
داستان یک بخش ویژه؛ “بخش شکنجه”/ رضا علیجانی

طرح بحث دربارهی شکنجه از سوی یک رسانه؛ من را به یاد شمارهی 43 ایران فردا انداخت. شمارهای که از مدتی قبل برای خرداد 77 تدارک دیده بودیم. میخواستیم تابو شکنی کنیم و به بحث شکنجه بپردازیم اما نمیتوانستیم صاف و مستقیم روی موضوع برویم. در مباحث داخل تحریریهی مجله قرار شد بخش ویژهی آن شماره به “مخالفان قانونی” بپردازد و در ذیل آن بحث دربارهی شکنجه و به اصطلاح تعزیر را هم مطرح کنیم. بحث و برنامهریزی در این باره در تحریریهی ایران فردا صورت گرفت و کارها تقسیم شد اما مراحل پایانی کار با بیماری مهندس سحابی و بستری شدن وی در بیمارستان برای عمل جراحی باز قلب همزمان شد. کنترل تلفنهای مجله و یا احیاناً برخی رصد کردنهای دیگر برای نیروهای امنیتی و اطلاعاتی روشن کرده بود این شماره میخواهیم بحث را ببریم روی شکنجه. البته تقریباً نیمی از مجله بحث مخالفان قانونی بود و در واقع در سایهی این بحث در نیمه دوم؛ بحث شکنجه مطرح می شد.
همهی کارها طبق برنامه صورت گرفت. البته برخی یا بسیاری مطالب با اسم مستعار تهیه میشد.
فرد حقوقدانی که خود سابقهی بازداشت و زندان داشت به بررسی حقوقی جرم سیاسی پرداخت و مسئلهی نقض قانون در برخورد با متهمان سیاسی را مورد بررسی قرارداد.
خاطرات دو نفر از افراد معروفی که در زندان تحت فشار قرار گرفته بودند را گرفتیم و آماده کردیم: مهندس لطف الله میثمی و مرحوم حبیب داوران (که خاطرات ایشان و آقای فرهاد بهبهانی بعدها در کتابی با عنوان “در میهمانی حاجی آقا” منتشر شد).
گزارش مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی را وقتی که اصل مربوط به ممنوعیت شکنجه مطرح و تصویب شده بود و نیز، برخی نظرات در این مورد را آماده کردیم.
هم چنین بحثی فکری و دینی دربارهی تعزیر و شکنجه را با سه صاحب نظر (آقایان یوسفی اشکوری، محمد صادقی تهرانی و محسن سعیدزاده) مطرح کردیم و نظراتشان را گرفتیم.
سرویس اجتماعی مجله میزگردی را به اسم همین سرویس ولی در واقع به مدیریت سعید مدنی دربارهی بررسی اثرات فشار روانی بر زندانیان تحت عنوان “آنکه گفت آری و آنکه گفت نه” با چند کارشناس به خصوص روانشناس و عصب شناس برگزار کرد که مباحثش بسیار قوی و به روز بود.
و بالاخره زنده یاد هدی صابر با اسم مستعار مصطفی ثاقب مطلبی پژوهشی و تاریخی تحت عنوان “سیاههی پدر و پسر” دربارهی آزار زندانیان در فاصلهی سالهای 1300 تا 1357 تهیه کرد.
و در پایان داستانی تحت عنوان “شام شبانه” نوشتهی رومن گاری (ترجمهی ابوالحسن نجفی) را آوردیم که یکی از دوستان چپ در اختیارمان قرار داده بود. داستانی بسیار پرکشش و جذاب از مواجههی یک زندانی با شکنجهگرش سالها پس از سرنگونی حکومت در کشوری بیگانه و ماجرای شگفتی که بین آنها جاری است…
شب صفحه بندی دیرهنگام شب بود که همکاران مجله تلفنی را به اتاق سردبیر وصل کردند که با من کار داشت. همکاران فکر نمیکردند در این هنگام شب فرد غریبهای، به اسم، با من کار داشته باشد. تصور میکردند فردی آشناست! مامور اطلاعات بود که بلافاصله پس از شروع مکالمه زبان به تهدید مجله و بعد خودم گشود که شما چشم مهندس سحابی را دور دیدید و دارید زیرآبی میروید و میخواهید فرصت طلبانه ویژهنامهی شکنجه درآورید… بنده خدا نمیدانست که کل برنامهریزی از مدتها قبل و در حضور مهندس در تحریریهی مجله صورت گرفته بود. مکالمه به کشمکش و قطع تلفن منجر شد. لحظهی حساسی بود. یک دو راهی بزرگ. به عنوان سردبیر مجله و در هنگامی که مهندس هم در بیمارستان بستری بود، میبایست تصمیم مهمی میگرفتم. در لحظه و مرحلهی اول سعی کردم از این تلفن هیچ یک از همکاران فنی مجله که به شدت مشغول آمادهسازی آن بودند، مطلع نشوند. اما در درونم تلاطمی بود. چه باید کرد در این دیروقت شب؟ راه سادهتر و دم دستی این بود که مجله با صفحاتی کمتر و با همان نیمهی اول بخش ویژه که حاوی چند مقاله دربارهی مخالفان قانونی بود دربیاید و بخش مربوط به شکنجه حذف شود. خیلی حیفم آمد. این همه برنامهریزی و زحمت یک طرف و جازدن و عقب نشینی روی تهدید اطلاعاتیها و چشم پوشی از رنجی که زندانیان از شکنجههای جسمی و روحی میبرند طرف دیگر. تندترین و در واقع صریحترین مطلب این بخش را که میتوانست بهانه به دست آنها بدهد، برداشتیم: خاطرات آقای داوران و به همان خاطرهی آقای میثمی تحت عنوان “آنچه دیدهام” که همان مطالب آقای داوران را، ولی با زبانی ملایمتر گفته بود، بسنده کردیم. همین قدر عقب نشینی کافی بود و مجله با همهی مطالب مربوط به بخش شکنجه و روی جلدی که تصویری از میدان آزادی داشت که عینکی روشنفکری زده ولی یک شیشه عینکش شکسته است، روی دکهها رفت. اتفاق خاصی هم نیفتاد. اما کینههایشان روی مجله و ماها زیادتر شد. کینههایی که بعداً سر باز کرد…

برچسب ها
ایران فردا رضا علیجانی شکنجه ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۵۲