بررسی بازتولید خشونت در فضای مجازی در گفتگو با غلامرضا علیزاده، جامعهشناس/ مرتضی هامونیان
بازنمایی خشونت در آثار هنری و فیلمهای ایرانی و همینطور مناسک مذهبی مانند قمهزنی میتواند به افزایش میل و اقدام به خشونت علیه خود که به شکل خودزنی بروز میکند، اثرگذار باشد. پدیدهی خودزنی در جهان یکی از آسیبهای اجتماعی تلقی میشود که بیشتر در میان جمعیت جوان و نوجوان شایع است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست، اما آمار رسمی و دقیقی از کمیت و کیفیت این پدیدهی اجتماعی در ایران در دسترس قرار ندارد.
هیچ آمار موثق و درخوری دربارهی خودزنی و آسیبرساندن به خود از جوانان و نوجوانان ایرانی وجود ندارد. آمارهای غیررسمی اما از شیوع چهلدرصدی خودزنی به شکل خراشیدن، سوزاندن و کوبیدن خود در میان دانشجویان حکایت دارد. از طرفی خودزنی میتواند قدم قبلی خودکشی باشد یا هشداری برای آغاز یک افسردگی حاد؛ اما علت شیوع و افزایش این پدیده در میان جمعیت جوان ایران چیست؟ آیا اینترنت و فضای مجازی نقشی در افزایش این آسیب اجتماعی دارد؟ پاسخ این سوالات را از غلامرضا علیزاده، جامعهشناس جویا شدیم.
با توجه به افزایش خودزنی با تیغ و اشیای نوکتیز در میان نوجوانان -مخصوصاً در دورهی دبیرستان-، به نظر شما علت بروز چنین رفتارهایی چیست؟
پدیدههای رفتاری اجتماعی در میان نوجوانان عوامل متعددی دارد و بازتاب انواع و اقسام خشونتهایی است که در محیط اجتماعی وجود دارد. وقتی این خشونتها وارد حیطهی رفتار فردی میشوند، به صورتهای مختلفی مانند خودزنی بروز میکنند؛ مثلاً وقتی فرد تحقیر میشود یا میخواهد نشان دهد بزرگ شده و بگوید با من مثل یک کودک برخورد نکنید، من تحمل درد چنین زخمهایی را بر روی بدن خود دارم.
همچنین از دید روانشناسی گاهی نوعی گرایش به خودآزاری در فرد ایجاد میشود که این خودآزاری به دلیل احساس گناه است و با تنبیه خود بروز میکند. یکی از کارهایی که ما انجام میدهیم، گسترش گناه هم در ژرفا و هم در سطح در بین نوجوانان و جوانان است. ما از هر فعل یا ترک فعل آنها ایراد میگیریم و این ایرادگرفتنها باعث میشود آنها احساس گناه کنند و این خودزنیها به نوعی جبران احساس گناه است. فرد به این وسیله خود را تنبیه میکند تا به اصطلاح آن جوشش درونیاش را تا حدودی آرام کند.
عامل دیگر نمایش مناسکی است که این نوع رفتارها را بازتولید میکند و هیچ زمینهی باوری و اعتقادیای ندارد، اما به عنوان یک رفتار وارد مناسبات مذهبی شده و فرد زمانی که میبیند افراد دیگری در مناسبتهای مختلف این کار را میکنند، او هم به نوعی تمرین و ممارست میکند تا بتواند وارد آن مناسبات خودزنی شود. همین امسال چهار نفر در اثر قمهزدن فوت و تعداد زیادی هم مجروح شدند. وقتی این مناسک و مراسم در جامعه بازتاب پیدا میکند، باعث میشود افراد به نوعی دچار شیدایی، مُد یا جنون اجتماعی شوند. اینها پدیدههای مقطعی و گذاری رفتاریاند که در زمانهای خاصی و به ویژه بین نوجوانان و جوانان به شکل اپیدمی ظاهر میشوند.
همچنین در جامعهی ایران برای نوجوانان و جوانان سازوکارهای برونریزی هیجانات ایجاد نشده و این زمینهها بسیار کم است و حتی امکان گذران اوقات فراغت مصنوعی وجود ندارد و افراد راهی برای بروز هیجان ندارند؛ مثلاً در کشورهای دیگر جشنهای مصنوعی برپا میشود تا جوانان هیجانات خود را بروز دهند. در ایران حال حاضر نهتنها چنین چیزی وجود ندارد، بلکه مجاری بروز هیجانات مسدود است. این نوع خودزنی نشانهی خشم فروخوردهای است که در میان جوانان و نوجوانان وجود دارد و چون امکان برونریزی این خشم به شکل متعارف و متعادل نیست، به صورت پاتولوژیک و آسیبشناختی خود را نشان میدهد. این پدیده هشدار میدهد و زنگ خطری است که جمعیت جوان و نوجوان در ایران دچار پدیدهی آسیبشناختی شدهاند. این مناسبتهای رفتاری نشان میدهد سیلابی وجود دارد، اما کانالی برای این سیلابها وجود ندارد. اگر به این مسائل توجه نشود، مشکلاتی در پی آن میآید که غیرقابل جبران خواهد بود.
آیا میتوان گفت چنین رفتاری برای پذیرفتهشدن در میان همسالان بروز میکند؟
نوجوانان در گروههای خود پذیرفته میشوند و در آنجا نقشآفرینی میکنند، اما آسیب اجتماعی این است که نوجوان و جوان در جامعه به بازی گرفته نمیشود. هیچ نوع ارزش واقعی در اجتماع نمیبیند و هرجا سر میزند، همه او را نصیحت میکنند؛ تا جایی که جوانان و نوجوانان نسبت به پند و اندرز یک نوع واکنش جدلی پیدا کردهاند. ما مشکلات آنها را نمیدانیم و عوالم روحیشان را نمیشناسیم. یک انسان هفتادساله نمیداند نیازهای یک جوان بیستساله چیست و زمانی که این فرد هفتادساله برای این جوان برنامه میریزد، برنامهاش ناقص و غیرواقعی است و هیچ جاذبهای برای یک نوجوان یا جوان ندارد.
هیچ مفری برای شادزیستن ایجاد نشده. در ایران بنگاههای زیادی برای گریاندن انسانها وجود دارد. فقط جاهایی در اجتماع وجود دارد که از مردم اشک بگیرد و این میزان افسردگی را بالا میبرد. یکی از نشانههای افسردگی همین خودزنیهاست؛ حتی بخشی از خالکوبیها که با سوزن و درد انجام میشود، میتواند یکی از علتهای افسردگی به شمار بیاید.
بروز این رفتارها برای این است که در جامعهی ایران اجازهی رفتارهای طبیعی، متعارف و متعادل به جوانان و نوجوانان داده نمیشود. خانوادهها مدام از آنها ایراد میگیرند و فرد احساس میکند همیشه زیر ذرهبین است. جامعهی ما نتوانسته خواستههای این گروه را محقق کند. جالب اینجاست که نصیحتها و امرونهیها زمینهی واقعیت اجتماعی ندارد؛ یعنی کسانی که به عنوان بزرگسال این اندرزها را میدهند، خودشان هیچکدام از آن کارها را انجام نمیدهند.
از طرفی بین فضاهای عمومی و خصوصی شکاف زیادی ایجاد شده. جامعهی سالم، جامعهای است که در آن بین فضای عمومی و خصوصی خیلی تفاوت نباشد، اما در جامعهی ایران شکافی عمیق و وسیع بین این دو فضا وجود دارد و ما متاسفانه یک جامعهی بیمار داریم. همانطور که بیماری جسمی علائم بالینی دارد، بروز خشونت و خودزنی هم علائم یک جامعهی بیمار است.
با توجه به گفتههای شما آیا رسانه و فرهنگ مسلط در ایران این میل به خشونت را تشدید میکند؟
بله. گروههای مرجع ما اگر خشونت بکنند، این در جامعه بازتولید میشود و واگیری اجتماعی پیدا میکند؛ بنابراین گروههای مرجع با ابزارهای کنترل اجتماعی باید مواظب باشند. زمانی که گروههای مرجع خشونت میکنند و این رفتار به نوعی ستایشبرانگیز میشود، این در لایههای مختلف اجتماعی بر اساس ویژگیها و توانمندیهایشان بازتولید میشود. رفتارهای خشونتآمیز کنترل اجتماعی در لایههای مختلف اجتماعی بازتولید میشود. وقتی همه با خشونت رفتار میکنند، در دیگران نوعی تقلید خشونت تثبیت میشود.
آیا این خودزنیها میتواند هشداری برای خودکشی باشد؟
اگر به این مباحث پرداخته و این مشکلات حل نشود، طبیعتاً افسردگی به خودکشی میانجامد، زیرا یکی از دلایل خودزنی افسردگی است و اگر این افسردگی درمان نشود، در پروسهی تحولی خود به خودکشی هم میانجامد.
آیا این رفتارها به سمت آسیب به خود و خشونت به خود میرود؟
متاسفانه در ایران دربارهی این موضوع تحقیق نشده تا مشخص شود میزان فراوانی این رفتارها چقدر است. این موضوع نیاز به یک پیمایش تحقیقی دارد. در یک نگاه کلی میتوان گفت این خشونتها افزایش یافته. در حال حاضر سر کوچکترین مسئله در جامعه یا خانواده درگیری ایجاد میشود؛ از یک تصادف کوچک در خیابان که به نزاع میرسد تا مشکلات خانوادگی، همه منجر به بروز خشونت است. خشونت از سطح جامعه وارد خانواده میشود، از طریق خانواده به افراد میرسد و باز در عرصهی اجتماعی بازتولید میشود.
این رفتارها نشان میدهد ایران یک جامعهی عصبانی است. این عصبیت با آن عصبیت همبستگی قومی و قبیلهای ابنخلدونی اشتباه نشود. عصبانیت در جامعهی ایران افزایش پیدا کرده و باید با یک نوع تحقیقات میدانی آن را بررسی کرد. به این مسائل پرداخته نشده و جامعه به حال خودش رها شده؛ پس ما یک نوع جامعهی رهاشده داریم که به صورت ژلهای عمل میکند.
با توجه به گفتههای شما دربارهی عدم کار پژوهشی و میدانی دربارهی این مسایل گاهی در گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس یا تشخیص مصلحت نظام به چنین مسایلی پرداخته میشود، اما منظور شما از اینکه کار پیمایشی نشده چیست؟ یعنی در دانشگاهها به این مسائل نپرداختهاند و دلیلش چیست؟
دلایل متعددی دارد. برخی از مدیران ارشد و تصمیمگیر دوست ندارند برخی از این مسایل باز و در سطح جامعه مطرح شود و میخواهند آسیبها را پوشیده نگه دارند. یکسری از افراد هم بررسی میکنند، اما برای اینکه فکر میکنند آمارها میتواند جامعه را متاثر کند، آنها را منتشر نمیکنند و میخواهند فقط گروه قلیلی از بالادستیها بدانند و دیگران ندانند.
برخورد با آمار آسیبهای اجتماعی مثل برخورد با تورم است؛ مثلاً دربارهی تورم آمار کالایی را منتشر میکنند که کمتر گران شده یا به جای آمار افزایش اجارهبهای مسکن یا کالاهای اساسی، کالاهای دیگری را جایگزین میکنند که در آمار کلی تاثیر چندانی نگذارد. دربارهی آسیبهای اجتماعی هم همینطور است. از آمار سوئاستفاده میکنند تا نظر بالاییها را تایید کنند. این هم یک نوع بیماری جامعه ماست که حتی در آماردهی شفاف نیستیم که مورد پسند و تایید بالاییها باشد.
با توجه به گرهخوردن زندگی نسل جوان و نوجوان با فضای دیجیتال آیا میتوان گفت بروز رفتارهایی مانند خودزنی تحت تاثیر این فضاها افزایش یافته؟ آیا این نسل نسبت به نسل قبلی خشنتر شده؟
فضای دیجتال پدیدهی زندگی امروز است و هر پدیدهای پیامدهای مثبت و منفی دارد. پیامد مثبتش دسترسی آسان و سریع به اطلاعات و دانش روز است، اما استفادهی بیش از اندازه عوارض جانبی هم دارد؛ مثلاً شنوایی و بینایی این نسل برای استفادهی بیش از حد از این ابزار ضعیف شده و پیامدهای فیزیکی برایشان داشته یا تودهی حیاتیشان بالا رفته است.
افرادی میگویند این فضا ضررهای بیشتری نسبت به فوایدش دارد. در هر بیانی دو نوع کارکرد وجود دارد. باید دید غرضهای پشت این فعلها چیست. آیا میخواهند دسترسی به اینترنت را محدود کنند یا واقعاً میخواهند عارضه را پیدا کنند. به نظر میرسد متولیان در ایران میخواهند محدودیت ایجاد کنند که این عمل شدنی نیست. نمیتوان فضاهای اجتماعی را از فضای جهانی منفک و تبدیل به یک جزیره کرد. گویی رسانهها از سوی حاکمیت دستور گرفتهاند این مسئله را بزرگ و به محدودیت اینترنت کمک کنند.
با توجه به تفاوت نسلی که اینترنت ایجاد کرده، آیا میتوان رفتارهای خشونتآمیز را مرتبط با این فضا دید؟
علتهای رفتارهای خشونتآمیز در ارتباط با اینترنت نیست؛ البته بازیهای خشن میتواند جنبهی افزایش خشونت داشته باشد، اما در جامعهی ایران مهروزی و مهربانی در آثار هنری نمایش داده نمیشود. در فیلمها بیشتر شاهد خشونتورزی هستیم. صورتهای مهرورزی در همهی آثار هنری، مخصوصاً در فیلمها از بین رفته و سانسور میشود؛ در حالی که نیاز است جنبههای دوستی و محبت و مهرورزی تقویت شود. محدودیتها باعث شده عواطف نشان داده نشود، اما خشونت به شکل مداوم به تصویر کشیده میشود. ما باید به درون بپردازیم و باید بدانیم بسیاری از مشکلات از درون نشات میگیرد.
مثلاً برای اینکه خانمها را برای تماشای فوتبال به ورزشگاهها راه ندهند، بازیها را بدون تماشاگر برگزار میکنند. همین مسئله باعث میشود نسل جوانی که میخواهد به وسیلهی تماشای فوتبال برونریزی کند، این امکان را نداشته باشد؛ در نتیجه هیجانش فروخورده میشود.
بخش بزرگی از مشکلات به مدیریت ضعیف فرهنگی در ایران برمیگردد که نتوانسته مسایل را بعد از چهلودوــسه سال حل کند. گاهی یک خلاف کوچک به یک جنایت بزرگ تبدیل میشود. جامعه یک رفتار کوچک خارج از عرف را برنمیتابد و بعد آن رفتار به شکل یک معضل و آسیب بزرگ بروز پیدا میکند.
با توجه به طبقهبندی نسلها، نسلی را که با اینترنت به دنیا آمده، نسل زی میگویند؛ آیا این تغییر و تحول در بروز رفتارهای خشونتآمیز در نسل زی تاثیرگذار بوده؟
هر نسلی فرزند دورهی خودش است و مقتضیات خودش را میطلبد. مولانا شعری دارد: «چون سروکار تو با کودک فتاد/ از زبان کودکی باید گشاید»؛ بنابراین شما نمیتوانید به این نسل چیزی بگویید که غیرواقعی باشد، چون بلافاصله آنها میتوانند با کمک اینترنت صحت آن مطلب را پیدا کنند؛ بنابراین باید زبان ما به زبان این نسل نزدیک شود و این شکاف را کمتر کنیم. بچههای دههی بیست و سی در میان جامعهشناسان به فرزندان «جامعهشناسی جیز» معروفند، زیرا هر وسیلهی الکتریکیای که وارد خانهها میشد، چون تعمیرکار و وسایل جانبیاش کم بود، جیز بود؛ پس میتوان گفت نسل من در دههی سی و قبلتر یک نوع فوبیا نسبت به وسایل جدید دارند؛ در عین حال یادگیری و ارتباط با این فضا برایشان سخت است و این عوامل باعث شده شکاف نسلی ایجاد شود. نوع آموزش دیگر از پدر و مادر به فرزندان نیست، بلکه در بسیاری از جاها برعکس است و فرزندان نحوهی کار با وسایل جدید را به والدین آموزش میدهند.
زمانی خانواده چهارده تا کارکرد داشت. الان جامعه آن کارکردها را گرفته است. نقش آموزشی والدین گرفته و به فرزندان داده شده؛ بنابراین رابطهای که قبلاً وجود داشت که احترام بر اساس سن بود، به مرور در جوامع پیشرفته و صنعتی تغییر کرد.
آیا این تغییرات و عوضشدن مرجع آموزش انسانها منجر به افزایش رفتارهای خشونتآمیز شده است؟
«اگر فجایع انسانی ثمرهی محیط است، باید محیط را انسانی کرد.» جامعهای که خشن است، خشونت خود را به خانواده منتقل میکند، در خانواده بازتولید میشود و باز خشونت به جامعه بازمیگردد؛ بنابراین یک رابطهی دیالکتیکی وجود دارد. نمیتوان گفت اینترنت منجر به خشونت شده. جامعهی ایران به دلایل دیگری خشن شده. ما جامعه را خشن کردیم؛ مثلاً از زمانی که تورم بالا رفته، میزان بزهکاری نیز افزایش یافته؛ پس رابطهای بین تورم و بزهکاری و آسیبهای اجتماعی وجود دارد؛ یا زورگیری و خفتگیری افزایش پیدا کرده. ما به جای اینکه دلیل مشکلات را خارج از مرزها جستوجو کنیم، باید در جغرافیای زیستی و طبیعی خودمان علت آسیبها را بجوییم.
مناسبات جامعهی ایران و نهادها و سازمانهای اجتماعی کشور خشونت را بازتولید میکنند؛ بنابراین به یک جراحی داخلی اجتماعی نیاز است. ابتدا باید توزیع ناعادلانهی ثروت و مشکلات جامعه حل شود؛ مثلاً حقوقهای نجومی کماکان وجود دارد و همین آقایان نجومیبگیر این مشکلات را درست کردهاند. به دلیل همسانسازی حقوق پایهی حقوق را به پنجمیلیونوهشتصدهزار تومان رساندند و به حقوق خودشان چهارده میلیونوهفتصدهزار تومان اضافه شد. به این شکل باز کارگرها و حداقلبگیرها ضرر کردند. حدود دویستوهفتاد کارخانه تعطیل شد و کارگرهای بیست و بیستودوساله تعدیل شدند؛ پس میبینیم که مسئلهی دغدغهی حقوق کارگرها نبوده، بلکه برای خودشان این افزایش حقوق را دادند.
در کشورهایی مانند ایتالیا شکاف بین حداقل حقوق با حداکثر آن حدود چهار تا پنج برابر است، ولی در ایران حدود سی برابر شکاف وجود داشت که میخواستند به هفت برابر کاهش بدهند، اما در اصل چنین اتفاقی رخ نداد. هرگاه دولتمردان در ایران منافع جامعه و ملی را بر منافع خودشان ترجیح دادند، مشکلات حل میشود. در همهی ردههای اجتماعی چیزی مانند الیگارشی ایجاد کردهاند. در حوزهی آموزش از مهدکودک تا دبیرستانها یکسری مافیا فعالند. انحصار وحشتناکی در عرصهی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی در جامعهی ایران شکل گرفته؛ یعنی ثروت، قدرت و منزلت اجتماعی، همه در دستان آنهاست و مردم هیچجایی ندارند.
این افزایش خودزنی در میان نوجوانان چه هشداری به جامعه میدهد؟
این نوعی از آسیب اجتماعی را نشان میدهد. در روند جامعهپذیری و فرهنگپذیری نوجوانان و جوانان در ایران شکاف و مشکلاتی ایجاد شده و روند طبیعی و عادی خود را حفظ نکرده. همانطور که سوئتغذیه عارضهی جسمی دارد، سوئتغذیهی اجتماعی هم عارضهی خودش را دارد. جامعهی ایران، به ویژه در جمعیت جوان و نوجوان دچار سوئتغذیهی شدید اجتماعی است و این مشکل خودش را در سندرومهایی مانند خودزنی، خشونتورزی، خودکشی و افسردگی نشان میدهد.
با تشکر از وقتی که در اختیار خط صلح قرار دادید.
برچسب ها
جامعه شناس خشونت خط صلح خط صلح 136 خودزنی زومرها غلام رضا علیزاده فضای مجازی قمه زنی ماهنامه خط صلح مرتضی هامونیان نسل Z نسل زد نسل زی