تجاوز، پهنه ای به وسعت بی قانونی/ اندیشه جعفری
کلاس اول دبستان من با یک مقنعه کج وکوله که حتی به اندازه ای عقب نمی رفت تا بتوانم از گوشه های آن سمت چپ و راستم را ببینم، گذشت. چه داخل مدرسه و چه در راهش، وضع همین بود. هر وقت می خواستم به چپ و راستم نگاه کنم، باید گردنم را کامل به همان سمت می چرخاندم تا آن را ببینم. اوایل برایم شبیه بازی بود. هر وقت مقنعه را سرم می کردم یاد تونل هایی که با ماشین دایی ام و در مسافرت وارد آن می شدیم، می افتادم. پیش خودم فکر می کردم من با خودم یک تونل دارم که آن را همه جا می برم. یا شاید جغدم یا آدم آهنی که گردنش را باید زیاد بچرخاند تا بتواند همه جا را ببیند. و این ها همه برای یک دختر 6 ساله نشانه های خوب و جالبی بود. یک بار پدرم به من گفت: «خب برگشتنی از مدرسه مقنعه ات را دربیار تا راحت ببینی». بعد به خواهرم گفت: «با این مقنعه از خیابان که رد می شود، ممکن است با ماشین تصادف کند». بدو بدو گفتم: «مواظبم! تازه خانم ناظم مون سرصف گفته هرکی تو راه مدرسه مقنعه اش رو دربیاره ما می فهمیم. فکر نکنید از مدرسه درمی آیید هرکاری می خواین می تونین انجام بدید. ما بازرس داریم که تا دم در خونه دنبالتون میاد. اگه کسی مقنعه اش رو دربیاره، اگر کسی دکمه مانتوش رو باز کنه، اگه کسی رو مقنعه اش کلاه پشمی بپوشه که معلوم نشه زیرش مقنعه است، ما می فهمیم. فرداش که بیاد مدرسه پرونده اش رو می دیم زیر بغلش. یه مهر هم می زنیم روش که دیگه هیچ جا ثبت نامش نکنن». پدرم زیر لب با اخم، چیزی گفت و من پیروزمندانه مشغول مرتب کردن کیف مدرسه ام برای فردا شدم. صبح در راه مدرسه تمام مدت این مزه پیروزی زیر زبان ام بود. روزی رویایی را در مدرسه داشتم. دو تا مهر هزار آفرین پای ریاضی و دیکته و یک تافی گاوی نرم در زنگ تفریح. در راه برگشت از مدرسه در بلوار عریضی که خانه را به مدرسه وصل می کرد، مشغول رد شدن از خیابان بودم. کمی به راست چرخیده بودم تا مواظب ماشین هایی باشم که از سمت راست به طرفم می آمدند و تونل مقنعه ام اجازه نمی داد آن ها را ببینم.
“چه دختری”! به همان سمتی که چرخیده بودم، برگشتم تا ببینم چه کسی است که دارد با این لحن حرف می زند. پیش خودم فکر کردم شاید یک فامیل دور است. مردی غریبه سوار بر موتور، با کلاه پشمی کرم چرک و ریش و لبخند، دستش را به سمتم دراز کرده بود.
- بابات منو فرستاده ببرم خونتون. بیا سوار شو بریم.
گیج و منگ به دور و برم نگاه می کردم تا ببینم چه خبره.
- بابا که کسی را دنبال من نمی فرسته. الان سرکاره.
- بیا دیگه، بیا این جا خطرناکه.
با یک حرکت ناگهانی، دستش رو جلوتر آورد و دور کمرم حلقه کرد. بوی بدی می داد و شلوارش یک برآمدگی غیرعادی داشت. تا جایی که زورم می رسید، خودم را در حلقه دستش تکان دادم و مچ یک پایم را به داخل بلوک بلوار گیر انداختم. بعدش را یادم نمی آید که چطور خلاص شده بودم؛ خودم را وسط شمشادهای بلوار دیدم. شمشادها تیز بود. یا شاید هم بلوک های بلوار، نمی دانم. لباس هایم خاکی و دست و بالم زخم بود. صدای گاز دادن موتور را شنیدم. ولی رفتنش را یادم نمی آمد. مقنعه تونلی، از همیشه کج و کوله تر بود. دوباره به شانه راستم چرخیدم. ماشین ها تنوره کشان به سمتم می آمدند. صدای تنوره ها که تمام شد، عرض خیابان را تا پیاده رو دویدم. کیف مدرسه ام خاکی و خط خطی شده بود. کف دست هایم می سوخت. لباس هایم کثیف بود و قلبم تند تند می زد و وسط همه این ها، از خودم می پرسیدم: «بازرس مدرسه فردا به ناظم مان چه میگوید؟…»
***
تجاوز گروهی به 41 زن در ایرانشهر، تجاوز ناظم مدرسه به دانش آموزان مدرسه معین، تجاوز سه مرد در خمینی شهر به دختربچه 5 ساله افغانستانی. انگار که هر چه بیش تر اتفاق می افتد، برای ذهن های خسته عادی تر از دفعه قبلش می شود. نظام ذهنی قضاوت گر حاکم بر جامعه ایران، اگر قربانی را مقصر نشمرد، لااقل او را به سکوت دعوت می کند که این خودش کم از بازتولید خشونتی که بر او روا داشته شده، ندارد. قربانی رها شده در بی شمار فضاهای بی دفاع شهری، در کنار بیمارانی که نه تنها درمان نمی شوند، بلکه حتی از شناسایی شان نیز غفلت می شود. مصاحبه های ورودی که برای ورود به مشاغل حساسی مثل معلمی فقط میزان حفظیات افراد از بینش اسلامی را می سنجد. مصاحبه اخذ مجوز برای مهدهای کودک و خانه های بازی، از این موضوع فراتر نمی رود و شرکت در نماز جمعه یا جلسات مذهبی و نماز جماعت در مسجد محل و پرسش از مرجع تقلید و چگونگی غسل و احکام روزه، از اهم موضوعاتی است که از آن پرس و جو می شود و دیگر هیچ. انگار زمان های ناامن در کنار فضاهای بی دفاع و رها شده و انسان های بیمار خاموش، ولی پر جنب و جوش و بعضاً تکیه زده بر مشاغل حساسی که قرار است متولی امنیت یا آموزش باشند، فضا را برای جولان آن ها آماده می سازد که آسیب زننده تر از قبل و در شنل نامرئی بی قانونی از سویی به سوی دیگر رفت و آمد کنند. در این آشفته بازار بی قانونی و عدم ترمیم، سند آموزشی ۲۰۳۰ می توانست راه نجاتی باشد که نیامده، در سیاهچاله “هذیان توطئه” گم شد.
نماینده مردم شاهین شهر در مجلس شورای اسلامی حادثه تجاوز گروهی به پسران در مدرسه غرب تهران را ثمره اجرای ۲۰۳۰ دانست. حسینعلی حاجی دلیگانی در جلسه صبح مجلس در تاریخ چهارشنبه7 خرداد ماه 1397 در تذکری گفت: «در جریان پیگیری موضوع ۲۰۳۰ دولت گفت این امر لغو شد، اما اخبار رسیده حاکی از این است که این سند به صورت جسته و گریخته در برخی جاها اجرا می شود و یکی از آن ها در مدرسه غرب تهران بروز کرد». علی لاریجانی در واکنش به این تذکر گفت: «کمیسیون آموزش، این مسائل را پیگیری کند». (1)
در انکار گسترده تر این موضوع می توان به کنفرانس خبری حسن روحانی با حضور بیش از ۳۰۰ خبرنگار داخلی و خارجی اشاره کرد که در جمع خبرنگاران اعلام کرد: «نه مردم به فریبکاران ]است[ که تلاش کردند به مردم بگویند دین مردم در خطر است. تلاش کردند به مردم بگویند سند ۲۰۳۰ که ریشه اش مربوط به سال 1990 است، علیه دین مردم است. سندی که نه ما، هیچ کشوری امضا نکرده است. سندی که به عنوان توصیه است. سندی که دولت یازدهم به صراحت نوشته است که آن جا که با قانون و دین ما سازگار نیست، ما نمی پذیریم. مردم نه گفتند به تخریب و سخنان غیر دقیق و آری به وحدت، تعادل، اعتدال و عقلانیت». و در خبری دیگر بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه ایران گفت کشورش تعهدی برای اجرای بخش هایی از سند ۲۰۳۰ که به گفته او “مغایر با قوانین و باورهای دینی است”، ندارد. (2)
و اما چیستی سند ۲۰۳۰
سند مقدمه ای دارد مبنی بر این که رهبران و مردم جهان بر آن هستند که تا سال ۲۰۳۰، به فقر،گرسنگی، خشونت، فساد، قاچاق و غیره پایان دهند و به سوی کرامت انسانی، صلح، عدالت، رعایت برابری، رفاه،، مدیریت پایدار منابع طبیعی،گسترش بهداشت، تامین آب آشامیدنی برای همه، توانمندسازی زنان و دختران، محترم شمردن تنوع فرهنگی، حمایت از اقشار آسیب پذیر، مردمسالاری، بهبود محیط زیست، توسعه مناطق روستایی،توسعه آموزش های عمومی و فنی و حرفه ای، ترویج تفاهم، اشتغالزایی، و نظایر این ها حرکت کنند.
سپس بر لزوم تلاش همه دولت ها برای رسیدن به اهداف توسعه ای ۲۰۳۰ تاکید شده است. (4)
بندهای 4، 5 و 16 این سند که مورد مناقشه بیش تری قرار میگیرد:
بند 4- تضمین کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه
بند 5- دستیابی به تساوی جنسیتی و توانمند سازی تمام زنان و دختران
بند 16- ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح. (4)
پس از آن که مصطفی هاشمی طبا نامزد دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، در دومین مناظره انتخاباتی خود از اجرای سند آموزشی ۲۰۳۰ به عنوان یکی از دست آوردهای دولت حسن روحانی یاد کرد، رهبر جمهوری اسلامی ایران از تصویب و اجرای “بی سر و صدای” این سند به شدت انتقاد کرد و دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی را مسئول عدم مراقبت در این مورد دانست. (3) هم چنین در بیانیه ای گروهی، به برابری جنسیتی در آموزش که یکی از هدف های سازمان ملل و نسخه ایرانی آن است انتقاد شده است. در این بیانیه آمده: «از دستاوردهای این برنامه عدم تفکیک جنسیتی در محیط آموزشی، تغییر کتب درسی با حذف نقش های مادری و همسری و مشابه نشان دادن زن و مرد در تمام عرصه ها است».
در فروردین ماه 95 نیز، شورای عالی انقلاب فرهنگی پس از بررسی، موارد زیادی از این سند را “مغایر با مبانی ارزشی و عقیدتی جمهوری اسلامی” دانست. (2)
و بدین ترتیب سندی که می رفت تا تحول مناسبی در ایران و به خصوص در ساختار آموزشی آن ایجاد کند، وارد لیست سیاه طولانی نظام گردید تا به ورطه اتهام و سپس فراموشی سپرده شود. و این بار از تجاوز، تعریفی نو در ورطه گسترده بی قانونی ارائه دهد.
پانوشت ها:
-
حاجیدلیگانی: جنایت مدرسه غرب تهران ثمره اجرای ۲۰۳۰ است، ایسنا، 9 خرداد ماه 1397
-
قدیمی، علی، سند ۲۰۳۰ چیست و چرا رهبر ایران با آن مخالف است؟، بی بی سی فارسی، 17 اردی بهشت ماه 1396
-
سند آموزشی ۲۰۳۰ یونسکو و دلیل مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با آن چیست؟، یورو نیوز، 14 مرداد ماه 1396
-
آن چه دلواپسان گفتند، آن چه در سند آمده است، عصر ایران 4 خرداد ماه 1396
برچسب ها
آزار جنسی اندیشه جعفری تجاوز خط صلح ماهنامه خط صلح