم با اجرای آن در ملاءعام، عایدی جز بازتولید خشونت برای جامعه نداشته است.
مشکل مواد مخدر، البته بحرانی جهانی ست، منتها بسیاری از کشورها، بر اثر اجرای برنامه های کارشناسانه ی مبارزه با مواد مخدر، در کاهش عرضه، مصرف و آسیب، موفقیت هایی کسب کرده اند.
پیرو این کمبود، در این شماره از ماهنامه ی خط صلح، با یکی از بستگان شهروندانی که به تازگی به اتهام جرائم مربوط به مواد مخدر، از سوی دستگاه قضایی-امنیتی به دار آویخته شده است، گفتگو کرده ایم. قطعاً جای بسیاری از پرسش و پاسخ ها در این مصاحبه کماکان خالی ست؛ هرچند که شاید دریچه ای به واکاوی مسئله ی آسیب شناسی این موضوع باز کند.
شایان ذکر است که پس از به دار آویختن این شهروند کرمانشاهی در زندان دیزل آباد، مادر وی نیز از راه حلق آویز، به زندگی خودش پایان داد…
ضمن تسلیت به خاطر از دست دادن دو تن ار اعضای خانواده تان؛ به عنوان اولین سوال لطفاً مختصری از بیوگرافی فریدون را برای ما بگویید و این که اساساً این جوان در چه محیطی رشد کرده بود؟
فریدون ۳۷ ساله بود، یک بچه ی کوچک ۲ ساله داشت و تا مقطع راهنمایی هم بیش تر درس نخوانده بود. خانواده ی فریدون، مثل اکثر اقشار جامعه، خصوصاً در شهرهای مرزی، خانواده ای تهی دست بودند؛ ۷ فرزند داشتند (۵ پسر و ۲ دختر) و پدرشان هم شغل آزاد داشتند.
محیطی که فریدون در آن رشد کرده بود(او در یکی از روستای مرزی و اطراف کرمانشاه به دنیا آمده بود)، یک فرهنگ کاملاً روستایی داشت و از طرفی دوران جوانی اش را در کرمانشاه که محیطی شهری دارد، گذرانده بود… او غیر از گذران زندگی معمولی، دل مشغولی آن چنانی هم نداشت.
خب فریدون به جرم خرید و فروش مواد مخدر(از نوع شیشه)، نزدیک ۴۰ ماه پیش در همان کرمانشاه بازداشت شده بود و در دادگاه کرمانشاه هم به اعدام محکوم شد و بعد از پروسه ی قانونی که به هر حال وجود داشت، حکم اش تایید شد و بعد از نزدیک به ۴۰ ماه، با این اتهام اعدام شد.
آیا از حق دسترسی به وکیل برخوردار بود؟ اساساً مراحل حقوقی پرونده ی ایشان چه روندی را طی کرد؟ خانواده با چه موانعی در این زمینه رو به رو بودند؟
در چنین پرونده هایی، مشکل اساسی که خانواده ها با آن دست به گریبان هستند، هزینه ی بالای وکالت است. اما علی رغم این مشکل، خانواده ی فریدون بسیار پیگیر بود و حتی وکیل هم برایش گرفته بودند. در چنین پرونده هایی متاسفانه چون شاکی، شاکی خصوصی نیست، انتظار شکستن حکم، کمی انتظار بیهوده ای ست و کار خاصی نمی توان انجام داد، وکیل هم کار خاصی در این پرونده نتوانست انجام دهد و با تمام پیگیری ها و نامه نگاری هایی که بود، هیچ کاری، نه خانواده و نه وکیل، نتوانستند بکنند.
تمامی مراحل هم به شکلی که در ایران مرسوم هست، انجام شده بود. تا آن جا که من در جریان هستم، هر سه مرحله ی صدور حکم اعدام انجام شده بود؛ مرحله ی اول صدور حکم، در همان دادگاه کرمانشاه بود و مستقیم هم به دیوان عالی رفته بود که با تأیید دیوان عالی و با اعتراض وکیل خانواده برای دفعه ی سوم این حکم تأیید شده بود که، متأسفانه اجرا هم شد.
آیا ایشان تنها بازداشت شده بودند؟
نه، یک هم پرونده ای دیگر هم داشت که از آشناهای دور ما بود و او هم حدود چهل روز-یک ماه قبل از فریدون، در همان زندان دیزل آباد اعدام شد.
چرا باید فریدون به خرید و فروش مواد مخدر روی بیاورد؟ آیا اطلاع دارید که ایشان برای امرار معاش راه دیگری را هم تجربه کرده بودند؟
ببینید، در جامعه ای که بیکاری وحشتناک هست و تورم هم روز به روز افزایش می یابد، خصوصاً در جایی مثل کرمانشاه که بدترین آمارها را در زمینه ی بیکاری دارد و برای قشری که به قول معروف همیشه شیش شان، گرو هفت شان است و فاصله ی طبقاتی به حدی هست که بخواهیم یک آسمان خراش را با یک زاغه مقایسه کنیم؛ به هر حال فشارهای اقتصادی و اجتماعی باعث می شود که آدم ها به این سمت بروند.
فریدون قبل از این ها، روی یک ماشین سنگین کار می کرد اما به خاطر مشکلات اقتصادی و شاید به ناچار به این سمت کشیده شد.
سوالی دارم که شاید شما هم اطلاع چندانی از آن نداشته باشید: با توجه به این که کرمانشاه علی رغم هم جواری با مرز، موقعیت جغرافیایی شبیه به استان هایی چون سیستان و بلوچستان و خراسان ندارد، اساساً مواد مخدر در کرمانشاه از چه طریقی وارد می شوند؟ آیا این استان، یک مکان دست دوم برای خرید و فروش مواد به حساب می آید؟
ببینید در کرمانشاه هم مثل تمامی شهرهای حتی مرکزی ایران، مواد از طریق بارهای قاچاق، در کامیون ها و اتوبوس ها وارد می شود اما آن قدر به وفور در کرمانشاه مواد وجود دارد که یک مثالی در آن جا داریم که می گویند: “اگر تا یک کیلو هم هروئین می خواهی، برو از داروخانه بگیر!” این خودش نشان دهنده ی آن است که این مسئله متأسفانه پیش از حد اجتماع را در بر گرفته است.
چرا مادر فریدون، پس از اعدام فرزندش، خود را حل آویز کرد؟
جواب این سوال شاید خیلی سخت باشد و به عبارتی شاید جواب روشنی هم به کل برای آن وجود نداشته باشد، جز این که یک وابستگی مادرانه بود که باعث شد این اتفاق بیفتند. این مادر نزدیک به ۴۰ ماه روزه گرفت و وقتی ما می گفتیم چرا این کار را می کنی، می گفت که وقتی بچه ی من در زندان است و نمی دانم چه می خورد، من هم چیزی از گلویم پایین نمی رود؛ مادر فریدون، ۴۰ ماه سحر از خواب بیدار می شد و مقداری نان و پنیر و سبزی می خورد و آخر شب هم همین طور. حتماً وابستگی خاصی به پسرش که فرزند ارشد اش هم بود، داشته که باعث شد آن اتفاق هم برای خودش بیفتد…
وضعیت ملاقات های او در این مدت به چه شکل بود؟
خوشبختانه به خاطر این که هم خانواده کرمانشاه بودند و هم فریدون در زندان دیزل آباد بود، از این جهت مشکلی نداشتند و ملاقات ها منظم و هفتگی بود و حتی تلفن هم داشت و از زندان با ما تماس می گرفت. شاید همین مسئله هم تاثیر به سزایی روی مادرش گذاشت؛ چرا که او هر هفته می رفت و بچه اش را می دید ولی خوب یک روز به این نتیجه رسید که دیگر هیچ وقت نمی تواند او را ببیند .
آیا زمان اجرای حکم را به خانواده اعلام کرده بودند و ملاقات آخر هم وجود داشت؟
نه خیر، صبح آن روزی که این اتفاق افتاده بود از دادگستری با خانواده تماس گرفتند و بعد از این که نسبت آن ها را پرسیده بودند، گفته بودند که اعدام شده و برای تحویل جسد باید به پزشک قانونی مراجعه کنید. طبق قانون هم شب اعدام، خانواده باید فرزند خود را ببیند اما چنین اتفاقی نیفتاد.
شما گفتید که تحصیلات فریدون تا سطح راهنمایی بود. آیا هیچ وقت امکان ادامه تحصیل برای او وجود داشت یا خودش از این کار سر باز زده بود؟
مسلماً هیچ کودکی دوست ندارد از همان سنّ کودکی دنبال کار برود. شاید این حرف برای آن بچه هایی که در روستا و شهرهای دور افتاده هستند، حرف مسخره و خنده داری باشد، چرا که آن ها به کار کردن از سن کودکی عادت کرده اند و همه ی افراد خانواده شان هم به همین شکل زندگی کرده اند. به هر حال میز مدرسه و دورانی که متعلق به تمامی کودک هاست، برای همه دوست داشتی است.
فریدون هم مثل بقیه ی هم دوره ای هایش، خصوصاً در شهری مثل کرمانشاه که می توان گفت یکی از بدترین شرایط اشتغال را در ایران دارد، به ناچار شرایط اقتصادی یا اجتماعی مجبور شده بود درس اش را رها کند و به مرور زمان، در همان جا که از لحاظ اعتیاد هم یکی از بدترین استان های ایران هست، درگیر آن مسئله شد.
پیامد اعدام این جوان و سپس خودکشی مادر در نزد خانواده و سپس منطقه و محل سکونت و یا اقوام چه بوده؟
من این مسئله را سعی میکنم در حقیقت به خود مسئله ی اعدام ربط بدهم و این طور به این قضیه نگاه کنم که مسئله ی اعدام به طور کلی چه تاثیری می تواند داشته باشد. ببینید ما در جامعه ای زندگی میکنیم که به هر حال این مسئله ی اعدام متأسفانه یکی از قانون های اصلی ست که در آن اجرا می شود، و باز می بینیم که علی رغم گذشت سال ها از به کار گیری این حکم، اما هنوز اعدام به هیچ عنوان برای یک سری از جرایم، باز دارنده نبوده. باز خوردی هم که در دوستان و آشنایان داشته این است که آن ها میگویند، این پسر خودش خواسته چنین سرنوشتی داشته باشد ولی در مورد مادر… )سکوت می کند) نمیدانم واقعاً چه باید بگویم…
شما چه فرد یا افرادی را در مرگ این دو شهروند مقصر می دانید؟
ما هیچ وقت دنبال مقصر جویی و انتقام نبوده و نیستم که مثلاً بگویم می خواهیم از شخص خاصی انتقام بگیریم و این مسئله ی اعدام هم مسئله ای نیست که صرفاً به یک نفر مربوط باشد. اما به هر حال من مقصر را دستگاه اقتصادی و اجتماعی که در جامعه حکم فرماست می دانم.
به نظر شما، به عنوان عضو داغداری از این خانواده، چه باید انجام شود که جامعه دیگر شاهد مرگ امثال فریدون و مادر وی نباشد؟
من همان طور که اشاره کردم، این قبیل مسائل در حقیقت بر می گردد به آسیب های اجتماعی که وجود دارد و شاید دلیل اصلی این که چرا امثال فریدون دنبال چنین مسائلی می روند، مشکلات اقتصادی است. بنابراین تا زمانی که ما این فاصله ی طبقاتی و اجتماعی را حل نکنیم، اعتیاد، خرید و فروش مواد و دیگر آسیب های اجتماعی هم ادامه خواهد داشت. متأسفانه در دستگاه حاکمیت ما، اعدام به عنوان یک مسئله ی بازدارنده عنوان می شود، در حالی که عکس این ماجرا هست یعنی بحث انتقام و انتقام گیری ها مطرح است.
و کلام آخرِ شما…؟
صحبت خاصی ندارم، جز این که امیدوارم این حکم ضد انسانی در همه جای دنیا لغو شود و از شما و دیگر دوستانی که پیگیر امر مبارزه با اعدام هستید، تشکر می کنم.
ما هم از شما متشکریم که وقت تان را در اختیار خط صلح قرار دادید.
23 ژوئن 2014 ۹
یک نظر برای “اعدام فرزند، خودکشی مادر در گفتگو با یکی از بستگان”