آخرین به روز رسانی چهارشنبه, نوامبر 22, 2023
24 سپتامبر 2013 admin دستهبندی نشده ۰
کار کودکان بسیار معمول است و می تواند شامل کار در کارخانه، معدن، روسپی گری، کشاورزی، کمک در کسب و کار والدین، داشتن کسب و کار شخصی )مانند فروش غذا( یا کارهای نامتعارف باشد. ناپذیرفتن یترین شک لهای کار کودکان استفاده نظامی از کودکان و تن فروشی کودکان است. موارد کم تر جنجالی و معمولاً قانونی )با بعضی محدودیت ها( شامل کار کشاورزی در ایام تعطیلی مدرسه )کار فصلی(، کسب و کار خارج از ساعات مدرسه و همچنین بازیگری یا آوازخوانی کودکان می باشد. کار کودک در درجات مختلف در طول تاریخ وجود داشت اما با آغاز سوادآموزی همگانی و تغییراتی که در شرایط کار طی صنعتی شدن به وجود آمد و ظهور مفاهیم حقوق کارگر و حقوق کودکان مورد نقد و بحث عمومی قرار گرفت. کار کودکان همچنان در جاهایی که سن ترک مدرسه پایین است شیوع دارد.
از نظر ماده ۷۹ قانون کار و همچنین پیماننامه جهانی حقوق کودک اشتغال کودکان ممنوع است، ایران نیز در سال ۷۳ این پیماننامه را پذیرفته و متعهد به اجرای آن شده است.
اما کافی است یک روز در شهر قدم بزنید و با سیل کودکانی مواجه شوید که درست در ساعاتی که باید در کلاس درس باشند و یا به فعالیتهای کودکانه خود بپردازند، دست خود را دراز میکنند و کالایی را به عابران میفروشند. این تازه بخشی از کودکان کار است که در ایران دیده میشوند. لازم به گفتن نیست که کودکان بسیاری در کارگاهها و خانهها و مزارع بیآنکه حتی نظارتی از سوی نهادهای مسئول باشد، کودکی خود را زیر بار سنگین اشتغال از دست میدهند.
آمار کودکان کار
بر اساس گزارش «مرکزآمارایران» (سال ۸۷) نزدیک به دو میلیون و پانصد هزار نفر کودک کار در کشور زندگی میکنند و این رقم در حال حاضر و بر اساس برخی گزارشها بالغ بر چهار میلیون نفر است.
براساس پژوهشی که بر روی ۴۱۳۳ نفر از کودکان خیابانی انجام شده است، ۷۳ درصد این کودکان از بیماریهای چشمی، ۶۱ درصد از بیماریهای تنفسی، ۶۴ درصد از بیماریهای قلبی، ۶۹ درصد از مشکل اختلال در شنوایی و ۶۱ درصد از کمبود توجه رنج میبرند و ۸۲ درصد نیز دچار بیماریهای پوستی هستند. ۶۱ درصد این کودکان به مشکلات گفتاری دچار هستند. در مجموع ۸۶ درصد آنها فاقد هر گونه مهارت شغلیاند و ۵۶ درصد این کودکان حتا آموزش ابتدایی ندیدهاند.
«نرخ ابتلای کودکان کار و خیابان به ایدز چهار ونیم درصد است واین نرخ نسبت به نرخ ابتلاء به ایدز در جامعه که ۰,۱ درصد است، ۴۵ برابر محسوب میشود. اگر به قوانین مربوط به کار کودکان و سپس به کنشهایی مانند جشنواره «نانآوران» از سوی یک نهاد حکومتی توجه کنیم، شاهد وضعیت متناقضی خواهیم بود که گویی به این زودی ها قابل رفع نیست. باید این قبیل اقدامات به چالش کشیده شود، باید مسئولان را برابر پرسشهایی بنیانی قرار داد. اما این پرسش نمی بایست تنها به انگیزههای برگزاری چنین جشنوارههایی بپردازد، بلکه به گونه ای باشد که از وجود معضل جدی و ریشهدار کودکان کارگر حکایت کند. معضلی که توجه به آن در نص قانون وجود دارد اما در واقعیت داخل مکان ها، رویدادی خلاف آن یعنی رویدادی دیگر زیست می کند.
آینده کودکان کار در جامعه
سعید معیدفر استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران درباره پیامدهای وضعیت کار کودکان بر این عقیده است که به هر حال کودکی که باید مراحل رشد و تحصیل خود را برای پیدا کردن فرصت های آینده طی کند، خوب تربیت نمی شود.
وی معضل کودکان کار خیابانی را یادآور شد و اظهار داشت: در خیابان بودن به معنای دقیق کلمه یعنی بیگانه شدن، گدایی کردن و تعامل ناسالم با جامعه برقرار کردن؛ که همه اینها باعث طرد یک کودک می شود.
این جامعهشناس همچنین به کودکانی که در کارگاهها مشغول به کار هستند، اشاره کرد و گفت: همه این کودکان با بزرگسالانی سر و کار دارند که نسبت به کودکان مهر و عطوفت ندارند و در نتیجه عواطف کودکان آسیب می بیند و ممکن است که این کودکان در آینده تبدیل به ابزار و نیروهایی برای خلافکاری شوند. بسیاری از این کودکان در شغل های آینده خود معتاد، خلاف کار و در مجموع افرادی مساله دار خواهند بود.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران همچنین یادآور شد: برخی از کودکان کارهمجزو کسانی هستند که از مناطق محروم روستایی به سوی مناطق شهری می روند اما امکان جذب در اقتصاد و فرهنگ شهر را پیدا نمی کنند؛ این کودکان نیز در معرض آسیبهای جدی قرار دارند.
کودکی بر باد رفته
دکتر شیوا دولت آبادی مدیر عامل انجمن حمایت از حقوق کودکان درباره علتها و آسیب های روانی کار بر کودکان معتقد است: کار کردن کودکان وقتی که جایگزینی برای تحصیل و رشد همه جانبه آنها باشد، اجحاف و ظلمی به کودکان است که نماد ضایع شدن حقوق انسانی به شمار میرود.
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه اولین کار یک کودک، تحصیل است، اظهار داشت: تحصیل، راه را برای جذب شدن در جامعه هموار می کند و فرصت ها و توانایی های کودکان را به محک می گذارد. اگر آنها از این فرصت محروم شوند، حقشان در تمام ابعاد پایمال شده است.
این روانشناس به تشریح انواع کار کودک پرداخت و گفت: بخشی از کودکان در روستاها به صورت محدود به والدین خود کمک می کنند و این کار، آنها را برای زندگی آینده آماده می کند. این کودکان به خاطر اینکه در کنار خانواده خود هستند امنیت دارند.
وی همچنین افزود: تقسیم بندی کلیتری هم از کار کودکان هست که شامل کار آشکار و کار پنهان میشود. کار آشکار همان کاری است که ما در سراسر دنیا و متاسفانه در کشور خودمان هم شاهد آن هستیم که در ساعت هایی که کودکان باید درس بخوانند، مشغول کار در سطح خیابان و مکان های آشکار شهری می شوند.
دولتآبادی کار پنهان کودکان را اینگونه بیان کرد: کار پنهان شامل کار در کارگاههای زیر ۱۰ نفر که مشمول نظارت کار هم نیست یا کار کردن آنها در خانه که تمام روز را مشغول به آن هستند. کارهایی مانند بسته بندی کردن و قند شکستن و تمام این کارها برای آنها به عنوان یک کار جدی و تمام وقت محسوب می شود نه کار مختصر.
این استاد دانشگاه محروم شدن کودکان از تحصیل، رشد و اصطلاحا «کودکیکردن»را دارای عوارضی ناگوار دانست و خاطر نشان کرد: همه این عوارض یک جا نشات گرفته از خارج شدن آنها از چرخه بدیهی رشد، یعنی قرار نگرفتن زیر چتر آموزش است.
عضو هیأت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان، آگاهی از اجبار به کار کردن را داغ بزرگی برای کودکان بر شمرد و افزود: به ویژه زمانی که شاهد هستند کودکان دیگر به مدرسه می روند. بنابراین اولین مشکلی که شاهد آن هستیم، محروم بودن و آگاهی به این محرومیت است و اینکه فقر این محرومیت را رقم میزند.
دولتآبادی در ادامه گفت: آگاهی به این محرومیت بار سنگینی برای کودکان است. اما عارضه دوم، خطرات زندگی بزرگسالی با تواناییهای محدود کودکی است چرا که آنها مجبور هستند مثل بزرگسالان رفتار کنند و در مواجهه با خطرات زندگی بزرگسالی مثل توهین، تحقیر، تنبیه و طرد قرار می گیرند.
استاد دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه ما برای فهم انسان، باید به جریان هویتی که او کسب می کند توجه کنیم، متذکر شد: در کودکی پایه های کسب هویت ریخته می شود و دوره نوجوانی دوره تحکیم آنهاست که یک فرد به عنوان یک بزرگسال از خود می پرسد که چه تعلقی به جامعه خود دارد یا چه مسئولیتی نسبت به آن دارد.
وی ادامه داد: اگر در جریان رشد این فرصت به افراد داده نشده باشد که احساس تعلقی نسبت به جامعه داشته باشند و خود را جزو بدنه اصلی اجتماع ندانند، در شرایط معلق حاشیهای باقی خواهند ماند، مگر آن که اتفاق خارق العاده ای بیفتد که این افراد از آن طریق به بدنه اجتماع متصل شوند. منظور از در حاشیه ماندن، حاشیه نشینی نیست بلکه منظور در حاشیه ارتباط های انسانی و ارزش های اجتماع است.
23 ژوئن 2014 ۹
12 ماهپیش