اخرین به روز رسانی:

آوریل ۲۱, ۲۰۲۵

برخورد با زنان امری سیاسی است

  • ·         آیا شما حجاب اجباری را خاستگاه اولیه انقلاب ۵۷ می‌دانید؟

به نظر من نمی‌توان به این سوال اینگونه پاسخ داد؛ چرا که در به ثمر رسیدن انقلاب ۵۷ گروه‌های متکثری نقش داشتند از نیروهای مذهبی گرفته تا نیروهای سکولار. هر چند در ‌‌نهایت انقلاب به رهبری آیت الله خمینی به پیروزی رسید اما نمی‌توان نقش گروه‌های دیگر سیاسی و اجتماعی را در آن نادیده گرفت. حتی از میان نیروهای مذهبی نیز، کسانی بودند که به هیچ عنوان با اجباری شدن حجاب موافق نبودند.

  • ·         در هر صورت آنچه رقم خورد، اجباری شدن حجاب متاثر از نگاه مذهبیون و به خصوص آیت الله خمینی بود. به نظر شما چه چیز باعث شد با وجود مشارکت گروه‌های مختلف در انقلاب اما در ‌‌نهایت خواستهئ گروه‌های مذهبی در مورد حجاب به سرانجام رسید؟

ببینید نمی‌شود از اجباری شدن حجاب به عنوان نتیجه نهایی یک انقلاب تحت عنوان اسلامی یاد کرد ضمن آنکه من گفتم از بین نیروهای مذهبی نیز کسانی مانند آیت الله طالقانی بودند که با هر گونه اجبار در پوشش مخالف بودند و در مقابل عده‌ای از نیروهای سکولار در برابر دستور حجاب اجباری سکوت کردند. شاید بخشی از ریشه‌های این نوع برخورد را باید در جای دیگری جستجو کرد.

  • ·         یعنی شما معتقد هستید که مساله حجاب و اجباری شدن آن پس از انقلاب ریشه تاریخی در ایران دارد؟

در واقع قصد آن را ندارم که از پوشش و حجاب در ایران باستان و یا در قرون گذشته صحبت کنم بلکه می‌خواهم به مسئله کشف حجاب در دوران رضاخان برگردم. رسمیت یافتن کشف حجاب در هفدهم دی ماه ۱۳۱۴ که به شدت مورد مخالفت گروه‌های سنتی جامعه به ویژه روحانیان مرتجع قرار گرفت، از نظر برخی روشنفکران یکی از مهم‌ترین شرایط بنیادی را برای رشد و پیشرفت زنان ایران فراهم آورد. داستان کشف حجاب اما به این آسانی گریبان جامعه ایران را‌‌ رها نمی‌کند. همه سال‌های پس از ۱۳۲۰ بحث و جدل و کنش بر سر این موضوع ادامه می‌یابد. واکنش محافل سنتی بعد از ۱۳۲۰ بازگشت به اصول دینی و مقاومت در برابر تغییر وضعیت زنان است و تداوم آن موجب شد تا نیرویی مذهبی به شکل زخم کهنه انتقام خود را از اجبار رضاخانی در کشف حجاب با اجباری کردن حجاب پس از انقلاب ۵۷ بگیرد.

  • ·         شما معتقدید مساله کشف حجاب رضاشاه بعد از حدود ۴۰ سال به شکل قانون حجاب اجباری توسط نیروهای مذهبی تلافی شد؟

اگر برای روشنفکران سکولار پرونده کشف حجاب و برخی برخوردهای قهرآمیز رضاشاه با زنان باحجاب بسته شد، گرایش‌های مذهبی هیچگاه تا سال ۱۳۵۷ این اقدام را از یاد نمی‌برند و کینه آن‌ها هم به رضا شاه از جمله به این رویداد مربوط است. شاهی که می‌بایست کفاره گناهان خویش را بخاطر آوردن بی‌حجابی به ایران می‌پرداخت.

  • ·         چرا نیروهای سکولار نتوانستند عامل بازدارندگی در اجباری شدن حجاب پس از انقلاب ۵۷ داشته باشند؟

ابتدای انقلاب بسیاری از گروه‌های سیاسی به دلیل آنکه مبارزه علیه امپریالیسم را اولویت اول مبارزاتی خود می‌دانستند، در برابر برخی اقدامات تندروهای مذهبی نسبت به مساله حجاب سکوت کردند اما در سالهای بعد دیگر توان اعتراضی برخی گروه‌ها یا کلا از بین رفته بود و یا به اندازه‌ای نبود که بتواند در برابر دستورات آیت الله خمینی در سال ۵۹ برای برخورد با بی‌حجابان قد علم کند. ضمن اینکه این مسئله را نیز فراموش نکنیم که بخش قابل توجهی از جامعه نیز دارای اعتقادات مذهبی بودند و عملکرد حکومت با جو عمومی و انقلابی آن دوره همخوانی داشت.

  • ·         از ابتدای انقلاب و فضای دوران جنگ اگر خارج شویم، اما در سالهای بعد به خصوص دوران ریاست جمهوری خاتمی، تغییرات اجتماعی محسوسی در زمینه نیاز جامعه به برخی آزادی‌ها احساس شد، با این حال حکومت دوباره برخوردهای قهرآمیز در برخورد با بی‌حجابی زنان نشان داد؟

به هر حال قوانین جمهوری اسلامی بر اساس قوانین فقه و اصول شیعی نوشته شده است. در اسلام لغتی هست به نام تبرج که به معانی بروز و ظهور می‌باشد و معنای اصطلاحی تبرج، آشکار کردن و جلوه‌گری زینتهای زن در نظر گرفته می‌شود. در جای دیگر تبرج را خودنمائی در مقابل مردان معنا می‌کنند و بر اساس این نوشته «تبرجت: اظهرت زینت‌ها للرجال»، بدحجابی را یکی از مصادیق تبرج می‌خوانند. نیروهای سنتی داخل نظام به هیچ عنوان حاضر نیستند از اصول دینی خود در حکومت داری دست بکشند.

  • ·         آیا می‌توان گفت تمام برخوردهای حکومت با زنان و دختران در مورد حجاب ناشی از اعتقادات نیروهای سنتی در راس حاکمیت است؟

در واقع باید این را بگویم که بخشی از این برخورد‌ها ناشی از نگرانی‌های نیروهای سنتی و مذهبی طبقه حاکم است اما بخشی دیگر به مولفه‌های تمامیت خواهانه حاکمیت باز می‌گردد. حاکمیت ایران در اساس ماهیتی پدرسالارانه دارد که تملک خود را بر بدن و تمام جوانب زندگی مردم به هر طریقی اِعمال می‌کند. این موضوع در مورد زنان به شکل ریشه‌ای‌تر وجود دارد چرا که زن را ابزاری برای نمایش قدرت خویش برمی گزیند از آن جهت که در نگرشهای طبقه حاکم هنوز زن به عنوان موجودی ضعیف و در راستای لذت جویی مردان تعریف می‌شود.

  • ·         اگر دغدغه نیروهای سنتی رعایت اصول دینی و گرایش مردم به سمت ارزشهای اسلامی است چرا از طریق اقدامات فرهنگی دست به کار نمی‌شوند؟

اولا من به عنوان جامعه‌شناس و کسی که در ایران زندگی می‌کند باید بگویم که در میان نیروهای طبقه حاکم و در واقع اصولگرایان فعلی یک نقل قول رایج است: اینکه هر زمان صحبت از کار فرهنگی می‌شود یعنی قرار است کاری صورت نگیرد. این رویکرد به واقع نشان از آن دارد که برخوردهای قهرآمیز و نظامی برای تحقق خواسته‌هایشان، گزینه مطلوب تری نسبت به اقدامات فرهنگی است. با این حال نمی‌توان از اقدامات به ظاهر فرهنگی نیز چشم پوشی کرد. هزینه‌های بسیار کلان برای گسترش فرهنگ حجاب سالانه مصرف می‌شود از برگزاری همایش‌ها و سمینار‌ها و جشنواره‌ها گرفته تا حمایت‌های مالی از گروه‌هایی که در عرصه حجاب فعالیت می‌کنند. در قانون حجاب و عفاف که سال ۸۴ تصویب شد بسیاری از نهاد‌ها موظف به حمایت از تشکلهای ترویج دهنده حجاب اسلامی شدند.

  • ·         نوع برخورد حکومت با مسئله حجاب در قالب گشت ارشاد به گونه‌ای بود که در مقاطع زمانی خاص مثل تابستان و بهار برخورد‌ها جدی‌تر صورت می گرفت اما در یک سال گذشته استمرار و حضور این نیرو‌ها نه تنها مقطعی نبوده است که هر روز بر کمیت و شدت برخورد‌ها افزوده می‌شود، علت آن را در کجا می‌دانید؟

به اعتقاد من مسئله حجاب در حال حاضر و به خصوص پس از اتفاقات ۸۸ دیگر موضوعی اعتقادی و مذهبی نیست بلکه موضوعی سیاسی است. گروه‌های تصمیم گیرنده در بدنه حاکمیت بر این عقیده‌اند که هر چه سطح فشار‌ها بر مردم چه از نظر اجتماعی و چه اقتصادی بیشتر باشد امکان اندیشیدن مردم در مورد وضعیتشان و در ‌‌نهایت اعتراض کردن از بین می‌رود. برخوردهای اخیر حاکمیت ایران و تشدید آن‌ها با زنان و دختران مسئله‌ای سیاسی و نمود بارز حاکمیتی توتالیتر و مردسالار است.

  • ·         فکر می‌کنید این نوع برخورد‌ها می‌تواند منجر به تغییر در نوع پوشش جامعه و رعایت حجاب از سوی زنان و دختران شود؟

شاید در برخی موارد این اتفاق بیفتد اما در کوتاه مدت خواهد بود، در حالی که نتیجه اصلی آن انباشته شدن نارضایتی عمومی و بروز آن در بسترهایی نظیر فضای جنبش سبز در سال ۸۸ است که زنان مشارکت فعالی در آن داشتند.

1

مدیر
اکتبر 1, 2013

ماهنامه شماره ۱۶