
دوازده میلیون سپاهِ ذخیرهی گورخوابیاند/ محمد آقازاده

متاسفانه نظام آکادمیک و مراکز پژوهشی در مورد اتفاقاتی نظیر گورخوابی نه نظریه پردازی میکنند و نه به پژوهشهای میدانی، میدان میدهند و نه ما خبر داریم آیا روان شناس و یا روان کاوی وارد گفت و گوی انتقادی با این گورخوابها شدهاند تا ما با دادههای روشن وارد تحلیل شویم؛ به این دلیل هر تحلیلی بین کلیت و جزئیت که محل تجمیع دادههاست، هیچ ربط دیالکتیکی نمیتوانند برقرار کنند. این بیدادهگی یک نوع گورخوابی برای جامعهی پریشان ماست.
ما نمیدانیم در حاشیههای تهران چه اتفاقی میافتد. فقرا چطور خود را با مشکلات سازگار میکنند و یا از سازگاری باز میمانند. بین فروستان و فرادستان هیچ وساطتی برای انتقال شناخت وجود ندارد. نهادهای مدنی هم به خاطر ضعف نمیتوانند این وساطت را بر عهده بگیرند. حاشیه نشینان ناگهان آتش دردهایشان شعله میگیرد و در برابر چشمها قرار میگیرند و باز در لایههای پنهان جامعه گم میشوند. در این شرایط است که یادداشت کوتاه ذیل میکوشد لااقل صورت مسئله را روشن کند.
***
گورخوابها، سکانس آخر یک دراماند و تا زمانی که در نیابیم کدام زمینهی اجتماعی و تاریخی آن را برانگیخته است، نمیتوان این پدیده را مورد واکاوی قرار داد. گورخوابی شاید در انبوه معضلات جامعه امر جزئی تلقی شود، ولی اگر این جزئیت از منظر کلیت انضمامی نگریسته شود، درمییابیم به صورت عمقی کلیت جامعه را بازتاب میدهد. در این رابطهی دیالکتیکی باید به این پرسش پاسخ داد که چطور عدهای از متن به حاشیه پرتاب میشوند و از آنجا به زندگی نباتی -که زنده بودن صرف است-، رضایت میدهند؟
زمانیکه جامعه در دگر گشت از نظم سنتی به یک نظم سوداگرانه است که در آن رقابت برای بقا، همهی ارزشها را کمرنگ میکند و عرفهای تازه هم جایگزین آنها نمیشود، هر لغزشی که کل هستی و امکانات را بر باد دهد میتواند فرد را از جاذبهی جامعه بیرون براند. مهم نیست این بیرون راندن به خاطر فقر مطلق، اعتیاد و از خود بیگانگی مطلق باشد. خانوادهها هم توان مادی و روانی جذب دوبارهی آن را ندارند و سازمانها هم نه میخواهند و نه میتوانند آنها را وارد مدار جامعه کنند؛ آنها خود نیز آنچنان غرق جدال برای بقا شدند که اگر مهارتی هم داشته باشند، توان بهره گیری از آنها را ندارند.
غارت گسترده، تحریمها و رکود تورمی طولانی از جنبه جمعی دلیل شکل گیری گورخوابهاست. دوازده میلیون نیازمند بستههای غذاییاند و آنها سپاهِ ذخیرهی گورخوابیاند. برای حل این معضل باید شکاف طبقاتی و فقر و بیکاری حاصل از آن کنترل شود. اگر این اتفاق بیفتد، با کم شدن فقرا میتوان گورخوابها را احیا و با روان شناسی مساعد، دوباره به جامعه بازگرداند. ولی در چشم انداز این تحول رخ نمیدهد و بر مردم است که با تشکلهای کوچک به یاری آنها بشتابند.
برچسب ها
بسته های غذایی تحریم تورم خط صلح رکود رکود تورمی روانشناسی روانکاوی شکاف طبقاتی غارت فقر گورخواب ماهنامه خط صلح محمد آقازاده