بمباران شیمیایی کردها؛ تاکتیک یا استراتژی؟/ شاهد علوی
درباره یکشنبهی سیاه سردشت، یکشنبه صبحگاه بادکنکهای رنگی بر فراز شهر و عصرگاه جنگندههای سیاه در آسمان شهر، دربارهی روز مرگ با طعم لیمو و بادام تلخ کم نوشتهایم و کم خواندهایم و کم دیدهایم، امروز 29 سال پس از فاجعه جز اینکه میدانیم که سردشت نخستین شهر قربانی بمباران شیمیایی در دنیا است و نتیجهاش جان باختن 110 انسان و مصدوم شدن 8000 انسان دیگر بود، چه چیز دیگری از این فاجعه میدانیم؟
چرا سردشت؟ چرا هزاران نفر از مصدومان شیمایی سردشت هنوز هیچ گونه خدمات حمایتی/درمانی دریافت نمیکنند؟ چرا پروندهی بمباران شیمیایی سردشت در دادگاههای بین المللی طرح نشده است؟ چرا شرکتهای اروپایی تامین کنندهی مواد اولیهی سلاحهای شیمیایی عراق تحت تعقیب قضایی قرار نگرفتهاند؟ چرا حتی “اول شدن در فاجعه” نیز هیچ تغییری در سرنوشت و روایت رنجهای تمام ناشدنی زندگی ما ایجاد نمیکند؟
چرا ما دربارهی سردشت این قدر کم میدانیم؟ نه! این پرسش درست طرح نشده است. باید پرسید ما دربارهی بمباران شیمیایی مناطق غیر نظامی و شهروندان غیرنظامی در ایران چقدر میدانیم؟ گفته میشود عراق در طول جنگ با ایران بارها از سلاح شیمیایی علیه ایران استفاده کرد. و این “بارها” هر بار با عدد متفاوتی تعبیر میشود. چون هیچ آمار دقیقی از دفعات استفاده از سلاحهای شیمیایی از سوی عراق در جنگ با ایران در دسترس نیست. همچون تمام حوزههای دیگر زندگی سیاسی و اجتماعی در ایران، بیاهمیتترین دادهها همان آمارهایی هستند که قرار است نسبت کمی ما با واقعیت را عیان کنند، نسبتی که شاید بتوان از رهگذر تحلیل آن، نتایج کیفی گرفت. هیچ آمار قابل استنادی وجود ندارد، و این یعنی اینکه دربارهی یک رویداد که کمتر از سی سال از آن میگذرد هنوز نمیتوان یک عدد دقیق ارائه داد.
اما همین عددهای ارائه شده هم اگر پرسش از سردشت مسئله ما باشد، میتواند ما را به پرسش بزرگتری رهنمون شود. بنا بر ارقام ارائه شده، در طی 8 سال جنگ ایران و عراق، ارتش عراق بیش از 300 بار از سلاحهای شیمیایی علیه ایران استفاده کرده است. گفته شده است در 29 مورد، استفاده از سلاحهای شیمیایی از سوی عراق را میتوان استفادهی موثر نامید.
از این 29 مورد، در 6 مورد، در جریان پاتک به عملیاتهای والفجر ۲، والفجر ۴، والفجر۸، کربلای ۸، خیبر و بدر، عراق با بمبها و یا توپخانهی شیمیایی، نیروهای نظامی ایران را هدف گرفته است. اما در 23 مورد دیگر، هدف بمباران شیمایی مناطق مسکونی و شهروندان غیرنظامی بودند: شهرهای سردشت، نودشه، سومار، اشنویه و روستاهای نساردیره، نساردیره سفلی و شاهمار دیره از توابع شهرستان گیلان غرب، قهلاجی، نی، دزلی و سهر نژمار از توابع شهرستان مریوان، آلوت، باینجان، قلاسوته و چومان از توابع شهرستان بانه، زرده و باباجانی از توابع شهرستان دالاهو، ملاشیخ و بازیله از توابع شهرستان سردشت، کلال و دودان از توابع شهرستان پاوه و شیخ صله از توابع شهرستان ثلاث باباجانی.
اما اهمیت این نامها در چیست؟ چه چیزی این روستاها یا شهرها را که کمتر کسی از شیمیایی شدنشان، به جز سردشت، اطلاع دارد و یا حتی نامشان را شنیده است به هم پیوند میدهد؟ همهی مردمانی که در این شهرها و روستاها، از سومار در جنوب کرمانشاه تا اشنویه در غرب آذربایجان غربی زندگی میکنند و در جریان جنگی که جنگ آنان نبود هدف سلاحهای شیمیایی قرار گرفتند، کرد هستند. به این ترتیب، به صورت “کاملاً تصادفی” در هر 23 موردی که عراق مناطق غیر نظامی و شهروندان مدنی را هدف بمباران شیمیایی خود قرار داده است، مناطق کردنشین ایران و شهروندان کرد هدف قرار گرفتهاند.
کردهایی با آئینها و باورهای دینی و مذهبی متفاوت. برای نمونه مردم روستای زرده از توابع شهرستان دالاهو در استان کرمانشاه پیرو آیین یارسان هستند. زرده روستایی مهم برای یارسانیها است چرا که زیارتگاه شخصیتهای مقدس یارسان همچون بابایادگار، حضرت داوود، سید درویش، هانیتا و چشمهی مقدس غسلان در کنار این روستا قرار دارند. روستایی که به خاطر وجود زیارتگاههایش میزبان یکی از جشنهای مذهبی مهم یارسانیها است. جشنی که در سال 1367 و چند روز پس از اعلام رسمی آتشبسی که گویا شامل کردها نمیشود با بمباران شیمیایی عراق به خون نشست، بیش از 275 نفر جان میبازند و بیش از 1100 نفر هم مصدوم میشوند.
چرا آتشبس شامل حال کردها نمیشود؟ در همان روز بمباران روستای زرده، در همان روزهای آتشبس، روستاهای نساردیره، نساردیره سفلی و شاه مار دیره از توابع شهرستان گیلانغرب، شیخ صله از توابع شهرستان ثلاث باباجانی، کلال و دودان از توابع شهرستان پاوه و باباجانی از توابع شهرستان دالاهو نیز مورد حملهی شیمیایی مشابهی قرار گرفتند و علاوه بر اینکه نزدیک به 100 نفر جان باخته، هزاران نفر هم برای همیشه مصدوم شدند. بیست روز پس از آتش بس هم، منطقهی شیخ عثمان در حومهی اشنویه مورد حملهی شیمیایی گسترده قرار میگیرد، بیش از 50 نفر جان میبازند و بیش از 2800 نفر هم مصدوم میشوند.
چرا در هر 23 مورد حملهی شیمیایی به مناطق غیر جنگی در ایران، مناطق کردنشین هدف قرار میگیرند؟ فارغ از اینکه همهی مناطق هم مرز عراق کردنشین نیستند، شاید بتوان این حملات را به سهولت دسترسی هواپیماهای عراقی به مناطق مرزی کردنشین و ضعف پدافند هوایی در این مناطق ارجاع داد. اما این گمان، پرسش ما و سایر احتمالات در پاسخ به آن را نامعتبر نمیسازد. چرا ارتش عراق پس از اعلام آتشبس و ترک مخاصمه با ایران، اهداف غیرنظامی فاقد هر نوع اهمیت استراتژیک و یا اهمیت سمبلیک را هدف بمباران شیمیایی قرار میدهد؟
عراق در سال 1366 با بمباران سردشت و بعدتر حلبچه و پیشتر با بمباران برخی مناطق غیرنظامی و اهداف نظامی مختلف در ایران، انواع سلاحهای شیمیایی خود را آزمایش کرده بود و پس از اعلام آتشبس هم دیگر دلیلی برای تحمیل هزینهی اضافی به خود نداشت. با توجه به صدور دو قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل در اردیبهشت 66 و اردیبهشت 67 در محکومیت استفاده از سلاحهای شیمیایی از سوی طرفین درگیر در جنگ، عراق قاعدتاً نمیبایست با بمباران شیمیایی مناطق غیرنظامی به دنیا نشان دهد که ناقض اصلی پروتکل ژنو و عامل اصلی حملات شیمیایی این کشور بوده است.
هدف عراق و البته ایران از حملات هوایی، موشکی و یا توپخانهای به شهرها و مناطق مسکونی غیرنظامی، یا آنچه جنگ شهرها خوانده میشد، بالا بردن هزینهی جنگ و در هم شکستن روحیهی مردمی در کشور مقابل بود. حملات شیمیایی اما با توجه به پیوستن عراق به پروتکل ژنو در ممنوعیت استفاده از سلاحهای شیمیایی و میکروبی هزینهی زیادی داشت و عراق هیچگاه مسئولیت انجام حملات شیمیایی را نپذیرفت. به این ترتیب، پس از پذیرش قطعنامهی 598 از سوی ایران و اعلام آتشبسی که عراق سالها منتظر آن بود، انجام حملهی شیمیایی به مناطق مسکونی از سوی عراق خیلی عجیب مینماید.
به نظر میرسد هدف گرفتن کردها با سلاحهای شیمیایی از سوی عراق پیش از اعلام آتشبس و پس از اعلام آن، ناظر به دو پیام متفاوت برای مخاطبانی متفاوت بود. پیش از اعلام آتشبس، هدف گرفتن کردها در شهرها و روستاهای کردنشین با سلاحهای شیمیایی، جدای از آزمایش عملی درجه موثر بودن این سلاحها روی هدفهای انسانی بیدفاع با “کمترین هزینهی سیاسی ممکن”، واجد انتقال “کم دردسر” این پیام به مقامات جمهوری اسلامی هم بود که عراق در صورت احساس خطر و یا نگرانی از شکست در جنگ نظامی، ابایی از بمباران شیمیایی مناطق غیرنظامی ایران ندارد.
کردها اینجا هم آزمایشگاه بمبهای شیمیایی عراق بودند و هم درس عبرتی که باید به ایران داده میشد. شهروندانی درجه دوم که دیدن سرنوشتشان قرار بود مایهی عبرت و ترس شهروندان درجه اول شود. ختم شدن تمام اقدامات سیاسی و دیپلماتیک ایران برای متوقف کردن این حملات به نامه نگاریهای کلیشهای مقامات ایرانی به دبیرکل سازمان ملل دربارهی آنها، راوی کم هزینه و کم دردسر بودن کشتن کسانی بود که از نظر جمهوری اسلامی هم چندان آشنا و خودی محسوب نمیشدند.
به یقین، بمباران شیمیایی شهرها و یا روستاهای غیر کردنشینی که فرزندانشان در مقام بسیجی در جبهههای جنگ درگیر بودند و بزرگانشان از مقامات سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی در سطوح مختلف محلی و یا کشوری بودند، هزینهی سیاسی و دیپلماتیک بیشتری متوجه عراق میکرد و جز تقویت حس وطن دوستی و دشمن ستیزی و جلب نیروهای بیشتر برای بسیج مردمی حاصلی برای عراق نداشت. اینجا اما با کشتن دردناک “دیگری”، ترسی در دل دشمنی ایجاد میشد که به جای “شهید” شدن، با مرگ در دردناکترین چهرهاش مواجه شده و لاجرم هراسناک میشد.
اما پس از اعلام آتشبس، تداوم بمباران شیمیایی مناطق کردنشین جدای از دهن کجی به مقامات ایرانی و اطمینان از هزینهی کمی که کشتن شهروندان درجهی دوم ایرانی به دنبال داشت، بازتاب ارضای میل به کشتن از ملتی بود که مقاومتش چند سالی بود سخت صدام حسین را آزرده بود و انفال و حلبچه هم از پایش نینداخته بود. این بمبارانها، متضمن انتقال پیامی مستقیم و ترسناک برای کردها بود. با پایان جنگ با ایران کار صدام با کردها تازه شروع میشد. کردها با هر مذهب و باورهای دینی از نظر صدام دشمنی خطرناک به حساب میآمدند و کشتنشان در هر شرایطی و به هر شیوهای مجاز بود. کشتن 188 هزار کرد در عملیات انفال و 5000 نفر در بمباران حلبچه، با کشتار کردها ولو در خاک کشور دیگری و بیارتباط با مقاومتی که در عراق جریان داشت، با سلاح شیمیایی ادامه مییافت.
اینکه در هر 23 مورد بمباران شیمیایی مناطق غیر نظامی و شهروندان مدنی در ایران، کردها و مناطق کردنشین هدف بمباران شیمیایی عراق قرار گرفتهاند نه صرفاً یک تصادف یا انتخابی مبتنی ضروریات نظامی و جنگی که مبتنی بر برنامهای دقیق و برای نیل به اهدافی خاص و البته متفاوت در جریان جنگ و پس از اعلام آتشبس بوده است و فارغ از جنبهی نمادین، خبر از برنامهریزی بلند مدتی میداد که برآوردهای غلط و گامهای نادرست بعدی صدام در ارتباط با کویت و سپس تعامل با امریکا و سقوطش، خوشبختانه فرصت عملی کردن آنها را از او گرفت.
برچسب ها
اهل حق بمباران شیمیایی جنگ ایران و عراق حلبچه دلاهو زرده کرمانشاه سردشت سلاح شیمیایی شاهد علوی ک کردستان ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۶۰