اخرین به روز رسانی:

آوریل ۲۱, ۲۰۲۵

وجود راه مناسب، مهمترین عامل توسعه روستایی/امیر چمنی

مناسبات روستایی تا همین چند دهه پیش، به سیاق مناسبات چند قرن پیش، کاملا ساده، سنتی و هم‌شکل با شیوه‌ی زیست جوامع ابتدایی بود. علیرغم توسعه و بالا رفتن کیفیت زندگی در شهرها، به لحاظ رفاه، معیشت و امکانات تکنولوژیک ولی روستاها بنا به پراکندگی و دورافتادگی و نبود راه و امکان ارتباط با شهر، همچنان در محرومیت و محدودیت قرار دارند. با رشد پرشتاب صنعت و فناوری در سده‌ی اخیر، عقب‌ماندگی مناطق روستایی بیشتر آشکار شد و در تمامی جوامع، طرح‌هایی از طرف دولت برای توسعه روستاها تدوین و ارائه شده تا در چند راستا سطح کیفیت زندگی روستاییان بالا برود.
طبق تعریف بانک جهانی، توسعه روستایی، راهبردی است که برای بهبود زندگی اقتصادی و اجتماعی روستاییان فقیر تدوین شده‌است.(1) توسعه‌ی اقتصادی جوامع، به میزان توسعه‌ی بخش کشاورزی بستگی دارد. اگر چه اهداف کلی طرح های دولت‌ها در برنامه‌های توسعه، برای بهره‌مندی روستاییان از رفاه عمومی بوده، اما عمده‌ترین هدف آن جهت تولید ثروت در بخش کشاورزی توسط روستاییان است.
در ایران امری به نام توسعه‌ی روستایی چندان محقق نشده است. آن‌چه در روستاها دیده می‌شود یا توسعه نیافتگی است یا توسعه‌ی ناهمگون و نامتوازن محسوب می‌شود. جدای از بحث فرهنگی، اصلی‌ترین عنصر در توسعه نیافتگی روستاها، سیاست‌های اقتصادی دولت و نابرابری در تخصیص اعتبار به این بخش‌هاست. محرومیت ذاتی روستاها و دور بودن از فضاهای شهری، خود امری دخیل در تشدید محرومیت است. پیرامونی بودن روستاها و نبود امکانات ارتباطی مدرن و حمل و نقل مناسب، دلیل عمده دیده نشدن آن‌ها و متعاقب آن بی‌توجهی به روستاهاست.
مبرهن است که کشاورزی و دامداری، از مولفه‌های رشد و توسعه‌ی اقتصادی هستند. هر دولتی هم در تامین نیازهای غذایی و هم تولید ثروت نیاز به توسعه‌ی بخش کشاورزی و مدرن و مکانیزه کردن آن دارد. اما آن‌چه در عمل در ایران اتفاق می‌افتد، کشاورزی سنتی است که بیشتر از انتفاع مادی کشاورز، به نفع تجار، دلالان و واسطه‌هاست.
در سال‌های اخیر با خشک‌سالی و بحران آب و بحران‌های زیست محیطی، کشاورزی از رونق افتاده و به تبع آن معیشت روستاییان که درآمدشان از طریق کشاورزی و دامداری است به مخاطره افتاده است. این امر در سایه‌ی بی‌توجهی دولت و اجرایی نکردن طرح‌های توسعه روستایی، موجبات بیکاری و فقر مضاعف روستاییان را فراهم کرده است. بر این اساس اکثر روستاییان برای رهایی از رنج فقر و بیکاری مجبور به مهاجرت به شهرها می‌شوند. این مهاجرت، تعادل زیستی و فرهنگی شهر و روستا را برهم می‌زند، ترکیب جمعیتی را دگرگون می‌کند، سبک زندگی را دچار تعارض می‌کند، با گسیل شدن نسل جوان به عنوان نیروی کار به شهرها جمعیتی پیر در روستاها به جای می‌گذارد که توان بهره‌وری ندارند.
بر این اساس برای برون‌رفت ار دوران رکود کشاورزی و توجه به روستاها، طی دوره‌های مختلف طرح‌هایی برای تحقق این امر ارائه شده است. مهمترین طرح توسعه‌ی روستایی “طرح هادی” است.
نابسامانی وضعیت کالبدی و کیفیت نامناسب مسکن روستایی از مهمترین عواملی هستند که ضرورت اصلاح و بهسازی بافت‌های روستایی را بیان می‌کنند. “طرح هادی روستایی، با بیش از دو دهه سابقه یکی از اساسی‌ترین اقداماتی است که از سال 1367 تا پایان سال 1389 برای بیش از 24899 روستا تهیه و در بیش از 9912 روستا با هدف تجدید حیات روستا به لحاظ ابعاد فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی به اجرا درآمده است.”(2) از آن‌جا که این طرح یک سند رسمی برای توسعه‌ی کالبدی روستاها است، می‌تواند نقش ویژه‌ای در عمران روستاهای کشور و بهبود زندگی روستاییان ایفا کند. اما از آن‌جایی که به لحاظ نابرابری در تخصیص اعتبار و عدم توجه جدی به محیط‌های پیرامونی مانند مناطق محروم، روستاها و حاشیه‌های شهری، به لحاظ عملیاتی این طرح با کندی و ضعف اجرا شده و در بعضی مناطق به صورت نیمه‌تمام رها و فراموش شده‌اند.
روستاییان سهم بسیار ناچیزی از بودجه عمومی، امکانات و خدمات دولتی و هر آن‌چه که از محل درآمدهای دولت باید صرف تک تک افراد ساکن در کشور شود را دارا هستند. اجرا شدن طرح‌های توسعه روستایی با محرومیت زدایی از مناطق روستایی، موجبات رفع تبعیض و زیست نابرابر روستانشینان با شهرنشینان را فراهم آورده و امکان برخورداری روستاییان از بودجه و امکانات عمومی را فراهم می کند که به عنوان مردمانی که تحت سیاست‌های مالی، بهداشتی و آموزشی یک دولت زندگی می کنند، باید از آن بهره‌مند باشند.
همین طرح‌ها باعث تجدید حیات اقتصادی و اجتماعی، تولید ثروت از طریق رونق کشاورزی و افزایش تولیدات روستایی اعم از محصولات کشاورزی، تولیدات دامی و صنایع دستی می‌شود. امکان صنعتی کردن کشاورزی و دامداری را فراهم می‌کند. مسکن‌های فرسوده و خطرآفرین روستایی را نوسازی می‌کند. امکانات عمومی مانند شبکه‌های آب‌رسانی، برق، گاز و شبکه‌های ارتباطی مثل راه و مخابرات را ایجاد می‌کند. مانع از مهاجرت روستاییان به شهرها شده و مانع از برهم خوردن تعادل زیست اجتماعی در روستا و شهر می‌شود.
در بحث توسعه‌ی روستایی، “آب” و “راه” از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. وجود آب در روستاها موجب رونق کشاورزی، تولید ثروت، آبادانی و ممانعت از مهاجرت روستاییان به شهرها می‌شود. وجود راه و جاده کارآمد، نیز موجب ارتباط با شهر، ورود تکنولوژی و برخورداری از امکانات برای رفع محرومیت خواهد شد.
توسعه شبکه‌ی ارتباطی و راه های مواصلاتی به روستاها یکی از اساسی ترین نیازمندی‌ها برای بهبودی حیات روستاییان است. در بررسی توسعه یافتگی روستاها، روستاهایی که نزدیک به شهرها بوده یا کنار جاده ها واقع شده‌اند، تنها به دلیل وجود راه‌های ارتباطی با شهرها توسعه یافته‌اند و روستاهای دورافتاده که همیشه مردمانشان از محرومیت رنج برده‌اند، به دلیل ناموجود بودن شبکه‌ی راه، یا نامناسب بودن آن از چرخه‌ی برخورداری از امکانات عمومی حذف شده‌اند.
جغرافیای ایران از حیث کوهستانی بودن و پراکندگی روستاها در مسیرهای صعب العبور، یکی از مناطق بحران‌زا، به دلیل نبود شبکه‌ی مناسب راه‌های ارتباطی روستایی است. همین مساله هر سال در بحران‌هایی مثل سیل، زلزله، بارش برف و ریزش کوه‌ها موجب تشدید بحران می‌شود. در برخی از مناطق آذربایجان و کردستان، بسیاری از روستاهای دورافتاده در فصل بارش برف، به دلیل بسته بودن راه، ارتباطشان با شهرها که ضروری و حیاتی است، قطع می‌شود. همین امر هم از جنبه‌ی بهداشت و سلامت، هم از لحاظ آموزش و هم از جنبه‌ی معیشت و تهیه‌ی اقلام مصرفی خانوار، روستاییان را دچار مشکل می‌کند. مضاف بر این، رفت و آمد پزشک یا معلمان غیر مقیم به این مناطق را دچار مشکل کرده و زیست آن ها را مختل می‌کند. طبق اخبار و گزارش های منتشر شده، هر ساله چند ده نفر به دلیل بیماری یا آسیب دیدگی در روستاها و بسته بودن راه‌ها و ناممکن بودن اعزام فرد به مراکز درمانی، جان خود را از دست داده‌اند.
در روستاهای دورافتاده و محروم آذربایجان و کردستان به دلیل برف‌گیر بودن، گذشته از مسائل درمانی که بسته بودن یا نبود راه‌های استاندارد، مانع از از این امر می‌شود، رفت و آمد دانش‌آموزان نیز از روستاها به روستایی که مدرسه‌ی مادر آن‌جا قرار دارد دچار مشکل می‌شود. هر سال اخباری از حمله‌ی گرگ‌ها، ماندن زیر بهمن، گم شدن در مسیر و از این دست اتفاقات برای دانش‌آموزان این مناطق گزارش می‌شود.
در بخش‌هایی از لرستان (پلدختر و معمولان) نیز مردمان روستاهایی مثل ابراهیم‌آباد به دلیل واقع شدن در آن سوی رودخانه و نبود پل برای ارتباط با این سوی رودخانه، مردم به ناچار از ابزاری به نام “گرگر” استفاده می‌کنند که هم خطر سقوط به رودخانه و غرق شدن را دارد، هم این‌که عمدتا مردم انگشتان خود را لای قرقره‌ی “گرگر” و سیم بکسل از دست می‌دهند.
روستاهای دورافتاده را باید ته دنیا دانست و بن‌بستی که در آن گرفتار شده‌اند. گویی زندگی مردمانشان برای هیچ کس اهمیتی ندارد و هیچ وقت دیده نمی‌شوند.
در سال 98 که سیل و زلزله‌های متعدد در آن رخ داد، بررسی وضعیت مناطق خسارت دیده و آسیب دیده از دو منظر حائز اهمیت است.
یک: مستحکم نبودن خانه‌های روستایی و حاشیه‌ای در شهر
دو: پراکندگی و دورافتادگی روستاها و صعب‌العبور بودن راه‌های ارتباطی

بحران‌های طبیعی-انسانی مثل سیل و زلزله کاملا طبقاتی است. هر جا پول و امکانات و توجه دولت هست، کمترین آسیب را می‌بینند، هر جا فقر و محرومیت و فراموشی توسط عمال دولت هست، ویرانی رخ می‌دهد. هیچ برجی در بالاشهر بر اثر زلزله فرو نمی ریزد و هیچ خانه‌ای زیر سیلاب مدفون نمی‌شود. اگر آسفالت خیابانی در مناطق شهری ترک بردارد، فورا بازسازی می‌شود، اما هیچ وقت روستایی که در فصل بارش، چرخ هیچ ماشینی روی گل و لای راه‌اش نمی‌چرخد و باید ساعت‌ها مسیر را پیاده طی نمود، دیده نمی‌شود.
مستحکم نبودن خانه‌ها:
هر وقت زلزله‌ای رخ می‌دهد، بیشترین آسیب‌ها را مناطق روستایی و مناطق حاشیه‌ای در شهرها می‌بینند. در بافت شهری، به ندرت دیده شده‌است که جز ترک خوردن جزیی دیوارها، آسیب جدی به آن‌ها وارد شده یا کسی زیر آوار مانده و جانش را از دست بدهد. اما خانه‌های روستایی به دلیل خشتی و نامستحکم بودن سازه‌ها، با لرزه‌های زلزله، یا کامل تخریب می‌شوند یا به دلیل آسیب جدی، غیر قابل سکونت می‌شوند. این اتفاق سال هاست که تکرار می شود. حداقل در 30 سال اخیر، در زلزله‌های رودبار، بم، آذربایجان، کرمانشاه و در سال اخیر زلزله‌ی میانه و قطور، ویرانی‌های به بار آمده، تخریب‌ها و کشته‌شدگان تماما مربوط به مناطق روستایی، آن هم متعلق به خانه‌هایی بوده است که سازه‌های خشتی و گلی داشته‌اند. قابل ذکر است در همین روستاها، خانه‌هایی که ساختمان آن تجدید بنا شده و با آجر و سیمان (حتی غیر مهندسی) ساخته شده بود تخریب کامل اتفاق نیفتاده بود و هم ساکنین آسیب ندیده بودند و هم لوازم زندگی زیر آوار نمانده و نابود نشده بود. بعد از هر زلزله، بودجه و هزینه‌های بازسازی برای مناطق زلزله زده در نظر گرفته می‌شود که اگر نصف این هزینه‌ها قبل از زلزله، و به جای بازسازی به نوسازی اختصاص یافته بود، علاوه بر صرفه‌جویی در هزینه‌ها، هیچ خانواده‌ای چهره‌ی مرگ را به روی عزیزان خود نمی‌دید و هیچ مادری سیاه‌پوش نمی‌شد. وجه انسانی این امر، مهم‌تر از جنبه‌ی مادی آن است. اما چگونه است که همین “جان” وقتی بدیهی ست در آینده با یک تکان و لرزه قربانی خواهد شد، قبل از فروریختن آوار، عزیز پنداشته نمی‌شود؟
مشابه همین اتفاق در سیل‌های گلستان (آق قلا و گمیشان)، لرستان (پلدختر و معمولان) و سیستان و بلوچستان هم رخ داد. بخش‌هایی که زیر سیل مدفون شدند، روستاهایی بودند که در مجاورت رودخانه‌هایی قرار داشتند که هر آن امکان طغیان داشت، اما هیچ وقت ساماندهی و جابجایی برای مصون ماندن از خطر سیلاب انجام نگرفته بود. همچنین محلاتی که در حاشیه‌های شهرها، بدون رعایت اصول شهرسازی و مدیریت فاضلاب شهری و آب های سطحی ساخته شده بودند، بیشترین آسیب را دیده‌اند.
صعب‌العبور بودن راه‌ها:
نامناسب بودن راه‌های مواصلاتی، در مواقع معمول و شرایط عادی، دسترسی به روستاها را دچار مشکل می‌کند و رفت و آمد مردم و دسترسی به امکانات را مختل می‌کند. حال در مواقع بحرانی مثل سیل و زلزله، این نقص به مدد بحران آمده و بغرنج بودن وضعیت را تشدید می‌کند. چنان‌چه ذکر شد، عمده‌ترین آسیب‌ها در مناطق روستایی اتفاق می‌افتد. با توجه به پراکندگی روستاها، آن هم روستاهایی با راه‌های خاکی و مالرو، مانع از امدادرسانی به موقع می‌شود. بارها اتفاق افتاده به دلیل تاخیر در رسیدن امدادگران به مناطق حادثه دیده، انسانی جان خود را از دست داده است.
همانطور که دولت در توجیه عدم بازسازی خانه‌های روستایی، بحث کمبود بودجه و بالا بودن تعداد خانه‌های روستایی را که دولت وظیفه‌ی حمایتی برای نوسازی را بر عهده دارد، مطرح می‌کند. در بحث راهسازی روستاها نیز بهانه‌هایی دارد که هر یک عدول دولت از وظایف قانونی‌اش را نشان می‌دهد.
مثلا می‌گویند برای روستایی که 13 خانوار در آن زندگی می‌کنند، صرف نمی‌کند 40 کیلومتر هزینه‌ی زیرسازی و آسفالت آن کنیم. انگار آن 13 خانوار روستایی انسان نیستند و حق و سهمی از بودجه‌ی عمومی را ندارند. اما همین دولت برای مناطق ویلایی که در دل جنگل و طبیعت به دست ثروتمندان ساخته شده، بهترین راه‌ها را می‌سازند. در تکمیل همین بحث، فقط کافی ست به روستاهایی که در همجواری آن‌ها “معدن” یا کارخانه‌ای وجود دارد نگاهی انداخته شود. در کمترین زمان ممکن روستاهایی که هیچ طرحی برای راهسازی در آن‌جا وجود نداشت، به مدد وجود معدن صاحب راه می‌شوند. چون سرمایه در آن جا جریان دارد.

پانوشت‌ها:
1- World Bank. (1975). “Rural Development: Sector Policy Paper”, Washington, DC. World Bank
2‌- نخعی، مهدیه – نقش طرح هادی روستایی در توسعه کالبدی روستایی؛ 1395

توسط: امیر چمنی
مارس 20, 2020

برچسب ها

امیر چمنی ترابری توسعه روستایی حمل و نقل خط صلح شماره 107 ماهنامه خط صلح محرومیت