کاش زنده بودی – شعری از رضا اکوانیان
کاش زنده بودی
میدیدی شلمچه جایت گذاشته
آمده است انقلاب
مردم را آب بدهد
و گردن بزند
در خیابان آزادی
کاش زنده بودی
پنجشنبهها
مادر را کوهستان میبردیم
بوی گورستان ندهد،
وقتی انسانی را میبیند
خیابان را سرخ کرده،
در باران
در باران تیر
در باران تیرِ تیرماه در خرداد!
دستم را میگرفتی
میرفتیم مدرسه
الفبا بخوانیم
مادر سیاه نشود
برای قرمز شدنت
کاش بودی
خورشید را بغل بگیری
نگاهت کند
جای هر روز تابیدن بر خاک
که میسوزاند
گور را
تو را
و مادر را
که تا رسیدن استخوانهای پوسیدهات پوسید.
کاش زنده بودی
میدیدم تو را
بی آنکه دست بر ماشه بری!
چرا که مادر انتظار میکشد
فرزندش را
وقتی پا به خیابان میگذارد.
مدیر
ژوئن 26, 2017
خط صلح رضا اکوانیان