
روزنامهنگار یا فعال سیاسی؟ چه کسی دروغ ظریف را توجیه میکند؟/ کامبیز غفوری
چارلی رُز میزبان یک برنامهی تلویزیونی با نام خود در شبکهی پیبیاس آمریکاست که از اوایل دههی نود میلادی تاکنون، تولید و اجرای آن را شخصاً بر عهده داشته است. میهمانان او را طیف گستردهای از افراد تاثیرگذار مانند نویسندگان، هنرمندان، سیاستمداران، دانشمندان و ورزشکاران تشکیل میدهند.
با وجود این که رز سابقهی گفتوگو با سیاستمدارانی چون باراک اوباما، جورج دبلیو بوش، جرج هربرت واکر بوش، نانسی پلوسی، هیلاری کلینتون، بیل کلینتون و حتی محمود احمدینژاد را در کارنامهی دارد، نام وی برای مخاطبان ایرانی با مصاحبهای که روز ۲۹ آوریل پخش شد و محمدجواد ظریف میهمان آن بود، بیشتر شناخته شد. اما این چارلی رز نبود که در کانون توجه ایرانیان قرار میگرفت بلکه چند جمله از سخنان وزیر امور خارجهی کشورشان در پاسخ به او بود.
ظریف چه گفت؟
محمدجواد ظریف وقتی در برابر سوالی مبنی بر زندانیکردن روزنامهنگاران قرار گرفت، گفت: “ما مردم را به دلیل عقایدشان زندانی نمیکنیم.” وی ادامه داد: “افرادی که جرایمی مرتکب میشوند یا قوانین کشور را نقض میکنند، نمیتوانند پشت اینکه روزنامهنگار یا فعال سیاسی هستند، پنهان شوند.”
چارلی رز وزیر امور خارجهی جمهوری اسلامی را به چالش نکشید. این که آیا وی آمادگی ذهنی برای مثال آوردن از دهها مورد روزنامهنگار و زندانی عقیدتی را نداشت یا نخواست بیش از این آقای وزیر را در مخمصه قرار دهد، موضوعی است که نیاز به بحث جدایی دارد. شاید رز نخواست موقعیت مصاحبههای بعدی با مقامهای جمهوری اسلامی را از دست بدهد (که در این صورت، خود باید زیر تیغ نقد قرار بگیرد) اما روزنامهنگاران -و البته فعالان سیاسی ایرانی- در واکنش به چنین اظهاراتی دو دسته شدند.
معترضین به سخنان ظریف چه میگویند؟
آرمان مستوفی مدیر رادیو فردا در یک پست فیسبوکی که مشخص نیست چرا بعد از روی صفحهی فیسبوک این رادیو برداشته شد، به گفتوگوی ظریف با رز اشاره کرده و نوشت: “برای روشن شدن اذهان مردم و مخاطبان و پرهیز از هرگونه سوئتفاهم، خواهش میکنم بگویید اگر روزنامهنگاران، دانشجویان، شاعران، نویسندگان، وکلای دادگستری و مدافعان حقوق بشر، مدافعان حقوق کارگران و اقلیتهای قومی و نیز دگراندیشان دینی مانند بهائیان، نوکیشان مسیحی و حتی مسلمانان شیعه دوازده امامی (درویشان گنابادی) که هم اکنون در زندانهای حکومت شما به سر میبرند، تنها به علت ابراز عقیدهای متفاوت با آنچه حکومت میخواهد، زندانی نشدهاند، جرمشان چیست؟
اگر بخواهید، میتوانیم فهرست زندانیان هر یک از گروههای یادشده را در اختیارتان قرار دهیم.
پاسخ شما، جناب آقای وزیر، هرچه باشد منتشر خواهیم کرد.”
بهمن احمدی امویی روزنامهنگاری که طعم بازداشت، شکنجه و زندان را چشیده و اخیراً آزاد شده، در وبلاگ خود نوشت: “به عنوان یکی از زندانیانی که به خاطر عقیده و مطالبی که در روزنامههای مختلف و قانونی کشور نوشتهام، مورد بازجویی، شکنجهی روحی و جسمی قرار گرفتم و چند سالی را هم در زندان گذراندهام، شهادت میدهم همچنان که پیش از این احمدینژاد و دیگر مقامات قضایی و سیاسی کشور دراینباره دروغ گفتهاند، دولت روحانی و وزیر خارجهاش نیز در این مورد دروغ میگویند.”
وی ادامه داد: “برای راستی آزمایی نیز به آقای ظریف، وزیر خارجه پیشنهاد میکنم با توجه به امکان دسترسی و کمکی که میتوانند از مقامات قضایی بگیرند، تمام صفحات و برگههای پروندهی من و حکم صادره در شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب را که توسط قاضی پیر عباس صادرشده، منتشر کنند. در این صورت مشخص میشود که چه کسی دروغ میگوید و دیگر مقامات جمهوری اسلامی برای پیدا کردن کلمه و جملهای مناسب در چنین مواردی دچار زحمت نخواهند شد. در این صورت مشخص خواهد شد که چه کسانی و پشت چه عنوانهایی خود را پنهان میکنند.”
چند روزنامه نگار دیگر نیز مانند شهرام رفیعزاده، فرشته قاضی، سیامک قادری، فریبا داوودی مهاجر، نیکآهنگ کوثر و همکاران بسیاری که نام آنها فهرستی نه چندان کوتاه را تشکیل میدهد، به این سخنان اعتراض کردند.
محور تمامی این اعتراضها کمابیش یکی بود: گفتههای وزیر خارجهی جمهوری اسلامی با استناد به دهها نمونه و شاهد زنده، خلاف واقع است!
سخن مدافعان ظریف
سایت کلمه اما مطلبی را با عنوان “آیا ظریف دروغ گفت؟” به قلم فردی با نام “بامداد راد” منتشر کرد که در آن، نویسنده “روشنفکران” را متهم کرده که “سبکسرانه” موضع گرفتهاند و “توپخانه”ی خود را علیه ظریف راه انداختهاند. وی تلاش کرد تا از سخنان “امانوئل کانت” تا واقعهی “مونیکا گیت” مثال بیاورد و گریزی به یک استاد کرسی عدالت در هاروارد بزند تا از قول او بگوید “حرف راستِ طفرهآمیز به وظیفهی راستگویی احترام میگذارد، ولی دروغ صریح احترامش را نگه نمیدارد.”
بامداد راد، که نمیدانم نامی مستعار یا حقیقی است، ادامه میدهد که “رفتار ظریف هم در همین راستا قابل تحلیل است؛ او واقعاً دروغ نگفتهاست: در ایران، کسی بهصِرفِ عقیده زندانی نیست؛ هرچند برخی رفتارهای مرتبط با این امر، قابل مجازات است.”
نویسندهی کلمه میگوید: “قطعاً ظریف از وضعیت اسفبار دستگاه قضایی آگاه است، ولی در آن شرایط منطقاً نمیتوانسته در جایگاه اپوزوسیون جمهوریاسلامی ظاهر شود؛ او یک حقوقدان است، و باید در چنان شرایطی، به پیگیری منافع ملی بیاندیشید، تا ضمن مراعات راستگویی، وَلو طفرهآمیز، بهقول خودش، به درستی، “آب به آسیاب جنگطلبان خارجی ریخته نشود.”
بامداد راد و افراد همنظر با وی، میگویند احمدینژاد “در موارد پرشماری دقیقاً دروغ گفت” اما ظریف “ماهرانه از راستگفتن طفره” رفت.
پویان فخرایی در یک مصاحبهی کتبی با سایت دیدگاه نو، در واکنش به اتهام دروغگویی منتسب به ظریف، نوشت: “اخلاق فردی که در آن دروغگویی تعریف میشود با اخلاق عرصهی عمومی متفاوت است از این منظر باید سخنان او را فارغ از نگاه اخلاق فردی سنجید.”
وی واکنش جامعهی مدنی، روزنامهنگاران و آسیبدیدگان برخوردهای امنیتی را “عصبانی” و “البته به حق” خواند اما تاکید کرد که “این واکنشها نباید به تضعیف دولتی منجر که اهدافش با خواستهای این گروه هم پوشانی بالایی دارد.”
فخرایی با ذکر این که “ابراز حقیقت به طور کامل یا ناقض تفاوتی در وضعیت زندانیان سیاسی و عقیدتی به وجود نمیآورد”، نوشتهی خود را این گونه به پایان برد: “در نهایت در یک نگاه اخلاقی مستقل از واکنشهای بالا، اگر ابراز حقیقت (بیان کامل یا بخشی از حقیقت) توسط ظریف انجام وظیفهای که منافع جمعی زیادی با آن درگیر است را به خطر میانداخت، ابراز حقیقت یک عمل غیراخلاقی بود.”
کامبیز نوروزی طی یادداشتی در روزنامهی شرق نوشت: “موضوع اخلاق در روابط بینالملل، اگرچه تلخ و دوستنداشتنی است، ولی واقعیت همیشگی و مسلم روابط بینالملل این است که روابط بینالملل برپایهی قدرت طراحی و تنظیم و اجرا میشود نه اخلاق. در خیلی از موارد، اصولاً اخلاق جایی در روابط بینالملل ندارد. دروغ در روابط بینالملل نه تنها کمیاب نیست، بلکه در هر کجا منافع ملی دولتها اقتضا کند، رایج است. میتوانیم نسبت به این واقعیت معترض و منزجر باشیم و بر آن افسوس خوریم، اما نمیتوانیم در عمل در روابط بینالملل، این رویهی پنهان و ناگفته و مکتوم را نادیده بگیریم.”
نوروزی ادامه میدهد: “فراموش نکنیم که امروز محمدجواد ظریف چه وضعیت و موقعیت دشواری، خصوصاً در مذاکرات با ١+٥ دارد و چه فرایند جانفرسای پُرمخاطرهای را باید مدیریت و راهبری کند، فرایندی که منافع ملی ایران، هستهی کانونی آن است.”
وی میگوید مسئله دفاع از ظریف نیست اما تاکید میکند: “اصلا گیرم در آنچه ظریف در پاسخ به مصاحبهگر گفته است، دروغ باشد، مگر عرصهی روابط بینالملل، صحن مسجد و کلیسا و معبد است و جولانگاه مقدسین و پاکان دهر؟ مگر همه راست میگویند. آیا ایالاتِ متحده آمریکا در ادعای خودش مبنی بر وجود سلاح اتمی در عراق برای توجیه تهاجم نظامی به این کشور، راست گفت و پس از آن هم که برملا شد ادعای آمریکا دروغ بوده، کسی از مقامات دیپلماتیک آمریکایی این دروغگویی را پذیرفت؟ اخلاق فضیلتی بزرگ است، اما تدبیر و عقل هم فضیلت بزرگی است.”
دروغ؛ سیاستمدار و روزنامهنگار
قول رایج در میان ایرانیها این است که سیاست پدر و مادر ندارد! سیاست عرصهی دروغ و فریب است و سیاستمدار بهتر، فریبکاری ماهر است.
شاید در کشور مصیبتزدهی ما، این قول به واقعیت نزدیک باشد. ایران هرگز نتوانسته –جز در چند برههی کوتاه- از زیر یوغ استبداد حاکمیت بیرون بیاید اما مصیبت اصلی از دیدگاه من، این است که روزنامهنگار به عنوان چشم بیدار جامعه، “نابینایی انتخابی” داشته باشد.
وقتی روزنامهنگار، “سیاسیکار” باشد، نتیجه میشود این که اگر از دولتی خوشش نیامد، برای مثال اعدام فرزاد کمانگر و چهار زندانی دیگر در آن دولت را با صدای بلند محکوم کند اما وقتی دولت محبوبش سر کار آمد، حساب اعدام حبیبالله گلپریپور با همان اتهام را از دولت سوا کند و بگوید کار قوهی قضاییه است نه دولت محبوب! یا حتی پیشتر برود و بگوید این فرد تروریست بوده و فعال سیاسی نبود، به همین خاطر نباید به اعدامش اعتراض کرد. (توجه کنید که اتهام هر دوی این افراد یکی بود اما گروهی از روزنامهنگاران و فعالان سیاسی حامی دولت کنونی، برخوردی کاملاً متفاوت با اعدام این دو در دولتهای روحانی و احمدینژاد داشتند)
وقتی روزنامهنگار به جای انجام وظیفهاش که همانا کشف و نمایش حقیقت است، به دنبال توجیه دروغ در عرصهی بینالملل برود تا نتیجه بگیرد که این روابط بر مبنای “قدرت” است نه “اخلاق”، لاجرم نباید به این که قربانی مشت آهنین قدرت شود، اعتراضی داشته باشد چرا که ماهیت حکومت استبدادی هم قدرت است و نه اخلاق!
اگر دروغ را در سیاست برای حفظ آنچه مصالح و منافع ملی میخوانند بپذیریم، باید این را هم قبول کنیم که سیاستمداران کشورهای دیگر نیز به نفع منافع خود دروغ بگویند و اگر دروغگوی بهتری باشند، حق ما را زیر پا بگذارند. این دیدگاه، لابد روزنامهنگاران هر کشوری را باید مسئول تبلیغات دولت آن کشور بداند که اگر چنین میبود، احتمالاً امروز چیزی به نام دموکراسی در هیچ جای جهان کوچکترین رمقی نمیداشت و به ظن قوی دنیا هنوز در شرایطی مشابه قرون وسطی به سر میبرد.
به عقیدهی من، بهتر است روزنامهنگاران کار سیاستمداران را به آنها سپرده، رسالت خود را نه در قرار گرفتن در جایگاه روابط عمومی آنان، بلکه در آگاهیرسانی درست ببینند.
هزینهی دروغگویی برای هر فرد سیاسی، چه محمدجواد ظریف چه جان کری، چه حسن روحانی و چه فرانسوا اولاند، چه محمود احمدینژاد و چه باراک اوباما، باید آنقدر بالا برود که هیچکدام در صدد فریب مردم در هیچ نقطه از جهان بر نیایند. اما اگر کسی فعال سیاسی است، ایکاش جای خود را مشخص کند و شرافتمندانه به فعالیت سیاسی خود ادامه داده، خود را در کسوت روزنامهنگار پنهان نکند. البته اگر فردی به شرافت دروغ ایمان داشته باشد، همین انتظار را نیز نمیتوان از او داشت.
“چو جوید کسی راه بایستگی / هنر باید و شرم و شایستگی
نباید زبان از هنر چیرهتر / دروغ از هنر نشمرد دادگر”
(فردوسی)

چارلی رز روزنامه نگار ظریف کامبیز غفوری ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۴۹ محمدجواد ظریف