نردهبانی واژگون بر بام آموزش و پرورش ایران / نادر پورخانی
دردا بعد از چهل و سه سال با کدامین شکوه
جای “شکوهی” نشیند باغگلی!؟
قبل و بعد از انقلاب هرگز معلمانمان تصور نمیکردند که روزی چون امروز کشور به جایی رسد که مهمترین وزارتخانهی تعلیم و تربیتش را به باغگلی پیشنهاد دهند. کشوری که با پشتوانههایی همچون فردوسی، نظامی، مولوی، سعدی و حافظ پسِ قرون ِمتمادی نفس کشیده است. کشوری که دانشمندان بزرگی چون رازیها، بیرونیها، خیامها، خوارزمیها، بوعلی سیناها در سینهی خویش پرورانده باشد. خصوصاً در عصر معاصر با گشایش اولین مدارس مدرن چون دارالفنون و مدارس بعدش چنان دانشمندان و ادبای بزرگی به جهانِ پیشرو معرفی کرده باشد که ذکر نام همهی آنان -در کثرت و فراوانی- مرا و این صفحه را هیچ ممکن و مقدور نباشد.
به یقین سهم عظیمی از آرزوهای بزرگ انقلاب پرپر شدهی ما را -معلمان و دانش آموزان دههی پنجاه و قبل آن- به شوق عدالت و آزادی بیشتر در دل و اندیشهی خویش داشتند (اگرچه امروز همهی آنها با سراپا شرم از آن آرزوهای بزرگ پرپر شدهی خویش به حسرت سخن میگویند).
دریغا که امروز معلمان و وزارتخانهی تعلیم و تربیتش به جایی افتد که وزیر پیشنهادیاش فردی باشد که در سال ۱۳۵۷ به دنیا آمده باشد. بیشک باغگلی بی هیچ ویژگی مثبت، نسبت به اولین وزیر آموزش و پرورش که در سال تولد وی اولین وزیر کابینهی مهندس بازرگان بود. دکتر شکوهی، بزرگترین چهرهی تعلیم و تربیت روزگار خود بود؛ حتی تا به امروز. چرا که در این خشکسالیهای آموزش و پرورش در این چهل و سه سالهی بعد از انقلاب، انسانی آگاه به تعلیم و تربیت چون غلامحسین شکوهی هنوز چهره ننموده است!
کوتاه کلام؛ اگر باغگلی وزیر آموزش و پرورش شود، همان به که به قول نازنین دوستی بگویم: خانوادههای ایرانی زین پس با وزیری باغگلی بهتر آن است که فرزندان خود را به حوزههای علمیه بفرستند. چرا که با سلطهی این نگاه حاکم که از همان روزهای آغاز انقلاب نیز به دنبال چنین فرصتی بودند -زین پس نوع آموزش در این دو، یعنی نهاد رسمی آموزش و پرورش و حوزههای علمیه، نباید متفاوت باشد. به دگر سخن هرگز زین پس با باغگلیها، مریم میرزاخانیها در این آموزش و پرورش، ظهور و قد علم نخواهد کرد.
آنچه کنون به آرزوی محال و شاعرانه گفتنی است: کاش در این سیاهترین بحران دوران، حاکمیت چهل و سه سالهی قدرت و سلطهی کشور، با این خروجیهای وخیم خود در همهی زوایای زندگی، اگر تنها نهاد آموزش و پرورش کشور را به خود معلمان و دگر اهالی تعلیم و تربیت میسپرد، خود و کشور را نجات میداد.
آخ! چه زمانهی غریبی ست نازنین!
برچسب ها
آموزش و پرورش بازنشستگان خط صلح شماره 124 فعال صنفی بازنشستگان ماهنامه خط صلح نادر پورخانی