ماهان، ترنس دستفروش شیرازی: امنیت اجتماعی ترنس ها صفر است/ علی کلائی
نامش ماهان است، در آستانه 27 سالگی و دارای دو مدرک لیسانس؛ یکی از دانشگاه سراسری شهرکرد و دیگری از دانشگاه آزاد شیراز. رشته های تحصیلی اش باستان شناسی و تربیت بدنی بوده و از خانواده ای با چهار فرزند می آید.
در بخش معرفی خود در صفحه اینستاگرامش خود را ترنس FTM و دستفروش شیرازی معرفی کرده است. مطالب صفحه اش هم یا به نوعی بازاریابی است و یا در خصوص مشکلات ترنس ها در ایران.
به سراغش رفتیم و در خصوص خودش و وضعیت ترنس ها در ایران با او به گفتگو نشستیم. نکته آن که ماهان در پاسخ هر پرسش ما، نه تنها تلاش می کرد که به سوال پاسخ بدهد که در آن جواب، به مشکلات افرادی چون خودش هم بپردازد. حتی انگار بیش تر مشکلات دیگران برایش مهم بود تا خودش. خودش می گوید در کنار کار اقتصادی، هدفش فرهنگ سازی و آشتی جامعه با ترنس ها و مقوله آن هاست. و البته دغدغه ماهان و دیگر ترنس ها، علاوه بر همه مشکلات مسئله امنیت اجتماعی هم هست. و هم چنین دغدغه عدم درک و آگاهی جامعه از این مسئله. خودش می گوید که یک چیز می خواهد: «فقط درک و فقط درک».
آقا ماهان عزیز با صدای گرم و ته لهجه شیرازی اش و با توجه به این که به قول خودش 4 ماه است که هورمون تراپی را شروع کرده و هنوز صدا و پوستش کاملاً مردانه نیست با خط صلح گفتگو کرد و من هم سعی کردم آن چه می شود را بپرسم. گپ و گفت به درازا کشید و نتیجه اش شد آن چه که در ذیل می آید:
اولین سوال را می خواستم در مورد خودت و مشکلات ترنس بودن در ایران بپرسم. با چه مشکلاتی رو به رو هستی که دیگر شهروندان جامعه ایران با آن ها مواجه نیستند؟
ما ترنس ها، چه پیش و چه پس از عمل مشکلات زیادی داریم. من از یک خانواده سنتی و مذهبی می آیم و مثلاً اجازه نداشتم با نوع هویت و پوشش پسرانه خودم به خیابان بروم. مجبور بودم بر اساس حدودی که برایم تعیین شده بود، مبدل پوشی کنم و با پوشش زنانه بیرون بروم. این مشکل من پیش از عمل بود که بعد از عمل برطرف شد.
اما بعد از عمل، بزرگ ترین مشکل، مسئله مدارک شناسایی است. در ایران قاضی و دادگاه هر شهر به صورت متفاوتی قوانین را اجرا می کند. مثلاً من شنیده ام که ترنس های ایلام بعد از گرفتن مجوز عملشان، اجازه دارند که سریعاً مدارکشان را با حکم دادگاه و در ثبت احوال تغییر دهند. اما در شیراز قاضی می گوید که تا عمل دوم (تخلیه رحم و تخلیه سینه) صورت نگیرد، ما به شما هیچ گونه حکمی برای تغییر مدارک شناسایی نمی دهیم. این در حالی است که این کار خیلی زمان بر است. من در تیرماه تخلیه رحم را انجام داده ام و زمان می برد تا دوره نقاهتم را طی کنم و بدنم مجدد برای پذیرش بیهوشی آماده شود. در آذرماه قرار است که عمل تخلیه سینه را انجام دهم. اما در واقع در این مدت، ظاهرم پسرانه است اما مدارک شناسایی دخترانه دارم. در واقع هیچ هویتی ندارم.
هرکجا هم که برای کار مراجعه می کنم -از فروشندگی ساده تا کارهای اداری و غیر اداری مرتبط با رشته و درسی که خوانده ام-، از من مدارک می خواهند و من نمی توانم مدرکی ارائه کنم. مثلاً من برای کار به جایی مراجعه کرده بودم و به دروغ گفتم که مدارک ام گم شده و طرف مقابل گفت: مگر نمی گی گم شده؟ نامه ثبت احوال را برای ما بیاور. کفایت می کند.
مشکل بعدی این است که در برخی شهرها قانون به صورت دیگری اجرا می شود و قاضی می گوید که باید عمل سومم هم انجام شود تا مدارک تغییر یابد. این خودش دو الی سه سال زمان می برد. البته قاضی شیراز خوشبختانه در عمل دوم راضی می شود. من خودم نمی دانم که تا دو-سه سال دیگر این عمل را انجام بدهم یا خیر.
مشکل دیگر ترنس ها هم این است که دکترها خیلی در عمل باتجربه نیستند. از میانه دهه شصت مجوز این گونه عمل ها صادر شده اما مثلاً من عمل تخلیه رحمم را نزد یک متخصص مجاری ادرار انجام دادم و برخی از ترنس ها هم به دکتر زنان و زایمان مراجعه می کنند. یعنی دکتری نیست که در این زمینه خاص تخصص داشته باشد و در واقع ما موش آزمایشگاهی پزشکان هستیم.
یعنی شما از عملت راضی نبودی؟
خیلی از دوستان از عملشان ناراضی هستند. دکترها هم قبل از عمل یک رضایت نامه می گیرند مبنی بر این که هر مشکلی پس از عمل برای شما پیش بیاید، بر عهده خودتان است. ما مجبور به این کار هستیم و این تنها راه نجات ماست. من خودم نه هزینه انجام این عمل در خارج از کشور را دارم و نه راه نجات دیگری پیش روی خودم می بینم.
مشکلی که برای خود من طی عملم پیش آمد، مسئله پارگی مثانه ام بود. بعد از اتمام عمل جراحی، دو درن (لوله برای تخلیه) در بدنم بود. یکی به عنوان سوند ادراری و دیگری برای تخلیه خونابه. باید بعد از چند روز و وقتی کاملاً خشک شدند، آن دو لوله را جدا می کردند. اما وقتی به دکتر مراجعه کردم گفت که هنوز خشک نشده و بعداً مراجعه کن! بعد از چند هفته هم خشک نشد و بعد از آن بود که دکتر تازه متوجه شد که مثانه من پاره شده و ادرار در بدنم نشت می کند. در این مدت وضعیت جسمانی خیلی بدی داشتم و آن قدر حالم بد بود که اطرافیانم فکر می کردند که من زنده نخواهم ماند. در این مدت خیلی زجر کشیدم.
با توجه به حال عمومی، من را دوباره بستری کردند. یک هفته به بدترین حالت ممکن در بیمارستان نمازی شیراز بستری بودم و مدام از من نوار قلب می گرفتند و داروهای مسکن و بی حسی می زدند تا بتوانم درد را تحمل کنم. در این یک هفته منتظر بودند تا مثانه جوش بخورد. دکتر می گفت در 99 درصد موارد مثانه جوش می خورد. اما بعد از یک هفته به من گفت که تو جزو آن یک درصد هستی و حتی مثانه ات دارد بیش تر باز می شود. دوباره وارد اتاق عمل شدم و مثانه ای که پاره شده بود را دوختند. بعد از این سه درن به بدنم وصل بود؛ یکی به پهلوی راست، یکی چپ و دیگری سوند ادراری. به مدت 40 روز این وضعیت ادامه داشت و خیلی سخت و زجرآور بود.
هنوز هم به حالت نرمال و طبیعی بازنگشته ام، اما از قبل خیلی بهترم. الان هم با ترس و لرز به سراغ عمل دومم می روم که عمل تخلیه سینه است. از نظر زیبایی عمل سختی است. برای این کار باید به تهران بروم که مشکلات مالی خاص خودش را دارد و باید برایش دستفروشی کنم و پول جمع کنم.
آیا به عنوان یک ترنس، از طرف خانواده و دوستان و آشنایان نزدیک خودتان هم با رفتارهای تبعیض آمیز مواجه بوده ای؟
همه ترنس ها با خانواده هایشان جنگ به اصطلاح سختی داشته و دارند. در مورد خود من، من بچه خوب خانواده بودم و سعی می کردم راه درست را پیش بروم و فرد مفیدی باشم. خیلی جنگ با خانواده نداشتم. برای من ارزش زیادی قائل بودند. اما به دلیل فضای مذهبی و سنتی خانواده، از اولش ترس از مطرح کردن داشتم. ترس از طرد و قضاوت شدن و برچسب های دیگر. همیشه هم به خواسته آن ها عمل کرده ام.
این که با عمل من موافقت کردند، به قول معروف یک معجزه بود. الان هم به صورت کامل مرا پذیرفته اند. البته برخی مواقع به صورت ناخودآگاه مرا “دخترم” صدا می زنند، اما می دانم تا عادت کنند زمان می برد. خانواده با من مشکلی ندارد و همراهم است و حتی وقتی کسی قصد سنگ اندازی داشت، پدرم پشتم بوده و هست.
تو تحصیل کرده و دانشگاه دیده هستی. آیا به نظرت قوانین در وجود آمدن تبعیض ها در خصوص ترنس ها نقش داشته اند یا مشکل جای دیگری است؟
مشکل ما قوانین است. ما یک دوره درمانی 6 ماه تا یک ساله داریم که می بایست این دوره را طی کنیم. در خصوص خود من، در این دوره با من کار می کردند تا به حالت دختر برگردم. آن قدر در این دوره فرد را به چالش می کشند که باور کند دختر است. البته کسی که ترنس واقعی است، این مراحل بر او اثر ندارد و تشخیص داده می شود که فرد ترنس است.
دکتر خودم بعد از 6 ماه من را تایید کرد. نامه تایید ایشان به پزشکی قانونی رفت و اما در کمال تعجب، کمیسیون پزشکی مرا رد کرد. دلیلش خنده آور بود. از لحظه ای که وارد کمیسیون پزشکی شدم، به صورت مداوم به من می گفتند “خانم”. من بسیار عصبی و کلافه شده بودم اما سعی می کردم واکنشی نشان ندهم. اما آخرش طاقت نیاوردم و گفتم که خانم دکتر، ممنون می شوم من را خانم خطاب نکنید. در جواب گفت که پس چه خطابت کنیم؟ من هم گفتم که آقا خطابم کنید. بعد خانم دکتر با دست انداختن من گفت که تو فعلاً عمل نکرده ای، بگذار عمل بکنی شاید خطابت کردیم. من پاسخ دادم که شاید الان از نظر شما من در کالبدم خانم باشم، اما از نظر خودم، هویتم آقاست. گفتم اگر خدا بخواهد عمل هم می کنم. دکترها همین موضوع را دست گرفتند: اگر خدا بخواهد؟ یعنی اگر نخواهد تو عمل نمی کنی!؟ و تا آخر کمیسیون پزشکی همین را تکرار می کردند که تو گفتی اگر خدا بخواهد و یعنی در تصمیمت مصمم نیستی! در جواب گفتم که من آدم معتقد و از خانواده معتقدی هستم. این که بعد از 26 سال قبول کرده اند که عمل بکنم خواست خدا بوده و بقیه اش را هم خدا جور می کند.
کمیسیون پزشکی به همین دلیل مرا رد کرد. دکترم از این رد شدن تعجب کرد و خواستار دیدن دلایلشان شد. من اعتراض نوشتم و تقاضای تجدیدنظر کردم. در آن مرحله حتی قاضی مانده بود که چطور مرا رد کرده اند! می گفت که پس از این که با تو آشنا شدم، متوجه شدم که یک پسر کامل هستی. برو اسم خانم دکتری که شما را رد کرده را برای من بیار، من خودم او را می کشانم پای میز و دلیلش را از او می خواهم. این دلیل او اصلاً علمی نبوده است.
من متوجه نمی شوم که چطور دکتری که خودشان معرفی کرده اند، بعد از 6 ماه مرا تایید و کمیسیون پزشکی بعد از 5 دقیقه مرا رد می کند. 26 سال زندگی و رنج را می خواهند در 5 دقیقه تشخیص بدهند. آن قدر سیستمشان هم مشکل دارد که به دکتر معتمدشان هم اعتماد ندارند.
برای بار دوم که به کمیسیون پزشکی رفتم باورتان نمی شود که در جلسه تنها چند دانشجوی پزشکی حضور داشتند. نه مسئول پزشکی قانونی بود و نه دکتر باتجربه ای!
قانون کمسیون این است که یک بار با خود شما صحبت می کنند و یک بار هم با والدین و قرار نیست همه با هم وارد جلسه شوند. جلسه دوم خیلی مسخره پیش رفت و حتی این قانون خودشان را هم رعایت نکردند. نکته جالب در این کمیسیون این بود که من طبق عادت آستین هایم را بالا زده بودم و یکی از آن ها گفت: دستهایت که مو ندارد! من در جواب گفتم اگر دقت کنید دارد اما کم پشت است. بعد گفت که پاچه های شلوارت بالا بکش. من هم پاچه ام را بالا کشیدم و رفتم پیش آن خانم که بهم گفت: تو همان جا باش، من می آیم بالای سرت.
پاهای من موهایش کم پشت است و آن خانم آمد و گفت: مو هم که نداری! من هم در جواب گفتم: ما خانوادگی موهایمان کم پشت هست. حتی پدر و برادرم هم به این صورت هستند. اگر می خواهید عکس پای پدر و برادرم را بیاورم! حتی به من گفت که لباست را بالا بکش و من هم بالا کشیدم. بعد دست به صورتم زد و گفت اصلاح هم که می کنی! من گفتم عرض کردم ما خانوادگی موهایمان کم پشت است…
می خوام بگویم که پرونده من واضح و روشن بود و این ها به هر بهانه غیر مربوطی می خواستند فقط وقت بگذرد.
چه شد که تصمیم گرفتی تغییر جنسیت بدهی؟ آیا این تصمیم شخصی خودت بود یا مشوقی اعم از خانواده و پزشک و غیره داشتی؟
این تصمیم خودم بود و کسی تشویقم نکرد. حتی امکان تنبیه ام بود که تشویق نبود (با خنده). من 26 سال شبانه روزم این رویا بود. رویای روزی که به شکل “آقا” قبولم کنند. مرد و پدر بشوم. حتی زمانی که بعید می دانستم این رویا تبدیل به واقعیت شود، با خودم می گفتم بعد از فوت پدر و مادرم دیگر می توانم این کار را انجام دهم (منظورم این است که دیگر نیازی به اجازه آن ها نباشد). کمکم روانشناسم بود که بعد از تشخیص این که من ترنس هستم، راه و مراحل قانونی را به من نشان داد.
من زجر می کشیدم و درس می خواندم و می خواستم عمل کنم. ولی فکر می کردم روزی این اتفاق بیفتد که صاحب اختیاری نداشته باشم که بخواهد دخالت کند. یا روزی که این قدر تمکن مالی داشته باشم که بتوانم جایی بی نام و نشان بروم و بعد عمل کنم.
آقا ماهان؛ شما دو مدرک دانشگاهی داری؟ چرا با وجود این دو مدرک دستفروشی می کنی؟ ترنس بودنت دلیل آن است یا مشکل جای دیگری است؟
دلیلش همان طور که گفتم مدرک شناسایی است. من هر جا که بخواهم کار کنم از من مدرک شناسایی می خواهند. حالا فرض را بر این می گذاریم که مدرک شناسایی من دستم است. باز هم به دلیل وضعیت ظاهر و فیزیکم نمی توانم بروم با جاهای رسمی تر کار کنم. مجبورم جایی باشم که خودم برای خودم کار کنم. دلیل دیگرش هم این است که اگر شما من را ببینید، نهایت سنی که بخواهید برای من حدس بزنید 16 الی 17 سال است. من 4 ماه است که هورمون تراپی را شروع کردم و هنوز پوستم مردانه به نظر نمی رسد و این مسئله زمان بر است. وضعیت حال جامعه هم جوری هست که به شدت مریض جنسی در مملکت زیاد شده. پیش از عمل حرف می شنیدم و اذیت می شدم و اما پیشنهاد جنسی به من داده نمی شد. اما بعد از عمل این رفتارها آغاز شد و شدت یافت. شرایط طوری شده که من وقتی به خیابان می روم، ترسم از خواهرم که به خیابان می رود بیش تر است.
من در حال حاضر که دستفروشی می کنم بارها آقایان به من پیشنهاد رابطه جنسی دادند. پدوفیلیا زیاد شده و ترس من از وقتی که پسر شدم به دلیل ظاهرم، از آن ها است. مثلاً آخرین مورد مربوط به چند شب پیش بود که در تاکسی نشستم. یک مرد مست پشت فرمان ماشین نشسته بود. شلوارک پوشیده بود و شلوارش روی صندلی عقب ماشین بود. ساعت 12 الی 1 شب بود. به دلیل این که آن موقع از ساعت ماشین نیست من به اجبار سوار شده بودم. آن حالت را که دیدم ترسیدم. راننده شروع کرد به صحبت کردن. فهمید که دستفروشم و پرسید که امشب چقدر درآمد داشتم. آن شب درآمد خوبی نداشتم و گفتم: 20 الی 30 هزار تومان. مرد راننده خندید و گفت: من امشب 300 هزار تومان توی جیبت می گذارم، به شرطی که تا صبح با من باشی. مرد راننده ادامه داد که به مدت 1 هفته هر شب 500 هزار تومان به تو می دهم؛ تو فقط یک هفته با من باش. و بعد گفت اصلاً اگر نمی خواهی همین امشب تا صبح هم تا یک میلیون تومان اوکی هستم! طرف دو برابر من هیکل داشت و من ترسیده بودم که اگر بخوام به زور متوسل بشوم، اتفاق بدی بیفتد. به همین خاطر سعی کردم که از طریق منطق و صحبت پیش بروم. وقتی گفتم این کاره نیستم و کرایه اش را دادم، خوشبختانه قبول کرد و مشکلی پیش بیامد.
الان بزرگ ترین مشکل ما ترنس ها امنیت اجتماعی است. دوستانم حتی به من توصیه کردند که عکس و آدرس جایی که بساط می کنم را پاک کنم. یکی از دوستان تعریف می کرد که حدود دو سال پیش در شیراز، یک ترنس دستفروش که به زور به او تجاوز کرده بودند خودکشی کرده.
من از روز اولی که صفحه اینستاگرامم را راه اندازی کردم دو هدف داشتم. یک فرهنگسازی ترنس ها و آشنایی جامعه با این قشر و مشکلات زندگی اش. دوم درآمدزایی؛ شاید به این طریق بتوانم افراد بیش تری را پای بساطم بکشانم و جنس بیش تری بفروشم.
اول من ادرس محل بساط و غیره را گذاشته بودم اما بعد از آن ماجرایی که تعریف کردم، ترسیدم و تمام آدرس ها را پاک کردم. حتی در فکر این بود که صفحه ام را هم غیرفعال کنم که دیدم خیلی ها از ترنس ها و دیگران می گوید که ما از کار تو انرژی می گیریم. بعضی ها نوشته بودند که ما تا مرض خودکشی پیشرفته بودیم با دیدن صفحه تو حسمان تغییر کرد. این که یک نفر با کارهایی که من در این راستا انجام می دهم، حس خوب بگیرد برای من کافی است. اما مسئله این جاست که در کل امنیت اجتماعی و جنسی ما ترنس ها صفر است.
راستی، چند وقت است که دستفروشی می کنی؟
من خیلی وقت است که دستفروشی می کنم. قبل از عمل هم تجربه اش را داشتم. قبلاً که با پوشش زنانه کار می کردم، این آزارها کم تر بود. اما از روزی که عمل کردم، به صورت مداوم دستفروشی می کنم و با این گونه مشکلات درگیرم.
کمی بیش تر از مشکلاتت به عنوان یک دستفروش برایمان بگو.
مشکلات دستفروشی خیلی زیاد است. مثلاً همه نوع شوخی از شوخی دستی تا کلامی در میان دستفروشان می شود. من پسری هستم که اهل بد دهنی و شوخی های غیر اخلاقی نیست. اما فضا پر از شوخی های زشت کلامی است. این ها همه به کنار. دائم باید به آن ها دروغ بگویم به خاطر اینکه مبادا بفهمند و باعث نا امنی برای من بشود.
دید مردم هم به دستفروشان خیلی بد است و گاهی اوقات من را به شکل یک گدا می بینند. در این وضعیت غرور آدم زیر سوال می رود و شخصیتم خورد می شود.
درخواستت از مردم و مسئولان چیست؟
بزرگ ترین مشکلی که داریم عدم درک و آگاهی جامعه است. وضعیت ترنس ها در ایران یک تابوی خیلی خیلی بزرگ است. من خودم نمی فهمم که چرا جلوی نشر آگاهی در این زمینه را می گیرند. به عنوان مثال خانم بهنوش بختیاری به آقای احسان علیخانی چندین بار گفته که در برنامه اش یک ترنس بیاورد تا آگاهی مردم بیش تر شود، اما آقای علیخانی در جواب گفته که من در برنامه درباره کسانی که قتل کردند می توانم صحبت کنم اما در مورد ترنس ها نمی توانم.
مثلاً همه در خصوص کسانی که سرطان می گیرند، نمی گویند که انتخاب خودش بوده، اما در خصوص ما فکر می کنند که ما منحرف هستیم و انحراف جنسی داریم. می گویند چرا دست در کار خدا بردی و همه این ها به عدم آگاهی بر می گردد. نمی دانند که ما هیچ دخل و تصرفی در آن چه بوده و هستیم نداریم. نمی دانند که یک ترنس همان قدر حق انتخاب داشته که یا مرد یا زن عادی برای مرد یا زن عادی بودنش. در خصوص آگاه سازی هم صداوسیما هیچ کاری نکرده و نمی کند. مردم هم درک نمی کنند و برچسب می زنند. اگر آگاهی وجود داشت، من می توانستم خودم را به عنوان یک ترنس معرفی کنم و سرکار بروم. اما نمی توانم چون فکر می کنند ما منحرف جنسی هستیم. ما از دولت حمایت مالی نخواستیم. فقط آگاه سازی و امنیت. فقط درک و فقط درک.
با سپاس از وقتی که در اختیار خط صلح گذاشتید.
برچسب ها
ترنس ترنس دستفروش خط صلح دستفروشی علی کلائی ماهنامه خط صلح