کشتن معصومیت، وقت اعدام در سپیدهدم/ فرشته گلی
همراه با وزیدن باد تیز و سرد صبحگاهی که برگهای پاییزی را در کوچه پسکوچههای سنگفرشی شهر میریخت، تودهای انبوه و خاموش از مردم، در میدان اصلی شهر جمع شده بودند. نفسها، ابرهایی کوچک در هوای یخبندان میساخت و در هم میآمیخت. میان جمعیت، زنانی ایستاده بودند با چشمانی که ترس و نگرانی و اضطراب در آنها موج میزد و کودکانی لبریز از کنجکاوی که دستهای کوچکشان میان دستهای مادرانشان فشرده شده بود و با نگرانی، نگاه پر از پرسش خود را به آنها دوخته بودند. بر سکوی چوبی روبهروی جمعیت، سه مرد ایستاده بودند؛ دو نفرشان مامورهایی با روبند و لباسهای سراسر مشکی و تجهیزات کامل و نفر سوم با نگاهی هراسان، دستهای بسته و رنگ چهرهای سفید که گویا خون به رگهایش نبود. کنار آمبولانس پارک شده در گوشهی میدان، مردانی با روپوش سفید و دست به سینه، منتظر پایان کار و تایید نهایی بودند. در فضای خفقانآلود میدان کوچک شهر، گریههای گاه به گاه نوزادی، سکوت مرگبار فضا را در هم میشکست. در آن جمعیت به هم فشردهشدهی پشت نردههای میدان، مردانی دیده میشدند که کودکان را روی شانههای خودشان گذاشته بودند تا به صحنهی نمایش دید بهتری داشته باشند. کودکان با چشمان کنجکاو و بیگناه، به طناب آویزان از جرثقیل، خیره شده بودند، کنجکاوی کودکانه و معصومانهای که قرار بود با بیرحمی پاسخ داده شود و با وحشتی ابدی جایگزین گردید. صدای فرمان که بلند شد، زنی نعره کشید، ولی فریادش در گلو شکست و به سرفهای عصبی تبدیل شد. مادری چشمان دختر کوچکش را با دستانش پوشاند، اما خودش با همان چشمان هراسان به صحنه چشم دوخت، بی آنکه خبر داشته باشد دخترکش از لای انگشتان همان دستها در حال تماشا و ضبط کامل آن صحنهی بزرگ و دهشتناک در ذهن کوچکش است. مامور اعدام چهارپایهی زیر پای اعدامی را با ضربهی کف پای خودش زمین انداخت تا او با گردن آویزان از طناب، میان زمین و هوا تاب بخورد. عدهای از حاضران سرهای خود را برگرداندند. زنان، صورت کودکانشان را به سینه فشردند، اما کودک کنجکاو، راه دیدن را پیدا میکند. آنها با همان چشمان کنجکاو و حیرتزده، دیدند که چگونه انسان، در چشم بر هم زدنی، جان میدهد. حالا چشمانی که باید سرشار از رویا و مهربانی و شادابی باشد، میزبان نابودی و مرگ و نیستی بود. خاطرهای که شاید قسمتی دائمی از سرنوشت آیندهی آنها را همان لحظه ساخته باشد. حالا مردم در سایهی طناب داری که در باد و نور سپیدهدمان تکان میخورد، با گامهایی سنگین و چهرههایی درهمرفته چون موجی سنگین، پر خروش و هیجانزده پس از رسیدن به ساحل، پراکنده و محو میشوند. این داستان تکراری در هر مراسم اعدامی است که با دستور قاضی باید در حضور مردم اجرا شود و بهعبارت دیگر، اجرای اعدام در ملاعام. اما ملاعام چیست؟
در شرع و حقوق، تعریف دقیقی از ملاعام ارائه نشده است و آنرا در مخالفت با مفهوم حیطهی خصوصی افراد شناسایی میکنند. در اصل میتوان گفت ملاعام، فضایی است که اطلاع افراد از آن، بدون اجازهی شخص، ممکن است. مانند کسانی که در خیابان حرکت میکنند و دیگران میتوانند بدون اجازه نظارهگر آنها باشند. برخی از حقوقدانان معتقدند با چنین تعبیری، محیطهایی مانند فضای رسانههای کاغذی، الکترونیکی و مجازی نیز ملاعام تلقی میشود. یعنی قرار دادن تصاویر افراد در محیطی مانند وبلاگ، سایت یا پخش از تلویزیون نیز این معنی را میدهد. البته برخی دیگر نیز این تعبیر را نمیپذیرند و عرصهی «تصویر و مجاز» را در حکم ملاعام نمیدانند.
این تعبیر، به کلی با تعبیری که در ابتدای اسلام از ملاعام و «طائفه من المومنین» میشد، متفاوت است. برای همین، قضات در تعیین مکان اجرای احکام سالب حیات و سایر مجازاتهای ترهیبی و ترذیلی (مانند شلاق تعزیری یا جلد حدی) باید به تاثیر مضاعف آن، توجه نمایند. اعدامی در ملاعام صورت میگیرد و با تکنولوژی امروز، عکسها، تصاویر و فیلمهای آن به سراسر دنیا مخابره میشود. تعیین مکان و محل مجازات بر عهدهی قاضی است و برخی از رویههای قضایی اخیر، چنین شده است که قاضی ترجیح میدهد مجازاتهای سالب حیات را در محل وقوع جرم، در ملاعام و یا در نزدیکی محل وقوع جرم و در معابر و میادین شهرها انجام دهد.
هرچند برخی از مجازاتهای سالب حیات که برای بعضی از جرایم دیگر مانند حملهی مسلحانه، خرید و فروش و نگهداری مواد مخدر، نیز صادر میشود در محل زندگی محکومان به وقوع میپیوندد که نشان میدهد رویهی قضایی مجازات در ملاعام، تنها برای جرایمی مانند قتل و یا تجاوز به عنف، مصداق ندارد، بلکه به مجازاتهای مربوط به مواد مخدر نیز تسری یافته است. لازم به ذکر است که تشریفات اعدام، قصاص و سنگسار در ایران، در دستورالعملی به نام «آییننامهی نحوهی اجرای احکام حدود، سلب حیات، قطع عضو، قصاص نفس و عضو و جرح، دیات، شلاق، تبعید، نفی بلد، اقامت اجباری و منع از اقامت در محل یا محلهای معین» آمده که در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۸ با امضای سیدابراهیم رئیسی –رئیس وقت قوهی قضاییه—، تصویب شده است. البته این آییننامه، قبل از ریاست ابراهیم رئیسی هم وجود داشت اما در این دوره بهروزرسانی شد.
در قرآن، برای برخی از مجازاتها از جمله اجرای حد جلد (تازیانه) برای مجرمانی که مرتکب زنا شدهاند –اعم از زن یا مرد— توصیه شده است که گروهی از مومنان جمع شوند و نظاره کنند. با اینحال، اجرای مجازاتهای شرعی مانند قصاص در ملاعام، بیشتر در سنت مورد تاکید قرار گرفته که از نگاه عالمان شرع، دلیلی برای ادامهی آن در زمان غیبت است. هرچند تعدادی از فقهای امامیه معتقدند که اجرای حدود، در زمان غیبت، میسر نیست، بلکه باید به تعزیر، یعنی مجازاتی کمتر از حد، اکتفا کرد.
اما آیا اجرای مجازات در ملاعام، به کاهش جرایم خشنی مانند تجاوز به عنف و قتلهای خشونتبار انجامیده است، یا آنکه رویهی خشونتآمیز اینگونه مجازاتها –همچون اعدام و قصاص در ملاعام— موجب زدودهشدن زشتی مرگ، نابودی و حذف انسانها (از جمله متهمان) از نگاه مردم شده است؟ ابتدا باید یادآوری شود که حمایت از مجازات در ملاعام، حتی با وجود نقدهای علمی قوی به آن، ریشه در عوامل تاریخی، فرهنگی، روانشناختی و سیاسی دارد. درک این پدیده، نیازمند بررسی دیدگاههای مختلف است. مهمترین دلایل حمایت برخی افراد و گروهها، باور به بازدارندگی قوی (Deterrence) است. این استدلال برخلاف یافتههای علمی، در نگاه اول ممکن است قانعکننده به نظر میرسد: «دیدن عواقب بسیار سخت و شرمآور جرم، باعث ترس شدید در دیگران شده و آنان را از ارتکاب جرم بازمیدارد». دلیل دیگر را باید نیاز به پاسخ قاطع به جرم و جنایتهایی دانست که افکار عمومی را در سطح وسیع جریحهدار کرده است. در جوامعی که احساس ناامنی یا خشم نسبت به جرایم خشن (مانند قتل یا تجاوز) بالا است، مردم بهدنبال راهحلهای فوری و قاطع هستند. نمایش عمومی مجازات، این احساس را ایجاد میکند که حکومت به اصطلاح در حال «اخراج قاطع شر» از جامعه است. موضوع دیگر قابل طرح در این روش، ارضای حس عدالت و انتقام (Retribution) است؛ «چشم در برابر چشم» این کهنهترین نظریهی عدالت است. برخی بر این باورند که عدالت واقعی تنها زمانی محقق میشود که مجرم به همان اندازه که رنج ایجاد کرده است، رنج ببیند و این رنج او دیده شود. از سوی دیگر، تماشای مجازات مجرم، به قربانیان و جامعه این احساس را میدهد که قدرت از مجرم گرفته شده و به آنان بازگردانده شده است.
با اینحال نباید از کارکرد سیاسی و ایدئولوژیک این روش به سادگی گذشت. بهعبارت دیگر، اجرای علنی مجازات، نمایش قدرتی است از حاکمیت دولت و اقتدار آن و این پیام را میفرستد که: «ما حاکم هستیم و هرکس قانون را بشکند، با شدیدترین عواقب روبهرو خواهد شد». نمایش یک دشمن داخلی (مجرم) و مجازات او، میتواند احساس همبستگی و وحدت را در بین حامیان نظام تقویت و توجه مردم را از مشکلات دیگر (مانند مسایل اقتصادی) منحرف کند. با اینحال نباید دلایل و توجیهات مذهبی و سنتی را از نظر دور داشت. برخی گروههای مذهبی با استناد به تفسیرهای خاص از متون دینی، اجرای علنی مجازات را نه تنها جایز، بلکه «واجب» میدانند، آنها معتقدند این کار باعث «امر به معروف و نهی از منکر» عملی میشود و حدود الهی را زنده نگاه میدارد. اما نتایج اکثر تحقیقات به عمل آمده در علوم اجتماعی و به خصوص جامعهشناسی از اثرات برگزاری این مراسمها، بیانگر آثار منفی و عواقب وحشتناک در جامعه است. مانند دیدن فیلمهایی با محتوای پرخاشگری و به اصطلاح خشن که گرایش افراد به پرخاشگر بودن را افزایش میدهد و منجر به افزایش رفتارهای پرخاشجویانه و گرایش به پرخاشگری در جامعه میشود. به نظر برخی از جامعهشناسان، این کار، روحیهی قساوت، انتقام، نفرت و حتی گرایش به ارتکاب جرم را تقویت میکند. با برگزاری چنین مراسمهایی در اجتماع، به این نتیجه میرسیم که مسئولان در این زمینه، کار کارشناسی نکردهاند. در واقع اگرچه کسانی که این حکم را برای مجرمان صادر میکنند، از نظر علم قضاوت و مقام حقوقی مسلط بر کار هستند، اما قطعاً تخصصی در زمینهی روانشناسی و جامعهشناسی ندارند. هدف اصلی مسئولان از برپایی چنین مراسمهایی عبرت گرفتن مردم است اما متاسفانه باید گفت عبرتی در کار نیست و این اقدامات بیشتر روحیهی مردم را جریحهدار میکند و موجب پرخاشگری آنها میشود. دربارهی اثر بازدارندگی برپایی مراسم اعدام در ملاعام، تحت هیچ شرایطی این اقدام اثر بازدارندگی ندارد؛ ممکن است آن لحظه ترس را در میان مردم ایجاد کند، اما قطعاً افراد مجرم و خلافکار با دیدن چنین تصویری، سعی میکنند به گونهای عمل کنند که گرفتار نشوند. از سویی موجب میشود تا انتقامجویی نسبت به فردی که گرفتار شده است، در سایرین ایجاد شود. بنابراین از نگاه علم جامعهشناسی چنین کاری تایید نمیشود، چون از دیدگاه جامعهشناختی این کار اساساً زمینههای افزایش و گرایش به پرخاشگری را در جامعه مهیا میکند. وقتی مراسم اعدام در فرایند زمانی در مکانهای مختلف تکرار شود، نوعی بیتوجهی را در انسانها ایجاد میکند. نتیجه این میشود که تاثیر روانی خود را از دست میدهد و همانند گاوبازی یا مشتزنی در سایر جوامع میشود که انسانها از دیدن صحنههای خشونتبار لذت میبرند؛ به همین قیاس، در صورت مداومت در اعدام علنی، مردم از دیدن صحنهی اعدام لذت میبرند. تکرار این مراسم بهشکلی ناخودآگاه، خصلتهای پرخاشگرانه را جامعه گسترش میدهد. زمانی مردم از ریختن خون حتی حیوان ناراحت میشدند، اما هم اکنون در مراسم اعدام انسانی حضور مییابند. در واقع آنچه رخ داده است، تغییر سطح نگرش مردم از بازی با خون حیوانات به خون آدمیزاد است و گرایش به خونریزی و کشتن انسانها همانند تماشای آن بههنجار میشود و در بلند مدت گرایش به آدمکشی و قتل نهادینه میگردد و زمینهساز عادیسازی جرم در جامعه میشود. اصولاً انسان از برنامههای هیجانی استقبال میکند، این اقدام درجهی میزان تحمل آدمکشی را در جامعه افزایش داده و موجب عادیشدن جنایت میشود.
خلاصه آنکه برخی فقها و حقوقدانان مجازاتهای اعدام و قصاص را در ملاعام موثر میدانند و برخی میگویند نتیجهی عکس دارد و از ارکان مجازات نیست و نباید در خیابان و میدان، مجرمان را مجازات کرد. در خصوص مجازاتهایی چون قصاص و اعدام و مجازاتهای سالب حیات، یک فلسفهی کلی داریم که جنبهی ترهیبی (ترساننده) و ترذیلی (تحقیرکننده) مجازاتها است که عبرتآموزی در نظام کیفری اسلام منبعث از همین قاعده است تا اشخاص دیگر یا به تعبیری مجرمان بالقوه، با دیدن مجازات متنبه بشوند و دست به ارتکاب این جرایم نزنند. اجرای حکم اعدام در ملاعام، رکن مجازات نیست و از اختیارات قاضی است. حالا چرا این اعدامها و قصاصها در ملاعام هستند یا نیستند، ممکن است به بازتاب رسانهای جرم برگردد. جرایمی که بازتاب رسانهای پیدا میکنند—مانند فاجعهی تجاوز گروهی در خمینیشهر اصفهان—بهحق احساسات عمومی را جریحهدار میکنند. بااینحال، شدت هیجان عمومی نباید به تصمیمهای کیفریِ غیرقابلبرگشت بینجامد. گرچه یکی از اهداف مجازاتها «پاسخگویی به جامعه» است، این پاسخگویی الزاماً با سلب حیات محقق نمیشود. جامعه میتواند بداند که عدالت اجرا شده است، بیآنکه جان انسانی از میان برود؛ این امر از مسیر دادرسی عادلانه، جبران و حمایت از بزهدیدگان، و مجازاتهای متناسبِ غیرسالبِ حیات ممکن است. در گذشته، گروهی کوچک از مومنان (بیش از دو نفر) برای «گواهی» بر اجرای حکم حضور مییافتند؛ امروز شفافیت و اطلاعرسانی از طریق گزارشهای رسمی و رسانههای عمومی حاصل میشود و کفایت هم میکند و نیازی به نمایش خشونت در انظار عمومی نیست. برگزاری احکام در محیط بستهی زندان—اگر اصلِ مجازات برقرار باشد—دستِکم از آسیبهای ثانویهی «نمایش» میکاهد؛ بااینهمه، جهتگیری مطلوب در سیاست جنایی، حرکت بهسوی جایگزینهای موثرِ غیرسالبِ حیات و تدابیر پیشگیرانه است. اعدام در ملاعام علاوه بر هزینههای اجرایی، تا مدتها مکان اجرا را به کانون بازتولید خشونت در حافظهی جمعی بدل میکند. میدان، محل اجرای مجازات نیست. باید پرسید: وقتی حضورِ اطفال در جلساتِ دادرسیِ کیفری ممنوع است، چرا باید با صحنههای اجرایِ مجازات مواجه شوند؟ سخنِ پایانی اینکه اگر اعدام در ملاعام گرهی از معضلِ جرم میگشود، امروز شاهدِ این موجِ سهمگین و گستردهی جرایم و ناامنی در جامعه نبودیم. چنین نمایشهایی تنها این پیام را به مجرمان میدهند که در ارتکابِ جرم محتاطتر و دقیقتر عمل کنند تا دستگیر نشوند.
برچسب ها
اعدام اعدام در ملاءعام اعدام در ملاعام اعدام علنی انتقام بازتولید خشونت جنایت حق حیات خشونت خط صلح خط صلح 173 فرشته گلی قصاص کرامت انسانی ماهنامه خط صلح مجازات