زنان زندانی و تودرتوی تبعیض/ زهرا باقریشاد
زنان اقلیتی از زندانیان در سراسر جهان را تشکیل میدهند که تخمین زده میشود شامل دو تا نه درصد از جمعیت زندانهای جهان باشد. این در حالیست که، تعداد زنان زندانی در برخی کشورها به میزان قابلتوجهی افزایش یافته و حتی در مقایسه با تعداد زندانیان مرد، افزایش تعداد زندانیان زن چشمگیر است. با این همه، به دلیل تعداد کم زنان در میان کل جمعیت زندانیان، نیازها و ویژگیهای خاص زنان در نظامهای قضایی و کیفری ناشناخته مانده و نادیده گرفته شده است. سیستمهای زندان در همهی جهان اغلب برای اکثریت جمعیت که مردان هستند طراحی شدهاند؛ از معماری زندانها گرفته تا ملاحظات امنیتی، امکانات مراقبتهای بهداشتی، شرایط تماس با خانواده، آموزش و کار در زندان. در نتیجه تعداد کمی از زندانها نیازهای خاص زنان زندانی را برآورده میکنند و در بیشتر موارد زنان زندانی در طول مدت حضور در زندان برای آزادی متناسب با جنسیتشان آماده نمیشوند.
وقتی از زنان زندانی در ایران صحبت به میان میآید احتمالاً ذهن ما در بیشتر موارد با موقعیت زنان زندانی سیاسی درگیر میشود؛ این البته دور از انتظار هم نیست. زنان بسیاری به دلیل فعالیتهای سیاسی، حقوق بشری، کارگری و حقوق زنان و کودکان در زندان به سر میبرند که همهی آنها به عنوان زندانی سیاسی شناخته میشوند. اما واقعیت بزرگ دیگری هم دربارهی زنان زندانی وجود دارد که شاید کمتر مورد توجه ما قرار بگیرد؛ اینکه بیشتر زنان زندانی به دلیل ارتکاب به جرایم کوچک و غیر خشونتآمیز به حبس محکوم شدهاند. همچنین نمیتوان تاثیر تبعیض و ستم جنسیتی را که زنان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم توسط همسران یا پارتنرهای خود، جامعه و خانواده تجربه میکنند بر روند ارتکاب جرم و زندانی شدن آنها نادیده گرفت. همچنین جرایمی که زنان مرتکب میشوند با فقر و وضعیت اقتصادی آنها ارتباط نزدیک دارد و بسیاری از زنان برای حمایت از خانواده و فرزندان خود مرتکب جرایمی میشوند که حبس در پی دارد. برخی تحقیقات (۱) نشان میدهد که مشخصات و ویژگیهای زنان زندانی به طور قابلتوجهی با دلایل زندانی شدن مردان متفاوت است و زنان زندانی معمولاً از نظر اقتصادی و اجتماعی در گروه محرومان و به حاشیهرانده شدگان هستند؛ از جمله مصرفکنندگان مواد مخدر، کارگران جنسی و به طور کلی زنانی که در مقایسه با مردان اغلب مرتکب جرمهای کوچکتر شدهاند. در میان زندانیان زن حتی زنانی هستند که به دلیل عدم توانایی برای پرداخت جریمههای کوچک یا عدم پرداخت وثیقه مجبور شدهاند تن به حبس بدهند.
کهریزک دوم
زندان زنان از به حاشیه راندهشدهترین مناطق است، اما در همین حاشیه نیز برخی زنان بیشتر از بقیه طرد میشوند. زنان زندانی که با فرزندان خود در حبس به سر میبرند، زنان گروههای اتنیکی تحت ستم، زنانی که «اتباع» خوانده میشوند و در واقع مهاجران افغانستانی هستند، زنان جوان و زنان سالمند، زنان بیسواد، زنان مصرفکننده، زنانی که به جرم کارگری جنسی در زندان به سر میبرند و بسیاری زنان دیگر که حتی در زندان هم نسبت به بقیهی زندانیان از موقعیت آسیبپذیرتر برخوردارند. «زندان قرچک» همهی اینها را یکجا در بر میگیرد. اخیراً گزارشاتی از وضعیت زندان قرچک منتشر شده که تصویری روشنتر از نامساعد و غیرانسانی بودن شرایط این زندان و زنان محبوس در آن ارائه میدهد (۲)؛ زندانی که زنان زندانی سیاسی –از جمله نسرین ستوده— بارها برای هرچه بیشتر تحت فشار قرار گرفتن به آن منتقل شدهاند و شرایط به شدت نامساعد آن باعث شده به «کهریزک دوم» مشهور شود. این زندان در بیابانهای حوالی شرق تهران قرار دارد و همین عملاً شرایط ملاقات زندانیان با خانوادههایشان را مشکل میکند. آلودگیهای ناشی از نبود امکانات کافی سرویسهای بهداشتی، ازدحام بیش از ظرفیت در هفت سوله که گنجایش یک سوم جمعی فعلی را هم ندارد، برخوردهای بسیار نامناسب ماموران زندان با زنان، حضور کودکان زندانی زیر هجده سال در میان زندانیان دیگر، عدم وجود آب آشامیدنی مناسب و وضعیت بد غذا، تنها بخشی از مشکلات زنانی است که در زندان قرچک به سر میبرند. زنانی که در سولههای پر ازدحام این زندان حتی آشپزخانه ندارند و تنها در دورهی کوتاهی بعد از جنبش «زن، زندگی، آزادی» به دلیل انتقال تعدادی از زنان زندانی سیاسی به آنجا، از شانس پیدا کردن گوشت در غذاهای زندان برخوردار شدند و حتی همین شانس کم هم بعد از انتقال زنان زندانی سیاسی به اوین از آنها دریغ شد. زنان زندانی در قرچک شامل محکومان به جرم فروش یا حمل مواد مخدر، سرقت، قتل، آدمربایی، اسیدپاشی، زورگیری و «فساد و فحشا» هستند که گاه زندانیان سیاسی و عقیدتی هم به جمع آنها افزوده میشود. در این زندان زنان افغانستانی در بند «اتباع خارجی» به سر میبرند و بند دیگری هم موسوم به بند قرنطینه وجود دارد برای تازهواردان که در صورت مصرفکنندهی مواد مخدر بودن، سه روز در آن نگهداری میشوند.
بیگاری کشیدن از زنان به ویژه زندانیان فقیر
روایت یکی از زنان زندانی سیاسی که مدت کوتاهی در زندان قرچک به سر برده و در حال حاضر برای گذراندن مدت حبس خود به زندان اولین منتقل شده گویای تبعیضهای شدید علیه زندان زندانی در قرچک است؛ زنانی که به گفتهی او حتی اجازهی استفاده از کفش را ندارند و باید حتی در تمرینهای دویدن روزانه از دمپایی استفاده کنند و همین باعث شده بسیاری از آنها بعد از مدتی دیگر به هواخوری نروند چون با دمپایی اذیت میشوند و ترجیح میدهند کارهای کمتحرکتری انجام دهند. زنانی که حتی برای انتخاب پوشش در زندان هم راحت نیستند و نمیتوانند با شلوارک و تاپ در کوریدورهای زندان حضور داشته باشند. به گفتهی او این کمترین ستمهایی است که زنان در زندان قرچک متحمل میشوند اما در شکل گذران روزمرهی آنها بسیار تاثیرگذار است و باعث میشود زندان زندانی در آن موقعیت حاشیهای هرچه بیشتر نادیده گرفته شوند و تحلیل بروند. او از زنانی حرف میزند که به دلیل فقر شدید، به تمیزکاری سولهها و کوریدورها مشغول میشوند تا در ازای انجام امور نظافت، یک پاکت سیگار عایدشان شوند، از زنان سالمندی که اگرچه از توانایی فیزیکی برای انجام امور سنگین نظافت برخوردار نیستند، اما برای تامین نیازهای ابتدایی خود مجبورند به این کار تن بدهند. و اینها به روایت او تنها بخشهایی از رنجهایی است که زنان در زندان قرچک تجربه میکنند.
ژیلا مستاجر، فعال حقوق بشر نیز در گزارشی با عنوان رنج هزار بارهی زن بودن که در کتاب «صدایی که نمیشنویم» منتشر شده، از مژگان کاوسی مینویسد؛ فعال اتنیکی حوزهی زبان مادری که سالهاست در زندان نوشهر به سر میبرد. او با اشاره به روایتهای مژگان کاوسی از وضعیت زنان در زندان نوشهر، از بیگاری زنان در این زندان میگوید؛ از اینکه مسئولان و افسرهای نگهبان زندان، زنان را مجبور میکنند برایشان خرید شخصی انجام دهند، از زنان بیگاری میکشند و وارداشان میکنند تا پتوهای سربازان پادگانها را بشویند که «پر از شپش است» آن هم در شرایطی که پتو و لوازم زنان زندانی هرگز به خشکشویی برده نمیشود. در روایت ژیلا مستاجر از وضعیت مژگان کاوسی همچنین به تبعیض چندگانه علیه زندانیان متعلق به گروههای اتنیکی تحت ستم اشاره شده است.
مادران زندانی و کودکان تحت ستم
زندان لاکان رشت یکی دیگر از زندانهایی است که حقوق زندانیان در آن به شدیدترین شکل ممکن نقض میشود. حامد فرمند، فعال حقوق کودک در گزارشی با تاکید بر اینکه «آسمان برخی زندانها تیرهتر است»، زندان لاکان رشت و بند زنان آن (موسوم به کانون اصلاح و تربیت و زندان زنان استان گیلان) را یکی از نمونههایی میداند که زندانیان آن از توجه رسانهای دور بودهاند و بیشتر در معرض خشونت قرار داشتهاند (۳). او مینویسد تبعیض و خشونت مبتنی بر جنسیت از تفاوتهای خشونت در زندانها و علیه زندانیان است، همچنین زندانیان جرایم عمومی، گاهی حتی از سوی فعالان و رسانهها نیز نادیده گرفته یا به عنوان «زندانیان خطرناک» معرفی میشوند. او داستان واقعی یک زن زندانی را روایت میکند که «برای به رحم آوردن دل قاضی، کودک سه سال و نیمه خود را داخل بند زنان زندان لاکان آورده تا در روز دادگاه، همراهش باشد. او چند ماه بعد با کودکش به مرخصی رفته و همراه با دو کودک دیگرش که نزد همسر سابقش بودند، در خانهای مستقل مستقر شده است. زن که مادر سه فرزند نوجوان و خردسال است، مجدداً با تکرار جرم به زندان افتاده، در حالی که مشخص نیست چه بلایی سر کودکان او که در زمان دستگیری مادر در خانه تنها بودند، آمده است.»
موقعیت آسیبپذیر زنان زندانی که دارای فرزند هم هستند نه تنها باعث تبعیض و ستم بیشتر علیه آنها میشود بلکه زمینهی نقض حقوق کودکانشان را نیز فراهم میسازد. سولینا، کودک سعدا خدیرزاده، زندانی سیاسی کرد محبوس در ارومیه، یکی از کودکانی است که با وجود عبور از یک سالگی هنوز شناسنامه ندارد و مادر این کودک در زندان ارومیه حتی برای تهیهی شیرخشک و پوشک هم با مشکل روبهرو است (۴). سعدا خدیرزاده همچنین از سوی مسئولان زندان دربارهی گرفتن کودکش تهدید میشود و مسئولان کودک او را «تروریست» و «داعش» خطاب میکنند. گفته میشود که سعدا ناراحتی قلبی و اعصاب دارد و همهی مدت بارداری را در زندان سپری کرده و حتی در آن دوره از نارسایی کلیه و دیسک کمر رنج کشیده اما از رسیدگی پزشکی مناسب برخوردار نشده است. او به دلیل فشارهای روانی یکبار اقدام به خودکشی کرد که خوشبختانه با واکنش زندانیان از مرگ نجات یافت. اوین مصطفیزاده، فعال حقوق بشر، تاکید میکند که سعدا یک زن ساده است که به جای همسرش به گروگان گرفته شده. او تنهاست، پدر و مادرش فوت شدهاند، همسرش در خارج از ایران به سر میبرد و از دو فرزند دیگرشان مراقبت میکند.
زندانی شدن زنان ارتباط نزدیکی با وضعیت اقتصادی و اجتماعی آنها دارد. برخی از زنان همچون سعدا به این دلیل که تنها هستند و از حمایت اقوام برای پیگیری پروندهشان برخوردار نیستند، بدون روشن شدن وضعیتشان سالها در زندان میمانند. بسیاری از زنان زندانی حتی به دلیل عدم دسترسی به منابع مالی و ناتوانی از گرفتن وکیل مجبور میشوند حبس را تاب بیاورند. بیشتر زنان زندانی از آسیبدیدگان اجتماعی هستند، اغلب شاید بیکار باشند، دارای تحصیلات پایین و حتی دارای فرزند تحت سرپرستی. آنها همچنین به طور کلی دربارهی حقوقشان از اطلاعات کافی برخوردار نیستند. مجموعهی اینها شرایط را برای زنان زندانی و به ویژه برای برخی از آنها سختتر میکند؛ برای آنهایی که در پروسهی بازجویی و محاکمه هم با تبعیض و خشونت بیشتری مواجه میشوند اما صدایشان در هیچ رسانهای منعکس نمیشود. بدتر اینکه برخی از زنان حتی ممکن است در زندان هم از سوی سایر زندانیان مورد تبعیض و تحقیر قرار بگیرند؛ همانگونه که زنان مصرفکنندگان مواد در زندان قرچک از چنین موقعیت ضعیفی برخوردارند.
پانوشتها:
۱- دسترسی به عدالت: تبعیض زنان در سیستمهای عدالت کیفری، گزارش تحقیقی سازمان اصلاحات کیفری بینالمللی (penal reform international)، ۲۰۱۲.
۲- بیش از یک دهه ظلم مستمر و نقض حقوق اولیهی زنان زندانی؛ گزارش تحقیقی از وضعیت زندان قرچک، کمپین حقوق بشر ایران، ۸ مردادماه ۱۴۰۱.
۳- فرمند، حامد، کودکان در بند زنان زندان لاکان: شاهدان و قربانیان خشونت و تحقیر جنسیتی، رادیو زمانه، ۲۹ بهمن ماه ۱۴۰۲.
۴- «سولینا» کودک سعدا خدیرزاده بدون شناسنامه و با شرایط غیرانسانی و «تروریست» خطاب شدن از سوی مسئولین زندان ارومیه، یک ساله شد، کردپا، ۳۰ خردادماه ۱۴۰۲.
برچسب ها
بهداشت زندان تبعیض جنسیتی خط صلح خط صلح 158 زن زندگی آزادی زنان زندانی زندان زنان زندان قرچک زندان لاکان زندانیان زن زهرا باقری شاد سعدا خدیرزاده فقر کهریزک کودکان زندانی مادران زندانی ماهنامه خط صلح مهسا امینی هواخوری