عرصهی عمومی و پیامدهای دوگانهی شبکههای اجتماعی/ علی افشاری
شبکههای اجتماعی مجازی از مهمترین بسترهای تحولات در ارتباطات و مناسبات اجتماعی و شیوهی زندگی در دههی اخیر ایران بوده است. افزایش استفاده از اینترنت در ایران و تسری یافتن آن به متن زندگی مردم باعث شد تا زیرساختهای فناوری اطلاعات در کشور ایجاد شده و در شتابی قابل تامل گسترش یابد. رشد سریع جمعیت کاربران اینترنتی در ایران و استفاده از ابزار فناوریهای مختلف اطلاعاتی و دامنگیر شدن عرصهی مجازی، تحولات چشمگیری را در عرصه اجتماعی ایران پدید آورده است. این تحول مدیریت کلان و فراگردهای اجرایی را نیز دستخوش دگرگونی ساخته است.
شبکههای اجتماعی ابتدا صرفاً محدود به مجاری ارتباطی شخصی بین افراد بودند و در حوزهی مناسبات و ارتباطات متقابل بین جمعهای کوچک و بیشتر در چهارچوب مناسبات فرد گرایانه شکل گرفتند. اما خیلی زود این شبکهها در فضای بسته سیاسی ایران و با توجه به محدودیتها و تنگناهای ساختاری و مستمر در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به ابزاری برای کنشگری جمعی تبدیل شدند. این پدیدهی جهانی در ایران به تدریج از سال1388 در جریان جنبش سبز شکل گرفته و تا کنون با رشد فزاینده همراه شده است.
اینک با توجه به جمعیت نزدیک به 40 میلیونی کاربر اینترنتی در ایران و پوشش جغرافیایی و طبقاتی گستردهی آن و همچنین توسعه و بهسازی زیر ساختهای فناوریهای جدید اطلاعاتی و ارتباطاتی باعث شده تا عرصهی واقعیتهای مجازی بخش مهمی از پهنهی سیاست ورزی کنونی ایران را تشکیل دهد. در طول دههی گذشته اگرچه واقعیت مجازی جایگزین کامل واقعیت فیزیکی نشده است، اما نسبت آنها به نفع واقعیت مجازی تغییر پیدا کرده است.
ابزار اصلی کنشگری سایبری، شبکههای اجتماعی مجازی هستند که هم جناحهای مختلف حکومت، هم منتقدان و مخالفان و نیروهای جامعهی مدنی از آن استفاده میکنند.
حکومت با اعمال محدودیتها و همچنین راه اندازی مراکز متعدد برای کنترل و جهت دهی به اهمیت روز افزون شبکههای اجتماعی مجازی و مهار آنها پی برده است، اما علیرغم تلاشهای زیاد، هنوز نتوانسته بر آن هژمونی پیدا کند. اما این ناکامی باعث نشده تا به شکل کامل سانسور و خود سانسوری را بر عرصهی مجازی چون عرصهی واقعی تحمیل نکند. همچنین میکوشد تا تهدیدها را به فرصت تبدیل نماید. انسداد در شبکههای مجازی برای نهادهای اطلاعاتی و ایدئولوژیک حکومت نه ممکن است و نه مفید.
اما بحث اصلی این نوشتار مربوط به ارزیابی کلی از پیامدهای شبکههای اجتماعی مجازی بر عرصهی اجتماعی ایران و نیروهای جامعه مدنی است. بر خلاف پارهای از اظهار نظرهای شتاب زده، تکیه گاه اصلی بر نگاه خاکستری به این ابزار است که به شکلی اجتناب ناپذیر و غیر قابل تغییر شیوهی زندگی و تعامل اجتماعی را متحول ساخته است. در واقع دیگر فعالان و شهروندان عادی در موقعیتی نیستند که بخواهند انتخاب کنند و مجبور به حضور در شبکههای اجتماعی مجازی و انجام کنشهای مناسب هستند.
از اینرو، هدف از توصیف جنبههای مثبت و منفی این پدیدهی قرن بیست و یکم که پیونده دهنده جامعه جهانی بوده و با درنوردیدن مرزها امکانات ارتباطی را به شکلی ساده برای شهروندان کشورهای مختلف فراهم ساخته است، ارائهی رهیافتی واقع بینانه و توجه به بهسازی کارکردهای آن و کمینه سازی پیامدهای مشکل ساز است.
اطلاع رسانی و تولید محتوا در حجم انبوه و استفادهی بیشتر از حق آزادی بیان و انتشار نظر، مهمترین کار ویژهی شبکههای اجتماعی بوده که نقشی غیر قابل انکار در تسهیل جریان آزاد اطلاعات و تضعیف فضای سانسور و انسداد اطلاع رسانی ایفا کرده است. شهروند خبرنگار که در جریان سرکوب خونین اعتراضات سال 88 و جنبش سبز در ادبیات سیاسی ایران برجسته شد، به خوبی این کارکرد را تشریح میکند.
بازنمایی واقعیت در رویداد هایی که حکومت و صاحبان قدرت سعی زیادی در انحصار صورت بندی خاص خود داشتهاند، دیگر مزیت آشکار است که در مواردی به صورت اعجاز آمیز عمل کرده است. از سال 88 به بعد استفاده از تلفنهای همراه هوشمند که مجهز به دوربینهای مناسب و اتصال به شبکهی اینترنت است، توانسته است صحنههای مهمی از درگیریهای اجتماعی و سیاسی و برخورد های سرکوبگرانهی حکومت را مستند نماید.
انتشار و توزیع این فیلمها در سطح گسترده، قدرت و اثرگذاری عظیم بازنمایی واقعیت را نشان داد که تا چه میزان مهمتر از خود واقعیت است. بازتاب واقعیت آنگاه که به مدد تکنولوژی و دستاوردهای خلاقانه و جدید فناوریهای اطلاعاتی و مخابراتی به مرزهای خود واقعیت نزدیکتر میشود، نقشی بسیار مهم در انتقال و درک آن دارد. هزاران نقل قول شاهدان واقعه نمیتواند به اندازهی یک هزارم این فیلمها، افکار عمومی را از عمق و شدت فاجعه با خبر گرداند. بازنمایی واقعیت بخش اساسی کشف واقعیت است و در زمانهی کنونی تصویر زنده، موثرترین قالب صورت بندی واقعیت برای شناخت و درک عموم از رویدادها هست. آخرین نمود این قابلیت بالا، انتشار فایل صوتی سخنان آیت الله منتظری با هیات اجرایی فاجعهی اعدامهای دسته جمعی سال 67 بود که ظرف مدت کوتاهی یک جریان بزرگ اجتماعی و سیاسی خلق کرد و بحرانی برای حکومت و مدافعان آیت الله خمینی پدید آورد.
استفاده از شبکههای مجازی برای انتقال پیامهای سیاسی و سازماندهی و ایجاد فشار اجتماعی، دیگر کارکرد موثر بوده است. این کارکرد در سطوح خرد و کلان و در عرصههای سیاسی و اجتماعی به کار گرفته شده است. موج شبکهی سازمان یافته رای یک میلیونی در انتخابات دهمین دورهی مجلس و ششمین دورهی خبرگان، آخرین نمونهی بزرگ از این کارویژه بود. در دورهی یاد شده عرصهی تبلیغات شهری و خیابانها بیشتر در کنترل اصولگرایان بود و امکانات تبلیغاتی و لجستیکی بیشتری داشتند. اما مزیت اصلاحطلبان و اعتدالیها در سرمایهی اجتماعی و فضای سایبر بود. شبکههای اجتماعی مجازی و به خصوص تلگرام عملاً فضا را برای شکلگیری شبکهی حامیان فهرست امید مهیا ساختند. این اتفاق تاثیرگذاری فناوریهای اطلاعاتی در کمپینهای انتخاباتی را نشان داد.
استفادهی گسترده سید علی خامنهای، حسن روحانی، جواد ظریف و دیگر کارگزاران ارشد و میانی حکومت از توییتر و اینستاگرام، روشن میسازد که بخشهای مختلف قدرت با درک ظرفیت بالای فضای مجازی، در انتقال پیامهای اصلی خود بیش از پیش به آن متوسل میشوند.
کانالهای تلگرامی اکنون نقش مهمی در همگراییها و ساماندهی درونی جریانهای سیاسی، اجتماعی، مذهبی، قومی و غیره ایفا میکند.
البته یکی از کارویژههایی که گروههای سیاسی و مدنی منتقد در ایران تاکنون از آن استفادهی لازم را نکردهاند، قابلیت سازماندهی و برگزاری اجتماعات مجازی است که در صورت رعایت نکات ایمنی میتواند محدودیت فضای پلیسی در جمع شدن و فعالیت جمعی را بر طرف سازد. پرداختن به چرایی این اتفاق خارج از حوصلهی این مطلب است.
معرفی نیروهای جدید و کسانی که توانستهاند از طریق شبکههای اجتماعی مجازی منزلت اجتماعی و موقعیت سیاسی پیدا کنند، دیگر قابلیت شبکههای اجتماعی است که سلبریتیها و افراد و مراکز مرجع جدیدی را معرفی کرده که لزوماً با جریانهای متعلق به واقعیت فیزیکی تطابق ندارند. یعنی کسانی وجود دارند که در فضای مجازی مورد توجه هستند اما در محیطی که زندگی میکنند یا نهادها و ارتباطات واقعی چندان شناخته شده نیستند و یا سوابق درخوری ندارند.
اما همهی ماجرا به این جنبههای مثبت ختم نمیشود. شبکههای اجتماعی در کنار مزیتهای بسیار، تهدیدهای جدی نیز دارد. باید توجه داشت که استفاده از جنبههای مثبت تنها در انحصار نیروهای جامعهی مدنی و مدافعان مردم سالاری و موازین حقوق بشری نیست. دشمنان آزادی و نیروهای اقتدارگرا نیز از این مزیتها استفادهی زیادی کرده و میکنند. کاربران شبکههای اجتماعی در برابر تهدیدهای امنیتی آسیبپذیر هستند چرا که این شبکهها اطلاعات زیادی در اختیار دستگاههای امنیتی قرار میدهد و همچنین فرصتهایی برای هدایت، اثرگذاری و نفوذ فراهم میسازد. فریب، ایجاد سوپاپ اطمینان، راه انداختن جریان انحرافی و مرجع سازی کاذب در شبکههای اجتماعی مجازی به مراتب راحتتر و با هزینهی کمتر امکان پذیر است. در شبکههای مجازی که بر محوریت و تاثیرگذاری بیشتر نقاط هاب(کسانی که ارتباطات بیشتر، دوستان و فالوورهای بیشتر دارند)، کار میکنند، راحت میتوان از طرق مصنوعی موجسازیهای مقطعی انجام داد یا فکتهای دروغین و جهت دار را بر اذهان نشاند.
شبکههای اجتماعی به دلیل سرعت در انتقال پیام، کوتاه نویسی و قابلیت کنترل پذیری پایین نسبت به انتشار اخبار دقیق و همچنین عدم نگاه ریشهای به مسائل، نقطه ضعفهای جدی دارند. این مسئله باعث شده تا رفتار های شتابزده و متاثر از جو زدگی و هیجان و موجسازیها افزایش یابد؛ همچنین فضای پوپولیستی و نگاه سطحی به مسائل قوت یابد. این اتفاق باعث شده تا بعضاً کسانی در فضای مجازی مورد توجه قرار گیرند که رویکرد عقلانی به مسائل نداشته و با برخوردهای احساسی، نزدیک بینی افراطی، روزمرگی و به خصوص طرح مسائل جنجالی خود را در معرض توجه قرار میدهند.
یکی از ویژگیهای جالب توجه و در عین حال ناراحت کنندهی فضای مجازی در ایران وجود افراد نامتعادل به لحاظ شخصیتی و روانی است که طرفدار-فالوورهای بسیار دارند!
اگرچه منابع مستند و مطالعات جامعی در خصوص تاثیر شبکههای اجتماعی بر میزان مطالعه انجام نشده است، اما حداقل در فضای ایران میتوان نوعی رابطه همبستگی منفی بین آنها را مشاهده کرد. بحث مطالعه و آگاهی درست فقط از جنبه کمی آسیب پذیر نشده است بلکه حجم بالای بد اطلاعات و دادههای نادرستی که مورد انتشار قرار گرفته و تا حدی افکار عمومی را متاثر ساخته، از نقطه نظر کیفی نیز مشکل آفرین شده است.
تحقیقات زیادی در دانشگاههای آمریکا انجام شده است که گسترش شبکههای اجتماعی در رواج ادبیات سطحی، اظهارات توهین آمیز و نژادپرستانه، باور به برتری سفیدپوستها در آمریکا تاثیرات به سزایی داشتهاند. تحقیقات مشابهی نشان میدهد که چگونه گروههای افراطی بیشترین استفاده را از شبکههای اجتماعی و فضای سایبر برای جذب نیرو، پروپاگاندا و تبلیغ دیدگاهها و برنامههای سیاسی خود انجام دادهاند. در ایران نیز حکومت و به خصوص اقتدارگرایان و نیروهای موسوم به ولایت مدار نهادها و زیرساختهای گسترده و توانمندی را برای تسخیر فضای مجازی ایجاد کرده و فعالیت گستردهای دارند.
دیگر آفت قابل اشاره، تقویت مناسبات موسوم به “رسانهی زرد” از سوی شبکههای اجتماعی مجازی است. در دههی گذشته تراکنشها و فعل و انفعالات در فضای مجازی استفاده از خشونت کلامی، فحش و واژههای سخیف را در عرصهی عمومی شدت بخشیده و در مواردی لطماتی به وجههی ایرانیان در جهان زده است.
یکی از حوزههایی که شبکههای اجتماعی اختلال جدی در جامعه ایجاد کردهاند، به حوزهی روابط جنسی و زناشویی برمیگردد. البته با توجه به ماهیت ابزاری شبکههای اجتماعی مجازی این ایراد به آنها بر نمیگردد و آنها صرفاً بازتاب دهندهی آن چیزی هستند که در بطن جامعه در جریان است. اما قابلیتهای این ابزار اطلاعاتی نوین در سهولت ارتباطات احساسی از منظر ابجکتیو باعث شده تا اختلالات تشدید شده و عدم تعادل جامعه در سطح بزرگتری بازنمایی شود.
البته این جنبههای منفی پیامدهای ناخواسته و اجتناب ناپذیر هر پدیدهی جدیدی است. واقعیت مجازی و فضای سایبر واقعیت غیر قابل تغییر زیست زمانه است و هرچه پیشتر میرویم، بشر بیشتر با آن در میآویزد؛ جامعهی ایران هم مستثنی نیست. قابلیتهای مثبت این پدیده نیز زیاد است و هنوز ظرفیتهای استفاده نشده و یا کشف نشدهای وجود دارد.
آسیب شناسی و شناخت جنبههای منفی کمک میکند تا صدمات آنها حداقل شود و مسیر استفادهی بهینه تسهیل میگردد.
برچسب ها
آسیب شناسی آیت الله منتظری اینستاگرام پیام تلگرام توییتر حسن روحانی خط صلح شبکه های اجتماعی علی افشاری فضای مجازی فناوری فیسبوک کنشگری سایبری ماهنامه خط صلح