
معرفی مرکز کانادایی حمایت از قربانیان شکنجه؛ در گفتگو با عزت مصلینژاد/ سیاوش خرمگاه

گفتگوی پیش رو با دکتر عزت مصلینژاد، تحلیلگر سیاستها و پژوهشگر مرکز کانادایی حمایت از قربانیان شکنجه (The Canadian Centre for Victims of Torture “CCVT”)، در رابطه با معرفی این مرکز و همچنین عوامل موثر در در بهبود بخشیدن به شرایط بحرانی فرد آسیب دیده از شکنجه، صورت گرفته است.
عزت مصلینژاد در گفتگو با خط صلح ضمن تاکید بر اینکه آثار شکنجه، اعم از آثار روانی شکنجه، تا آخر عمر با فرد باقی میماند، میگوید: “تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که قدرت مقاومت فرد را بالا ببریم و شیوهی رفتار و دیدگاهش نسبت به زندگی را به تدریج عوض کنیم. در واقع ما تلاش میکنیم که فرد بتواند خودش به عنوان دکتر خودش و به عنوان کسی که میتواند به خودش کمک کند، قدرت مقابلهی خود را بالا ببرد.”
آقای مصلینژاد، به عنوان اولین سوال لطفاً شرح کوتاهی از مرکز کانادایی قربانیان شکنجه که تاریخچهی آن را نیز در بر بگیرد، برای خوانندگان خط صلح ارائه دهید.
این مرکز به دنبال کودتای شیلی و فرار تعداد زیادی از آوارگان شیلیایی و ورود آنان به کانادا، تاسیس شد. در واقع عدهای از وکلا، فعالین حقوق بشر، پزشکان و روانپزشکان با همکاری یکدیگر و برای کمک به قربانیان کودتای شیلی در سال 1977 مرکز کانادایی قربانیان شکنجه را تاسیس کردند.
کار این مرکز این است که به قربانیان شکنجه، جنگ، نسلکشی و جنایت علیه بشریت کمک کند که بتوانند قدرت مقابله با پیامدهای شکنجه و جنگ و تمام آن شقاوتهایی را که علیهشان انجام شده، به دست آورند.
تاکنون چه تعداد افراد و اکثراً از چه کشورهایی به مرکز شما مراجعه میکنند؟
از سال 1977 که این مرکز تاسیس شده، ما به 22000 مراجعه کننده از 136 کشور کمک کردیم.
آیا آماری در خصوص کشورهای مراجعه کنندگانتان در سال 2014 در اختیار دارید؟
در سال 2014 بیشترین افرادی که به ما مراجعه کردند از عراق بودند؛ یا از کشورهایی مثل افغانستان سومالی، اریتره و کشورهای شمال افریقا مراجعه کنندگان بسیاری داشتیم. همچنین افرادی از لیبی، سوریه، ایران، سریلانکا، پاکستان، گواتمالا، السالوادور یا از کشورهای امریکای جنوبی و کشورهای امریکای لاتین مانند حتی برزیل به ما مراجعه کردند.
ایرانیانی که به این مرکز مراجعه میکنند، چه میزان از مراجعه کنندگان شما را شامل میشوند و اکثراً از چه تجربیانی در رنج هستند؟
ما در سال گذشته حدود 200 ایرانی را دیدیم و در واقع میتوانم بگویم بین 5 تا 7 درصد مراجعین ما ایرانی هستند.
متاسفانه در ایران هم شکنجههای جسمی وحشتناکی اعم از آویزان کردن، کشیدن ناخن، سوزاندن و دستبند قپونی زدن وجود دارد و هم شکنجههای روحی بسیاری مثل تهدید، در سلول انفرادی قرار دادن، بی خوابی دادن، غذا ندادن و توهین مرتب رایج است. همچنین متاسفانه موارد زیادی از تجاوز جنسی داشتیم. در واقع به عنوان ابزار شکنجه از تجاوز جنسی استفاده شده و حتی در مواردی تجاوز جنسی علیه مردان در زندانهای جمهوری اسلامی ایران داشتیم.
از دید شما، شکنجهی فیزیکی آثار جبران ناپذیرتری را برای قربانی در پی خواهد داشت و یا شکنجهی روحی و سفید؟
شکنجهی جسمی و شکنجهی روحی در ارتباط تنگاتنگ با هم قرار دارند و شکنجهی روحی همواره همراه با شکنجهی جسمی است و برعکس. به این ترتیب چه شکنجهی روحی و چه شکنجهی جسمی آثاری به جای میگذارد که تا آخر عمر با افراد همراه است و ما با وجود اینکه یک تیم مجهز پزشکی اعم از روان پزشک، روانشناس و پزشک عمومی داریم و یا با تعداد زیادی از پزشکان خارج از مرکز خودمان در ارتباط هستیم و البته خود ما که به عنوان کارشناس در رابطه با درمان روحی مشاوره میدهیم؛ اما هرگز ادعا نمیکنیم که یک فرمول مشخص وجود دارد که آثار و عواقب شکنجه را از بین میبرد.
آثار شکنجه، اعم از آثار روانی شکنجه، تا آخر عمر با فرد باقی میماند و تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که قدرت مقاومت فرد را بالا ببریم و شیوهی رفتار و دیدگاهش نسبت به زندگی را به تدریج عوض کنیم. در واقع ما تلاش میکنیم که فرد بتواند خودش به عنوان دکتر خودش و به عنوان کسی که میتواند به خودش کمک کند، قدرت مقابلهی خود را بالا ببرد. تمام کاری که ما انجام میدهیم این است…
آیا شما خدمات آنلاین هم ارائه میدهید تا مثلاً افرادی که در ایران زندگی میکنند و در زندان و تحت شکنجه بودند هم بتوانند از آن استفاده کنند و یا فقط مراجعان حضوری را میپذیرید؟
نه؛ متاسفانه ما این قدرت را نداریم که بتوانیم خدماتمان را خارج از استان انتاریو کانادا، ارائه دهیم و فقط به کسانی که به ما مراجعه میکنند، میتوانیم خدمت ارائه دهیم. ولی اگر کسی در اینجا و جزو یاری جویان ما باشد و مثلاً یکی از اعضای خانوادهاش در خارج از ایران و در یک کشور دیگر پناهنده باشد و برایش مشکل پیش بیاید، ما میتوانیم نامه نگاری بکنیم. یا اگر حتی کسی یکی از اعضای خانوادهاش در زندانهای جمهوری اسلامی باشد، ما میتوانیم به مقامات دولتی کانادا، به سازمانهای بین المللی و مقامات ایرانی نامه بنویسیم و تقاضای آزادی فرد یا مثلاً جلوگیری از اعدام وی را داشته باشیم. خیلی اوقات پتانسیل انجام چنین کارهایی را داریم اما خیلی اوقات اساساً کسی به حرف ما توجه نمیکند!
البته این کار ما هم فقط در مورد ایرانیها نیست. کار دیگری هم که انجام میدهیم، مربوط به نشریهای است که هر 6 ماه یک بار منتشر میکنیم. در این نشریه، نتیجهی تحقیقاتمان در مورد چگونگی مقابله با شکنجه، درمان روانی آثار شکنجه، جلوگیری از شکنجه و حقوق بین الملل ضد شکنجه را منتشر میکنیم که همه میتوانند از مطالب آن، که در وبسایت ما هم موجود است، استفاده کنند.
ضمن اینکه با سازمان ملل و سازمانهای دیگر هم در ارتباط هستیم و هر زمان که لازم باشد در جلساتشان شرکت میکنیم و از حقوق شکنجه دیدگان و قربانیان جنگ، نسلکشی و جنایت علیه بشریت دفاع میکنیم.
با توجه به تجربیات و مشاهدات خودتان، آیا افرادی که در ایران و تحت شکنجه بودند، پس از آزادی شانسی دارند که به حالت قبلی یا طبیعی باز گردند؟
ببنید، 5 درصد از افرادی که به ما مراجعه میکنند، میتوانند به حالت طبیعی برگردند. این افراد بسیار نیرومند و قوی هستند و حتی تجربهی شکنجهی خودشان را به یک چیز بسیار سازنده تبدیل میکنند. مثلاً از میان افرادی که به خود بنده مراجعه کردند، فردی را میشناسم که در حال حاضر پزشک متخصص است و یا فرد دیگری که چندین کارخانه دارد. 5 درصد هم دچار اختلالات جبران ناپذیر روانی میشوند که اصطلاحاً به آنها پارانوید میگوییم و در واقع درمانپذیر نیستنند و شرایطشان عوض نمیشود. 90 درصد دیگر هم به خدمات مختلف در سطوح مختلف نیاز دارند که باید همواره به آنها کمک شود.
تمامی این مسائل، همانطور که خدمتتان عرض کردم، به قدرت مقاومت خود شخص بستگی دارد؛ به علاوه به عوامل زیاد دیگری اعم از شرایط کار، شرایط خانواده، محیطی که در آن زندگی میکند و شرایط جسمی فرد نیز مرتبط است.
در حال حاضر و در جهان، تا چه حد علم پزشکی و یا مراکزی چون مرکز کانادایی حمایت از قربانیان شکنجه، به درمان شکنجهدیدگان کمک میکنند؟
متاسفانه در حال حاضر، در دو-سوم کشورهای جهان شکنجه اعمال میشود؛ در 80 کشور به طور منظم شکنجه وجود دارد که در این کشورها افراد به مرگ هم محکوم میشوند، در 50 کشور جهان کودکان را شکنجه میکنند و در 7 کشور جهان، از جمله ایران، مجازات مرگ را علیه کودک اعمال میکنند. حتی در کشورهایی که به قولی کشورهای صنعتی پیشرفته هم هستند، به نوعی شکنجه وجود دارد.
در رابطه با سازمانهای درمان شکنجه، سازمان ما، در امریکای شمالی، یکی از نیرومندترین سازمانها و دومین سازمان نمونه در جهان است. در دانمارک نیز یک سازمان بسیار نیرومندی وجود دارد که حدود 100 شعبه دارد. در سطح جهان نیز متخصصین و روان شناسانی هستنند و یا پزشکان عمومی که در حوزهی درمان بیماران شکنجه دیده تخصص دارند؛ ولی باید در نظر داشت که برای فرد شکنجه دیده، تنها درمان بالینی، یعنی درمان کلینیکی، کافی نیست. او در هر زمان و خارج از منزل، ممکن است هر چیزی که میبیند، برایش تداعیگر آن شکنجهاش باشد پس به درمان همه جانبه و جامع احتیاج دارد و نه تنها بایستی از نظر پزشکی به او کمک شود بلکه باید کار، خانهی مناسب و دوست مناسب داشته باشد و همینطور اگر در کشوری غیر از کشور مادری خودش زندگی میکند، زبان آنجا را بداند تا بتواند با جامعه ارتباط برقرار کند.
مرکز ما تلاش میکند که تمام این خدمات را ارائه بدهد ولی سازمانهایی در سطح جهان که چنین درمان همه جانبهای انجام بدهند، کم هستند؛ البته مثلاً در ویکتوریا در استرالیا هم یک سازمانی وجود دارد که چنین کاری میکند ولی حتی در کانادا غیر از مرکز ما، جای دیگری را نداریم که این کار را انجام بدهد چرا که کار بسیار پیچیده و سختی است و بودجه و منابع مالی و انسانی زیادی را میطلبد.
به نظر شما، نقش خانواده و جامعه در بهبود بخشیدن به شرایط بحرانی فرد آسیب دیده چیست؟
نقش خانواده بسیار بسیار مهم است. کاری که شکنجه گران میکنند، این است که قربانیان را در سلول انفرادی میاندازند و آنها را از هر گونه ارتباط با خانواده محروم میکنند و حتی بعد از آزادی، ایشان را از خانوادههایشان جدا و به تنهایی محکوم میکنند. تنهایی چیز بسیار وحشتناکی است و فرد زمانی که احساس کند که بی کس است و در دنیا کسی را ندارد که با او ارتباط ایجاد کند، دچار شرایط روحی اسفناکی میشود. همین مسئله نشان میهد که داشتن خانواده و ارتباط با خانواده تا چه حد میتواند مفید باشد.
ولی اگه بخواهم روی مسئلهای برای درمان بیمار شکنجه دیده تاکید کنم، مسئلهی مهم این است که احساس کند زندگی برایش معنیدار است و به آن عشق بورزد. بر پایهی چنین تعریفی، باید تاکید کرد که هیچ چیزی بیش از خانواده به زندگی انسان، معنی نمیبخشد. حتی زمانی که فرد زیر مجازات اعدام است و میبیند که حمایت خانوادهاش را دارد، عشق و شور زندگی در او میجوشد و میتواند مقاومت کند.
اما متاسفانه بسیاری از کسانی که به مرکز ما مراجعه میکنند، افرادی هستند که از کشورشان فرار کردهاند و خانوادههایشان را جا گذاشتهاند و به اینجا که آمدهاند دچار اختلالات شدید روانی میشوند. یکی از کارهایی که ما در راستای آن تلاش میکنیم، این است که این افراد به خانوادههایشان برگردند. مثلاً در بین مراجعه کنندگان به ما کسانی هستند که مثلاً پدر، شوهر و یا فرزندشان ناپدید شده است و این اتفاقات تاثیرات بسیار مخربی بر روح آدمها میگذارد. تقویت خانواده که در واقع ایجاد ارتباط بین فرد قربانی و خانوادهاش و حتی ایجاد خانواده است، بسیار مفید است. هر روانپزشک و روان شناسی که به قربانیان شکنجه کمک میکند اولین کاری که به آن توجه دارد این است که زندگی سالم خانوادگی برای فرد فراهم کند.
در پایان اگر نکتهی خاصی مد نظرتان است، بفرمایید.
صحبت آخر من این است که شکنجه جنایت علیه بشریت است. شکنجه فقط مربوط به شکنجه دیده و یک یا دو کشور نیست. باید در سطح جهانی علیه شکنجه مبارزه شود. مسئلهی مهم دیگر این است که مجازات اعدام نوعی شکنجه است و نه تنها علیه فردی که اعدام میشود، بلکه علیه عضو عضوِ خانوادهاش و تمام اعضای جامعه اعمال میشود. مجازات اعدام علیه هرکس و به خاطر هر چیزی باید متوقف شود. ایران هرگز روی دموکراسی و آزادی را نخواهد دید مگر اینکه دولت آن، برای اولین گام، مجازات اعدام و شکنجه را لغو کند…
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
برچسب ها
ان جی او خشونت شکنجه عزت مصلی نژاد ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۵۲ مرکز کانادایی حمایت از قربانیان شکنجه